هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحهشانزدهم
#هفتمینمسابقه
1- سبقت عجم در پذیرش و تأیید دین
ابراهیم یکی از فرزندان امام کاظم(ع) بود، ولی فرزند ناخلف بود، و در مورد امامت بعد از پدر، مزاحمتهایی برای حضرت رضا(ع) ایجاد میکرد.
علیبن اسباط میگوید: به حضرت رضا(ع) عرض کردم: مردی نزد برادرت ابراهیم رفته (و او را اغفال کرده) و به او گفته: «پدرت وفات نکرده است.» آیا شما نیز مانند ابراهیم، چنین عقیدهای دارید؟
امام رضا: شگفتا! آیا رسول خدا(ص) میمیرد، ولی موسی (پدرم) نمیمیرد، سوگند به خدا پدرم وفات کرد، چنانکه رسول خدا(ص) وفات کرد ولی خداوند متعال از آن لحظهی رحلت پیامبر(ص) به بعد و زمانهای بعد از آن، به طور پیگیر این دین را بر عجمزادگان منّت میگذارد، ولی همین توفیق را از بعضی از خویشان پیامبر(ص) (به خاطر عدم شایستگیشان) بازمیدارد، همواره به عجمزادگان عطا میکند و از خویشان پیامبر(ص) بازمیدارد، من هزار دینار بدهکاری ابراهیم را ـ پس از آن که بر اثر ناداری تصمیم بر طلاق همسران، و آزاد نمودن بردگانش گرفته بود ـ ادا کردم (در عین حال در برابر محبّتهای من، دست از کینهتوزی برنمیدارد) چنان که شنیدهای برادران یوسف با یوسف(ع) چه کردند، یوسف چه ستمها و آزارها از برادرانش دید.
به این ترتیب امام رضا(ع) از برادرش ابراهیم که از خویشان پیامبر(ص) است، سخت انتقاد کرد، و عجمزادگان را که توفیق پذیرش دین خدا و امامان بر حق را یافتهاند، برتر از عربهای کجاندیش دانست و ملاک برتری را به تقوا و حقپرستی دانست، نه خویشی و فامیل، و این خود یک گِلهای بود که امام هشتم(ع) از برادرش نمود با این که به او آن همه مجبت نموده بود، چنان که شاعر گوید:
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحههفدهم
#هفتمینمسابقه
2. عاقبت یکی از سران واقفیّه
حسنبن وشّاء میگوید، در مرو خراسان، روزی حضرت رضا(ع) مرا طلبید، و به من فرمود: «ای حسن! همین امروز علی بن حمزه بطائنی (سرسلسلهی واقفیّه) مرد، و همین لحظه در قبر خودش نهاده شد، و دو فرشته (نکیر و منکر) بر سرش آمدند و پرسیدند پروردگارت کیست؟ او گفت: خدا، پرسیدند: پیامبرت کیست؟ او گفت: محمد(ص)، پرسیدند: ولیّ تو کیست؟ او گفت: علی بن ابیطالب(ع)، پرسیدند: بعد از او کیست؟ او گفت: حسن(ع) ، پرسیدند بعد از او کیست؟ او گفت: حسین(ع) ، پرسیدند: بعد از او کیست؟ او گفت: علی بن الحسین(ع)، پرسیدند: بعد از او کیست؟ او گفت: محمد بن علی(ع)، پرسیدند: بعد از او کیست؟ او گفت: موسی بن جعفر(ع)، پرسیدند: بعد از او کیست؟ زبان او گیر کرد، آن دو فرشته با تندی به او گفتند: بعد از او کیست، او سکوت کرد، پرسیدند: آیا موسی بن جعفر(ع) تو را به این (سکوت) امر کرد، سپس گرزی آتشین بر او (علی بن حمزه) زدند، قبر او از آتش، شعلهور شد، و همچنان تا قیامت شعلهور است.
وَشاء میگوید: از محضر امام رضا(ع) بیرون رفتم، و تاریخ آن روز و آن ساعت را یادداشت کردم، طولی نکشید که از اهالی کوفه نامه آمد و از مرگ علی بن حمزه، در همان روز و همان ساعت خبر دادند.
🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحههجدهم
#هفتمینمسابقه
4.انتقاد شدید امام رضا(ع) به برادرش زید
یکی از برادران حضرت رضا(ع) زید بود که به او «زیدالنّار» میگفتند، او بر اثر مقامپرستی، امامت حضرت رضا(ع) را نپذیرفت و مردم را به سوی خود دعوت میکرد، حضرت رضا(ع) سخنانی به او فرمود، و بعد سوگند یاد کرد که دیگر با او سخن نگوید.
امام رضا(ع) در مقام انتقاد و نصیحت او فرمود:
«گفتار نادانان اهل کوفه تو را نفریبد که گویند: «آتش دوزخ بر فرزندان فاطمه(س) حرام است.» بدان که این سخن مخصوص حسن و حسین(ع) است، اگر تو گمان میکنی که با معصیت خدا وارد بهشت میشوی، و موسی بن جعفر(ع) نیز با اطاعت خدا، وارد بهشت میگردد، بنابراین تو در پیشگاه خدا گرامیتر از موسی بن جعفر هستی!
«وَاللهِ ما یَنالُ اَحَدٌ ما عِندَاللهِ عَزَّوَجَلَّ اِلّا بِطاعَتِهِ، وَ زَعَمتَ اَنَّکَ تَنالُهُ بِمَعصِیَتِهِ، فَبِئسَ ما زَعَمتَ:
سوگند به خدا هیچ کس به پاداشی که در پیشگاه خداست نمیرسد، مگر به خاطر اطاعت از خدا، و تو گمان میکنی که با معصیت خدا، به آن پاداش میرسی، تو بد گمان کنی.»
