دلنوشته رمضان
✍ ساعت ها خواب نمی مانند...
این منم، که عمريست، در خواب_زیستن را، تجربه میکنم...
⚜ساعت ها، خواب نمی مانند...
هر سحر، دور چشمان تو می گردند...
و در جذبه مهربانی ات، چونان ذره ای فنا شده ، گم می شوند...
⚜خواب مانده، منم که هر رمضان، بوسه بارانم می کنی... و باز...چونان آهوی رمیده ای، از آغوشت، می گریزم....
⚜در این سحر هم آرام، پلکهایم را باز میکنی...
و خودت اولین لبخندی میشوی، که چشمان تارم، می بیند و به شوق می آید....
✍راستی...
من مانده ام!!!
تو بنده دیگری، جز من نداری، که حتی یک نگاه هم، رهايم نمی کنی؟؟
و... من....
چنان فراموشت می کنم، که گویی هزار دلبر عاشق پیشه، جز تو، احاطه ام، کرده است....
⚜مرا ببخش... دلبر همه چیییز تمام...
سجاده ام...بوی عطر گرفته است...
عطر "مغفرت" تو را....
این سحر را به نام "مغفرتت"... می گشایم...
و نام تو را... چنان جرعه جرعه، سر می کشم...که نور چشمانت، تمام لجن های قلبم را، به چشم برهم زدنی.. تار و مار کند...
قنوت من...و نام نامی تو.....؛
یا غفار.....یا غفار... یا غفار.....
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#بهار_قران
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحههفتم
ادامه ی برخى از ويژگيهاى حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها خاتون دوسرا :
1- شفاعت گسترده
بالاترين جايگاه شفاعت، از آن رسول گرامى اسلام است كه در قرآن كريم از آن به «مقام محمود» تعبير شده است.
و گستردگى آن باجمله بلند: (ولسوف يعطيك ربك فترضى) بيان گرديده است. همانا دو تن ازبانوان خاندان رسول مكرم شفاعت گستردهاى دارند كه بسيار وسيع و جهان شمول است و مى تواند همه اهالى محشر را فراگيرد: 1- خاتون محشر، صديقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها.
2- شفيعه روزجزا
در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا سلام الله عليها همين بس كه شفاعت، مهريه آن حضرت است و به هنگام ازدواج پيك وحى طاقه ابريشمى از جانب پروردگار آورد كه در آن، جمله «خداوند مهريه فاطمه زهرا را شفاعت گنهكاران از امت محمد(ص) قرار داد.» باكلك تقدير نقش بسته بود.
اين حديث از طريق اهل سنت نيز آمده است.
بعد از فاطمه زهرا سلام الله عليها از جهت گستردگى شفاعت،هيچ كس و حد اقل هيچ بانويى به شفيعه محشر، حضرت معصومه دخت موسى بن جعفر سلام الله عليها نمى رسد، كه امام به حقناطق، حضرت جعفر صادق(ع) در اين رابطه مى فرمايد: «تدخل بشفاعتها شيعتناالجنه باجمعهم»: «با شفاعت او همه شيعيان ما وارد بهشت مى شوند.»
ادامه دارد
🌻❤️🌻❤️🌻❤️🌻❤️🌻❤️
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از گسترده رایگان مینا عصرانه
🥰سلام خدمت دوستانی که عاشق هنرن🥰
این تخفیف تمیدید نمیشه😐.
اگه عاشق کار سنتی و مدرن هستی بیا👍
که کلی ایده ناب برای نظم منزل و... داره
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌸کلی باکس نظم دهنده جذاببب🌸
🌺 ست سیسمونی 🌺
🌸 ست جهازیه🌸
🌺 دکوراسیون لوکس منزل🌺
🌸کیف های جذاب کار دست 🌸
🌺 فرشینه های جذاب بافتنی🌺
🌸 عروسک های دستبافت جذاب🌸
🌺 اولین کانال اقساطی در ایتا 😱
فقط کافیه بزنی رو محصولات👆👆👆👆👆
شما دعوتید به این کانال 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
با افتخار تولید ایرانیم🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/1126498326C41f5db3f48
یه سر بزنی بیرون نمیتونی بری 😎😎
هدایت شده از گسترده رایگان مینا عصرانه
بزن روی #حلما تا وارد فروشگاه حلما بشی😍
⬜️ ⬜️
⬜️ ⬜️
⬜️ ⬜️ ⬜️
⬜️ ⬜️ ⬜️ ⬜️⬜️
⬜️ ⬜️ ⬜️
⬜️ ⬜️ ⬜️⬜️
⬜️🔴🔴⬜️⬜️⬜️⬜️⬜️
🔴🔴
#کیفیت_برتر و #قیمت_کمتر رو با ما تجربه کنید😍👆
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی به امید تو
🌹💖🦋🌹💖🦋
دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ واحْمِلنی فیهِ علی العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین.
