eitaa logo
دل نخواهی
797 دنبال‌کننده
442 عکس
76 ویدیو
2 فایل
#محمد_حسین_انصاری_نژاد گزیده‌ای از آثار محمد حسین انصاری نژاد شاعر و نویسنده معاصر 🟥 این کانال توسط ادمین اداره می‌شود 🟥
مشاهده در ایتا
دانلود
باوحیدجلیلی عزیز،درپیاده روی اربعین👇👇👇
م انصاری: سربه هم آورده دیدم برگ های غنچه را اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد صایب همسفری باشاعران شورمنداربعینی،نعمتی عرشی بود که برسنگفرش های خاک نجف وکربلا،نصیبم شد.دراین قاب،بادوستان جان،مهدی خان محمدی،رضاابوذری،سیدامیرحسین خوشرو،جای گرفته ایم.👇
م انصاری: ١ می پرسم از شما که خبر را شنیده اید آن نیمه شب کسوف قمر را شنیده اید ای قوم برهلال محرم گریسته آیاخسوف ماه صفرراشنیده اید؟! ای کوچه های هاشمی آن شب کدامتان بر طشت شرحه شرحه جگر را شنیده اید آه ای پرندگان حجازی که ناگهان بر نخل ها فرود تبر را شنیده اید دیوارهای کاهگلی ای که پیش از این آن سوی کوچه ،شعله ی در را شنیده اید در طشت طرح باغ گلی را کشیده ید؟ آ ه هزارمرغ سحر را شنیده اید ؟ بر طشت پابه پای حسن گریه کرده اید با موج ربنای حسن گریه کرده اید ٢ بر طشت خیره یاد می آورد کوچه را می دید مثل باغچه ای زرد کوچه را در شهر راه می رود امشب کدام مرد؟ پرسید با نفس نفس سرد کوچه را می دیدپاره پاره به دستی قباله ای ست می دیدباز خون جگر از درد کوچه را بر طشت پاره های جگر را نگاه کرد در سوسوی ستاره ی شبگرد کوچه را چشمش میان روضه ی یاس کبود دید مبهوت برق سیلی نامرد کوچه را زینب از آن خبر چه غریبانه نوحه خواند غرق شکوه فاطمه می کرد کوچه را آیینه ای محمدی افتاد روی خاک ناگاه دید در قرق گرد کوچه را ابری به کوچه یکسره هنگامه می کند خونین از آن تمام سفرنامه می کند ٣ می بینمت میانه ی میدان غریب تر یعنی که از تمام شهیدان غریب تر میدان چقدر دستخوش عمرو عاص ها بر نیزه است یکسره قرآن غریب تر می بینمت که خسته و مجروح می روی می بینم از همیشه ات ای جان غریب تر در غربت بقیع ،شبانگاه می وزد موسیقی ملایم باران غریت تر باران مگر بیاید و کاری کند دریغ آنجا گل است وقت بهاران غریب تر آن چار راه می رود انگار تا بقیع آنجاست از تمام خیابان غریب تر هر شب شمیم گمشده ی یاس با تو بود هر روز در مدینه کماکان غریب تر افسوس کوفه کوفه خوارج هنوز هست رسم نفاق _سکه ی رایج _هنوز هست ٤ او کیست برنخیله که خنجر کشیده است شولا میان معرکه بر سر کشیده است سنگر گرفته پشت سرت در پناه نخل خود را کنار از آن همه لشکر کشیده است کوفی ست بر سیاهی پیشانی اش ،کسی تصویر ابن ملجم دیگر کشیده است کوفی ست از قبیله کبوتر ستیز تر خون کبوتران تو را سر کشیده است پرتاب کرده دشنه ی مسموم ،ناگهان آتش از آن به خانه ی حیدر کشیده است بر دوش کوچه های مدائن چه می کنی ؟ در ازدحام لشکر خائن چه می کنی ٥ وقت جهاد با تو موافق نبوده اند یک روز بین معرکه صادق نبوده اند در برگریز حادثه ها رنگ باختند انگار از تبار شقایق نبوده اند آن شبه مردها که فقط طعنه می زدند با چشم های شب زده عاشق نبود ه اند گویی تو را به دوش پیمبر ندیده اند در اقتدا به چشم تو لایق نبوده اند گیرم شبی حدیث کسارا نخوانده اند یک صبح نیز چشم به مشرق نبوده اند؟ والشمس و والضحی مگر از یاد رفته بود مردان آفتابی سابق نبوده اند حتی تو را به معرکه تکفیر کرده اند قومی که غیر آینه ی دق نبوده اند عمار کو که عرصه سراسر غبار شد ابر سیاه تفرقه ها آشکار شد ٦ امشب مدینه پشت سرت گریه می کند در رهگذار چشم ترت گریه می کند گل میخ بر ضریح در نیم سوخته یکسر کبود در گذرت گریه می کند فردا که بر جنازه ی تو تیر می زنند چشمی چقدر بر سفرت گریه می کند تیغ دو دم به کف علی از راه می رسد برپاره پاره ی جگرت گریه می کند بر مسجدالنبی ست فقط ابر،ابر بغض بر غربت تو و پدرت گریه می کند تشییع گشت پیکرت اما میان تیر مولا به کوچ شعله ورت گریه می کند سجاده ات سپیده دمان بال می زند باز آن پرنده ی سحرت گریه می کند یا محسن بحق حسن... این صدای ماست یعنی که استجابت زخم دعای ماست ٧ در دست تو سخاوت بی حد نوشته اند یعنی کریم آل محمد نوشته اند آن کاتبان عرش، احادیث چشم تو تذهیب این رواق زبرجد نوشته اند حس می کنم که سوره ی یوسف نگاه توست از بس تو را به حسن ،سر آمد نوشته اند از دشمنان نپرس که مسموم باقلم تاریخ را هر آن چه نباید نوشته اند آن صلح نیست صلح کجا؟