+ بزرگترین اشتباه زندگیت چی بوده؟
- وقتی برای اولین بار چیزی دلم خواست، چشمامو به روی خواستهی دلم بستم...
+ چی میخواستی که حالا از دست دادنش شده بزرگترین اشتباه زندگیت؟
- مهم نیست چی می خواستم،
مهم این هستش که وقتی یه بار چشماتو به روی خواستهی دلت میبندی،
عادت میکنی...
دفعهی بعد ، وقتی دلت چیزی رو خواست دوباره چشماتو به روش می بندی
ولی این بار خیلی راحتتر از دفعهی اول،
دفعهی بعد خیلی راحتتر،
دفعهی بعدتر دوباره راحتتر و...
+ یعنی این بزرگترین اشتباه زندگیته؟
- آره،
من حالا خیلی راحت از خواستههای دلم میگذرم...
اشتباه بزرگتر از این میشناسی؟
| #حسین_حائریان |
@deli_ism ♥
کارِ دل "تعلّق پیدا کردن است"
یعنی دلبستگی و پیوند خوردن قلب...
قلب را باید با حدود الهی محدود ساخت!
این طور نیست که بتوان به هرکس
و هرچیزی تعلّق و دلبستگی پیدا کرد..
خدا باید بگوید به چه کسی
دل ببند و از چه کسی دل بِکن...
| #آقا_مجتبی_تهرانی |
@deli_ism ♥
تو را دوست دارم
بیشتر از نوشتن آخرین سطر مشق های مدرسه
بیشتر از تقلب در امتحان
حتی بیشتر از بستنی قیفی های قدیم
و پفکهای طعم پنیر
تو را بیشتر از توپ های پلاستیکی
کوچه های خاکی...
این را که میدانی چقدر بود
بخدا تو را از خواب نرسیده به صبح
هم بیشتر دوست دارم
بیشتر از صبحهای جمعه، عصرهای لواشک و آلوچه
تو را از زنگهای تفریح هم بیشتر دوست دارم
بیشتر از خیلی بیشتر از زیاد
من تو را یک عالمه دوست دارم...
| #افشین_صالحی |
@deli_ism ♥
امروز هر ایرانی خود همان سیزده است کز همه عالم بدر است 😅🤦🏻♂
| #سیزده_به_دیوارتون_مبارک 🥺 |
@deli_ism ♥
عادت داشتیم خیلی باهمدیگه سعدی میخوندیم
سعدی از معدود علایق مشترکمون توی خوندنی های روزگار بود
پیر شیراز برا هر مناسبت روزمرهٔ ما یه بیت تدارک دیده بود
وقتی تشنه میشدم و تنبلی اجازه نمیداد خودم تا یخچال برم بهش میگفتم
"تو را حکایت ما مختصر به گوش آید
که حال تشنه نمیدانی ای گل سیراب"
چشماشو ریز میکرد با یه خنده کم دُز برام تاسف میخورد و در نهایت واسم آب میآورد
وقتی اول صبح خواب آلود بیدار میشد و بهش میگفتم
"تو بدین هر دو چشم خواب آلود
چه غم از چشم های بیدارت؟!"
روز واقعیمون شروع میشد...
وقتی غذایی که دوست نداشتم برام آماده میکرد میگفتم
"زهر از کف دست نازنینان
در حلق چنان رود که جلاب!"
و تا لقمه آخرشو میبلعیدم
اصلا نفهمیدم چی شد که وقتی برای آخرین بار داشتم از دور رفتنشو تماشا میکردم ناخودآگاه این بیت سعدی مثل تیر خلاص به مغزم خورد
در رفتنِ جان از بدن، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود...
بعد از اون، سال هاست که دیگه سعدی نمیخونم
@deli_ism ♥
همین چند روز پیش فکر می کردم
می توانم عاشق کسی شبیه تو شوم
از همین چند روز پیش
هیچ کس
شبیه تو نیست...!
| #کامران_رسول_زاده |
@deli_ism ♥
تو شعر بودنِ منی، تو را ادامه میدهم
تو رفتهای، ولی هنوز، هنوز نامه میدهم...
| #مریم_حیدرزاده |
@deli_ism ♥
تو بخند تا به همه ثابت کنم
یک دیوانه دوایش قرص نیست لبخند توست...
@deli_ism ♥
گاهی وقتا معنیِ "هیچی"، واقعا هیچی نیست.
تناقض یعنی جایی که یه کلمه، معنیش برعکس خودش باشه.
مثل وقتایی که یه نفـر رو صدا میزنی و بعد از جوابش، فقط میگی: "هیچی".
کی میدونه توی این "هیچی" ، چهقدر «دوستت دارم» جا مونده؟
مهـم نیست چهقـدر دور، چهقدر نزدیک، مهـم اینه که یه نفر توی زندگیت باشه، تا بتونی صداش كنی و بهش بگی «هیچی»
دقیقا «هیچی»...
@deli_ism ♥
مرا به محکمهی عقل میبری، اما..
هنوز در دلِ ما حکمِ عشق معتبر است ...
| #محمدحسن_جمشیدی |
@deli_ism ♥