خدایا، مرا در این ماه به پوشش و پاک دامنی زینت ده و به لباس قناعت و اکتفا به اندازه حاجت بپوشان و بر عدالت و انصاف وادارم نما و مرا در این ماه از هرچه می ترسم ایمنی ده، به نگهداری ات ای نگهدارنده هراسندگان.
🦋💖🌹🦋💖🌹🦋💖🌹
بخوان دعای فرج را دعا اثـر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده ی غیبت به ما نظـر دارد
بخوان دعای فرج را به یاد خیمه ی سبز
که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد
#سلام_آقام
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#بهار_قران
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
صبح زیـــباتون بخیر
لبتون گل
چشماتون نور
کامتون عسل
لحنتون مهر
حرفاتون غزل
حستون عشق
دلتون گرم
حالتون خوبِ خوبِ خوب
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#بهار_قران
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
✍️ تلنگر
💙وقتی کاری انجام نمی شه ،
شاید خیری توش هست ، صبر کن
💛وقتی مشکل پیش بیاد ،
شایدحکمتی داره
💜وقتی تو زندگیت ،
زمین بخوری حتما ًدرسی است که باید یاد بگیری
🧡وقتی بهت بدی می کنند ،
شاید وقتشه که تو خوب بودن رو یادشون بدی
💚وقتی همه ی درها به روت بسته می شه ،
شاید با صبر و بردباری در دیگری به روت باز بشه و خدا بخواد پاداش بزرگی بهت بده
❤️وقتی سختی پشت سختی میاد ،
حتماً وقتشه روحت متعالی بشه
💗وقتی دلت تنگ می شه ،
حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#بهار_قران
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
#عبورزمانبیدارتمیکند🕰
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت19
پشت کامپیوتر نشسته بودم و به مشتریها نگاه میکردم. یکی دو نفر بیشتر برای خرید نیامده بودند. به علت گرانی دیگر از آن شلوغی قبل خبری نبود.
صدف پرسید:
–خب، پس دیروز که من نیومده بودم خبرهایی بوده، ولی کاش میشد که بشه.
–اهوم. حالا تو چرا دیروز نیومدی؟
–خواستگاری نگار بود.
–وا! نگار که پشت کنکوریه، الان چه وقته ازدواجشه.
شانهایی بالا انداخت.
–مامان و بابام میگن خانواده خوبی هستن حیفه که جواب رد بدیم. فکر کنم چشمشون از من ترسیده.
–البته آره، درس رو همیشه میشه خوند.
من تو سن خواهر تو بودم فکر میکردم درس و دانشگاه وحی منزله، ولی حالا با این اوضاع نظرم کاملا عوض شده.
–چی بگم، دیگه منم کمکم مثل خواهرت دارم اعتقاد پیدا میکنم که بختت رو بستن. یه کم این خواستگاریهات غیر عادیه.
–ای بابا بخت من رو نبستن. بخت همهی پسرهای به سن ازدواج رو بستن که نمیان با دخترها ازدواج کنن. من که اتفاقا بختم باز شده.
چشمهایش را گرد کرد.
–چطور؟
اینطور که میرم دنبال یه شغل نون و آب دار. حقوق بخور نمیر این کارم بمونه واسه این صارمی برج زهرمار.
شانهایی بالا انداخت.
–حالا فکر کن رفتی، با طرز فکری که تو داری پول واست شوهر نمیشه؟ زندگی نمیشه؟ بعد انگار فکری به سرش زده باشد فوری ادامه داد:
–البته چرا که نشه. پسرهای الان همه دنبال پولن. پولدار که بشی خواستگاراتم زیاد میشه.
لباسها را از مرد میان سالی که جلوی پیشخوان ایستاده بود گرفتم و گفتم:
–میخوام صد سال سیاه زیاد نشن. من که بعد از ازدواج اصلا کار نمیکنم.
