eitaa logo
دلِ دیوانه❤️‍🔥 ویرانه❤️‍🩹
22.9هزار دنبال‌کننده
111 عکس
63 ویدیو
0 فایل
راز دل دیوانه به هشیار نگویید اسرار لب یار به اغیار نگویید. بویی اگر از گوشه‌ی میخانه شنیدید ای اهل نظر بر سر بازار نگویید.! • کپی از رمان ها حرام می‌باشد❌️ https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃 سر جام خشکم زد. برگشتم عقب و با دیدن نگاه اخم آلودش ته دلم خالی شد. سری تکون دادم و گفتم: - از کی اینجایی؟ اردلان ابرویی بالا انداخت و گفت: - از اولش! با خجالت لبمو گاز گرفتم و سرمو پایین انداختم که اردلان چند قدم بهم نزدیک شد به عقب رفتم که خاتون گفت: - آقا شما به بزرگی خودتون ببخشینش بچه است نمی‌فهمه چی میگه.. اردلان اخمی کرد و گفت: - همش تقصیر توئه خاتون این دختر رو حسابی لوسش کردی! خاتون سرشو پایین انداخت که اردلان انگشتشو جلوی صورتم تکون داد و گفت: - بهتره حد و حدود خودت رو بدونی فهمیدی؟ تو فقط به خاطر بدهی زیاد پدرت مجبور شدی زن پدرم بشی و بیای به این خونه. پس فکر نکن می‌تونی برای خودت آزادانه بچرخی و هر حرفی رو بگی! دفعه بعد هر چیزی ازت بشنوم از این خونه پرتت میکنم بیرون! با ترس سرمو تکون دادم که اردلان نیشخندی زد و گفت: - سعی کن همیشه همینجور زبونتو توی دهنت نگه داری! بغض بدی توی گلوم نشسته بود. بدجوری داشت تحقیرم می‌کرد. از خونه که رفتی بیرون روی صندلی نشستم نفس عمیقی کشیدم و بر خلاف تلاشی که کردم قطره اشکی از گوشه چشمم پایین اومد. . @deledivane