eitaa logo
دِلیسم | Deliism
2.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
232 ویدیو
1 فایل
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم ▪️ دِلیسم 👇🏻 همان مکتب دِل است و حرف دِل را می‌زند ♥️ ▪️ ادمین و تبادل: @alef_em ▪️ کپی برای کانال ها ⛔️ فقط فوروارد
مشاهده در ایتا
دانلود
باید جای من باشید... تا بفهمید "چشمهایش"، برای یک عمر دیوانگی کافیست! | | @deli_ism
روی این قفل نوشتند دعا می خواهد من سپردم به خودش هر چه خدا می خواهد رفتنت اول طوفان نفس تنگی هاست بنشین شهر دلش باز هوا می خواهد کشتی نوح دلت قدر دلم جا دارد؟ در امان بودن من اذن تو را میخواهد یوسف از من نگذر شهر مرا ترک نکن شهر ما چند نفر کور و گدا می خواهد؟ رفته ام چون دل ایوب به راه دل دوست تا ببینم که دلت باز چه ها می خواهد از خداوند تو را خواسته ام با این حال من سپردم به خودش هرچه خدا می خواهد | | @deli_ism
گوش کن نبضِ دلم زمزمه‌اش، با تو یکی‌ست | #مولانا | #داستان_دست‌ها 👫 | @deli_ism ♥
به خودم آمدم انگار تویی در من بود این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود | | @deli_ism ♥️
نام من رفتهٖ‌ست روزی بر لب جانان به سهو اهل دل را بوی جان می‌آید از نامم هنوز ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان جان به غم‌هایش سپردم نیست آرامم هنوز | | @deli_ism
گفتم: آرام دلم نيست ز عشق تو، چه درمان؟ گفت: درمانِ تو آنست که: آرام نجويی | | @deli_ism
انسانِ امروز مدعی است كه كوره راه‌های مريخ را شناخته است، درحالی كه هنوز با كوچه پس كوچه‌های دلش بيگانه است! | #سلمان_هراتی | @deli_ism ♥
ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم آن که می خواست برویم در دولت بگشاید با که گویم که در خانه به رویش نگشودم آمد آن دولت بیدار و مرا بخت فروخفت من که یک عمر شب از دست خیالش نغنودم آنکه می خواست غبار غمم از دل بزداید آوخ آوخ که غبار رهش از پا نزدودم یار سود از شرفم سر به ثریا و دریغا که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودم ای نسیم سحر آن شمع شبستان طرب را گو به سر می رود از آتش هجران تودودم جان فروشی مرا بین که به هیچش نخرد کس این شد ای مایه امید ز سودای تو سودم به غزل رام توان کرد غزالان رمیده شهریارا غزلی هم به سزایش نسرودم | | @deli_ism
هزاران جانِ ما و بهتر از ما فدای تو که جانِ جانِ جانى | #مولانا | @deli_ism ♥
فرق پاییز و تو این است: تو پاییزتری من غم انگیزترم یا تو غم انگیزتری؟ خوردم اما نشدم مست چنان! منتظرم که به دستم بدهی کاسه ی لبریزتری اینهمه زخم زدی بر دل من، باز بزن منتها با تبر و با قمه ی تیزتری تو و چنگیز مغول هر دو به یک اندازه کشته اید، آه ولی باز تو خونریزتری با تو خورشید فقط صبح سخن میگوید با تو که از همه ی شهر سحرخیزتری پرم از خاطره های بد و بد ، کاش از تو داشتم خاطره ی خاطره انگیزتری به خودت خیره شو در آینه و بعد بگو من غم انگیزترم یا تو غم انگیرتری؟ | | @deli_ism
هدایت شده از 🔞 گروه دخترونه 🔞
🥀 🥀 🥀 هر گز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن..!؟ «به هر حال دارم فراموش میکنم فراموش شدنم را...» @Hale_doran
آرزویَم هستی؛ یک رسیدن به تُ بدهکارم... | | @deli_ism