–وا! آخه یه جوری واسه درآمد بالا ذوق میکنی که...
–میخوام حقوقم بیشتر بشه یه کمک خرجی واسه خانوادم باشم، میبینی که اوضاع گرونی رو.
کلا خودمم فعلا راحت تر زندگی میکنم.
–حالا چه کاری هست؟
بعد از کشیدن کارت مشتری لباسهایی را که در نایلون گذاشته بودم را تحویلش دادم و گفتم:
–یه شرکت کوچیک داره، احتمالا حسابدارش میشم.
–حسابدار یه شرکت کوچیک همچین حقوقی هم نداره ها.
همان لحظه صدای زنگ گوشیام بلند شد.
صدف نگاهی به صفحهاش که نزدیک سیستمم بود انداخت و با تعجب پرسید:
–این دیگه کیه؟ "راستی؟"
همانطور که گوشی را برمیداشتم گفتم:
–اسمش راستینه من اینجوری سیو کردم. نمیدونم چرا زنگ زده.
لابد دوباره یه نقشهی جدید کشیده.
–الو، سلام.
خیلی سرد جواب سلامم را داد و گفت:
–اُسوه خانم زنگ زدم بگم، فردا یه سر بیایید شرکت تا با محیط اینجا آشنا بشید که اگر خوشتون امد همینجا مشغول به کار بشید.
نمیدانم من توهم داشتم یا او با لحن خاصی اسمم را صدا میکرد، هر چه بود برای چند لحظه نفسم بند میآمد. سعی کردم عادی باشم.
–چی شده که اینقدر عجله میکنید؟
– مادرتون به مادرم خبر دادن که ما دوباره باید حرف بزنیم شما هنوز راضی نشدید. مادرم میگفت اگه بازم راضی نشدید خودش میخواد باهاتون حرف بزنه و راضیتون کنه. گفتم یه وقت فکر نکنید به حرفی که زدم عمل نمیکنم و به مامان حرفی نزنید که...
–نگران نباشید. اگه وعدهایی هم نمیدادید من حاضر نبودم حتی یک لحظه با کسی که هنوز تکلیفش با خودش روشن نیست زندگی کنم. "چه دروغ بزرگی گفتم"
بی تفاوت به حرفهایم گفت:
– اگر مادرم حرفی زد که شما رو راضی کنه کوتاه نیایید ها.
"حالا فکر میکنه چه تحفهاییه"
چشمانم را در حدقه چرخاندم.
–دلیل قانع کننده پیدا کردید؟ من چی بهشون بگم؟
–آره دلیلی که مو لا درزش نمیره.
بهش بگید کسی رو دوست دارید وخانوادتون راضی به ازدواجتون با اون نیستن. شما هم با کس دیگهایی نمیتونید ازدواج کنید.
بعد ازش خواهش کنید که بیخیالتون بشه و مطلبی که گفتید رو بروز نده.
–یعنی دروغ بگم؟
مکثی کرد.
–تا حالا نگفتید؟
این بار من مکث کردم.
"بهش چی میگفتم، دلم نمیخواست با این حرفها مادرش رو کاملا از خودم ناامید کنم."
–حالا یه کاریش میکنم.
تشکر کرد.
–آدرس شرکت رو براتون میفرستم.
همین که گوشی را قطع کردم، صدف گفت:
–چی شد؟
دندانهایم را روی هم فشار دادم.
–یعنی میخوام خفش کنم. بعد حرفهایی که زده بود را برایش تعریف کردم.
صدف فکری کرد و گفت:
–یه جوری از زیر زبونش بکش ببین چی شده که داره همه چیز رو خراب میکنه. شاید قابل حل کردن باشه.
با انگشتم روی صفحهی موبایل نقش میزدم.
–نم پس نمیده، مگه چیزی رو درست و حسابی توضیح میده.
–خب یه نقشه بکش که مجبور بشه بگه.
پرسیدم:
–یعنی چیکار کنم؟
صدف به پشت سرم اشاره کرد.
وقتی برگشتم آقای صارمی دست به سینه ایستاده بود و با ناراحتی نگاهمان میکرد.
برگشتم و قیمت لباسی را که مشتری آورده بود را وارد سیستم کردم و زیر لب به صدف گفتم:
–یعنی باید لال بشیم و حرفم نزنیم؟ خب مشتری نیست مگه تقصیر ماست.
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#بهار_قران
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>