عین کربلاست رسم الخط قیام تورابدنوشته اند آن صلح نیز یکسره عین قیام بود یک ناگهان تجلی ماه تمام بود ٨ ترکیب بند شعله ور از آه می شود این بند آخرست که کوتاه می شود انگار در مدینه دلم سینه می زند یادر بقیع همنفس چاه می شود گویی امام بین حرم راه می رود تا شهر غرق ذکر هوالله می شود ترکیب بند از جگرم قطعه قطعه ای ست نذر ضریح گمشده ی ماه می شود اینجا نشسته جامه دران گریه می کنم شهری از استغاثه ام آگاه می شود... @irafta www.irafta.com
ابرو بزن ای ماه که شهرست دوباره محو شب چشم تو و تقسیم ستاره پلکی بزن آهسته که آشفته بیایند با پیرهن چاک و غزل خوان به نظاره چشم تو شکافنده ی ذرّات علوم ست در درک اشارات تو ماندست"زراره" حل می کنی از پلک زدن مسأله ها را شهری نگران تو و انگشت اشاره پلکی بزن ای ماه که پیران مذاهب ذکر لبشان"اشهد ان لا"ست هماره پیشانی ات آیات شکافنده ی دریاست می افتد از اعجاز تو در نیل شراره بر قلّه ی "مدین" ردی از بغض مدینه ست گفتند شعیب آمده بر کوه سواره می خواست هشام آینه محصور بماند حتّی نرود صبح، مؤذن به مناره تا مبحثی از باغ تو در دست نسیم ست از بسط نفس های گل سرخ چه چاره؟ حیرت زده ی کشف اشارات شمایم چون بلبل مشتاق بر این بام هزاره 🔹زفرات https://eitaa.com/zafarat
دومین نشست مجازی آئینه جان ویژه محرم
‏عکس از محمد
|گرگ‌ها تشنه به خون در رمه‌ی میشانند | . . گرگ ها تشنه به خون در رمه ی میشانند شامگاه ست و شبانان همه دلریشانند تشنگان! در گذر چشمه مواظب باشید دشنه در دست بر این جاده بد اندیشانند گرگ و میش سحر و تشنه به خون پشت سرند شبروانند که در خرقه ی درویشانند کفر گیسوی که اینسان زده راه دلشان؟ مست در مسجد آدینه چه بد کیشانند از خدایی _که ندارند_ سخن می گویند گاه اگر مسأله آموز کم و بیشانند مست از شرب یهودند و مسلمان فرنگ گر چه گفتند شمارا همگی خویشانند باز با رنگ دگر پشت نقاب آمده اند باز در جمع شما تفرقه اندیشانند فتنه انگیزتر از پیش در ین قافله اند فتنه انگیز ترین قوم به راه ایشانند جمله با راهزنان سر به یک آخور دارند گرگ هایند اگر در رمه ی میشانند پرده ها یکسره می افتد یک روز ای قوم که در آن محکمه یکسر سر در پیشانند! . . https://www.instagram.com/p/CivVq40KIw1/?igshid=N2NmMDY0OWE=
| آشوب ۱۴۰۱ | . . دوربین بر بال می‌بندند کرکسانی چند بر دکل‌های کریهِ بامِ ناسا چشم‌شان بر نعشِ مهسا تا مگر با موجِ گیسویی خطّه‌ی سرخِ شهیدان را بیاشوبند رود را گِل کرده‌اند تا از آن آبِ گِل‌آلود ماهی‌ای خونین به چنگ آرَند تورشان را می‌برد ناگاه سرفه مرداب... شاعران پیش از این گفتند ماه می‌ساید کتان را دیشب اما دیدم ای وای! ماه در پیری می‌اندازد روسری از سر کتایون را چه هوس‌ها در سرِ بانو زلیخاست معرکه گیرست این جوانپیر! بشنوید از شهرِ ری تیره‌ای غرقِ نحوست از تبار ابن سعد موکب‌العبّاس را آتش زدند فرقه‌ای از دودمانِ شمر نیز مسجدی را در شمیران... بر گلوی یک جوانمردِ رشید کف‌زنان خنجر کِشیدند جُرمِ او سربندِ یازهرا در صدایش کُلّنا عباسک یازینب است... درتلاطم های این گرداب شاعرانی راسوارموج می بینم خلسه ی سیگارشان برده ست تاشب تالاب های انزلی تاکه ماهی قزل آلا به تورآرند بازشورش رادرآورند چیست درمان این جماعت را غیرقرص خواب وقرص خواب خوابتان برده است آیا امشب آیاآفتابی می شوید شاعران انقلاب؟! . .
‏عکس از محمد
| خودت | . . میان معرکه ای دست برکلاه خودت مباد آن که بیفتی به قعرچاه خودت مگرکه بگذرد ازاین پل شکسته خرت درست مثل رفیقان نیمه راه خودت نکرده ای نفسی هم کلاه خود قاضی بیا به محکمه باحکم دادگاه خودت مگو به عرصه ی شطرنج شاه مامات است بایست یک سرسوزن به پای شاه خودت نمی رسی به شکفتن دراین بهارشگفت برس به زندگی زرد دلبخواه خودت امیدبسته ام اینجا به های های خودم امیدبسته ای آن جا به قاه قاه خودت به روز محکمه دلواپس گناه که ای؟ بیابه مظلمه دلواپس گناه خودت برای روزمباداچه شدپس اندازی به غیرقلکی ازسکه ی سیاه خودت به کاهدان زده ای نیمه شب سراسیمه که کوه ساخته ای بافریب کاه خودت به روزواقعه زنجیرمی زنی باشمر وسربریده به گودال قتلگاه خودت . .
مردی چنین میانه میدانم آرزوست @h_zarnaghi
🔽🔽🔽 نام کتاب: پیغام گل سرخ شاعر: دکتر غلامعلی حداد عادل به کوشش: محمد حسین انصاری نژاد موضوع: گزیده‌ی سروده‌های آیینی، انقلابی و پایداری تعداد صفحات: ۸۴ ناشر: صریر ⬅️معاونت ادبیات و تاریخ دفاع مقدس➡️ اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان فارس
امروز ما بهانه و فردا بهانه بود دنیای ما همیشه سراپا بهانه بود ما خویش را به بازی دنیا فروختیم ناگاه آخرت شد و دنیا بهانه بود این سرشکستگان به معاویه دلخوشند در چشمشان ولایت مولا بهانه بود رفتارشان تمام سراسر ریا و رنگ گفتارشان دریغ، سراپا بهانه بود اهل هوا هرآنچه که گفتند و بافتند یا حیله بود طینتشان یا بهانه بود از مرده‌اش نمی‌گذرند این حرامیان دنیا همه بدانند: مهسا بهانه بود علیرضا قزوه
سید عبدالله حسینی دبیر کنگره شعر اشراق به همراه تعدادی از اعضای ستاد اجرایی از جمله محمد حسین انصاری نژاد ،سید محمد جواد شرافت و همچنین تنی چند از شاعران انقلاب صبح دیروز ( دوشنبه 13 مهر 94 ) با مقام معظم رهبری دیدار کردند . در این دیدار صمیمانه سه تن از شاعران حوزه : آقایان زکریا اخلاقی ، محمد حسین انصاری نژاد و زهرا بشری موحد شعرهای خود را قرائت کردند . وحیده گرجی نیز در این دیدار حضور داشت . محمد حسین انصاری نژاد در این دیدار غزلی را که نذر حضرت امام جعفر صادق ( ع ) کرده بود قرائت کرد که مورد توجه و تشویق رهبر ادیب انقلاب قرار گرفت . غزل انصاری نژاد به شرح زیر می باشد : غزل نذرامام جعفر صادق (ع) : در مسجد النبی چه مؤدب نشسته اند از خلسه ی صبوح، لبالب نشسته اند قوم قلم به دست که در پیش منبرند محو نگاه شارح مذهب نشسته اند با ورد صبحگاه امامند همنفس گاهی شهید جذبه ی یارب نشسته اند مثل ابو بصیر فراوان که در سکوت با درس صبح آمده تا شب نشسته اند با دفتر و دوات ،شیوخ مذاهبند خود معترف به جهل مرکب نشسته اند پیران فقه و فلسفه احساس می کنند ابجد نخوانده باز به مکتب نشسته اند آن قوم بی ستاره در آن سو منجمند بی اعتنا به اختر و کوکب نشسته اند سر گشتگان جبری و دهری به اختیار مسحور بحث و وسعت مشرب نشسته اند پهناورست گستره ی خطبه های او آنجا چه بی شمار مخاطب نشسته اند یاللعجب از آن همه دشنام گاه گاه در ماهتاب یکسره با تب نشسته اند بر منبرست او که شکوهش زبانزدست شمس الضحی ست صادق آل محمد است
‌ بیا ؛ که دیده به دیدارت آرزومند است... شاعر: @meysamranjbar_channel