زید گفت: «من برادر و پسر پدرت هستم.»
امام رضا(ع) فرمود: تو مادام که از خدا اطاعت کردی، برادر من هستی، حضرت نوح پیامبر، در مورد پسر ناخلفش گفت:
«رَبِّ اِنَّ ابنِی مِن اَهلِی وَ اِنَّ وَعدَکَ الحَقُّ وَ اَنتَ اَحکَمُ الحاکِمینَ:
پروردگارا پسرم از خاندان من است (پس او را از عذاب نجات بده) و وعدهی تو (در مورد نجات خاندانم) حقّ است، و تو از همهی حکمکنندگان برتری.»
خداوند به او فرمود:
«اِنَّهُ لَیسَ مِن اَهلِکَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِحٍ:
او از اهل تو نیست، او عمل غیرصالحی است.»
بنابراین خداوند، پسر نوح(ع) را به خاطر گناهش، از فرزند بودن نوح(ع) خارج ساخت.
پذیرش امامت حضرت رضا(ع) از جانب احمد بن موسی(ع)
یکی از برادران بلندمقام حضرت رضا(ع)، احمدبن موسی(ع) است [معروف به شاهچراغ که مرقد شریفش در شیراز میباشد] این شخصیّت بزرگوار مورد احترام مردم بود، حتی پس از شایع شدن شهادت حضرت موسی بن جعفر(ع) در مدینه، جمعی در مدینه به عنوان پذیرش امامت او به در خانهی «اُمّ احمد» آمدند، و همراه «احمدبن موسی(ع)» به مسجد رفتند، از آنجا که «احمدبن موسی» دارای کرامات و مقامات ارجمند بود، مردم تصور میکردند، امام بعد از امام کاظم(ع) اوست، با او به عنوان امام بیعت کردند، او از مردم بیعت گرفت و سپس بالای منبر رفت و خطبهای در نهایت فصاحت و بلاغت خواند، سپس فرمود: «ای مردم! شما همه با من بیعت کردید، ولی بدانید من با برادرم «علیبن موسی الرضا(ع)» بیعت کردهام، و امام و جانشین پدرم میباشد، او ولیّ خداست، و بر من و شما از جانب خدا و رسولش واجب است که هر چه او به ما امر میکند، اطاعت کنیم.»
همهی حاضران سخن احمد بن موسی(ع) را پذیرفتند، و دستهجمعی از مسجد بیرون آمده در حالی که احمدبن موسی(ع) در پیشاپیش آنها بود، با هم به در خانهی حضرت رضا(ع) رفتند و با آن حضرت بیعت کردند، امام رضا(ع) برای احمدبن موسی(ع)، دعا کرد، و احمدبن موسی(ع) از آن پس همواره در خدمت برادر بود، تا آن زمان که حضرت رضا(ع) به سوی خراسان حرکت نمود.
احمدبن موسی(ع) در عصر خلافت مأمون عباسی، همراه جماعتی از مدینه به قصد زیارت برادرش حضرت رضا(ع)، از طریق فارس به سوی خراسان حرکت نمودند، هنگامی که «قُتلغ خان» استاندار و نمایندهی مأمون در شیراز از ورود او به سوی شیراز، مطّلع شد (با توجه به این که سیاست مأمون نسبت به امام رضا(ع) و امامزادگان، تغییر کرده بود) سپاهی به سوی او فرستاد، و در هشت فرسخی شیراز در محلّی به نام «خان زینان» سر راه احمدبن موسی(ع) را گرفتند، بین حضرت احمد و همراهانش با سپاه قُتلغ خان، جنگ واقع شد، در این میان یکی از یاران قُتلغ فریاد زد: «اگر شما قصد دیدار حضرت رضا(ع) را دارید او از دنیا رفت.» وقتی که یاران احمدبن موسی(ع) چنین شنیدند از اطراف او پراکنده شدند، و تنها برادرانش و چند نفر از خویشاوندانش همراه آن حضرت ماندند، احمدبن موسی(ع) با همراهان به سوی شیراز روانه شدند، دشمنان آنها را تعقیب کرده و در شیراز در همانجا که اکنون محل مرقد شریف احمدبن موسی(ع) است، او و عدّهای از همراهانش را به شهادت رساندند.
به این ترتیب این امامزادهی وارسته و بزرگ با کمال خلوص مردم را به پذیرفتن امامت برادرش حضرت رضا(ع) فراخواند، و خود و همراهانش در راه دیدار برادر، به شهادت رسیدند، و خون جوشان او و همراهان، بذرهای گسترش تشیّع و محبّت اهل بیت(ع) را در دلهای ایرانیان آن عصر، و اعصار دیگر پاشید.
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741C
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحهنوزدهم
#هفتمینمسابقه
امام رضا(ع) در مدینه، پس از امامت
اشاره
مدت امامت حضرت رضا(ع) حدود 20 سال طول کشید، که 17 سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت.
امام رضا(ع) در مدینه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگی امور پرداخت، شاگردان پدر را به دور خودش جمع کرد، و به تدریس و تکمیل حوزهی علمیه جدّش امام صادق(ع) پرداخت و در این راستا گامهای بزرگ و استواری برداشت.
موقعیت امام رضا(ع) در مدینه، همهی علما و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی حجاز را تحتالشعاع خود ساخت، مردم آن بزرگوار را در همهی شؤون مادّی و معنوی، مرجع و پناه خود میدانستند، و نور وجود او چون خورشیدی بر قلبها میتابید، و تاریکیها را از نظرات گوناگون روشن میساخت.
آن حضرت برای رفع مشکلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مردم، در همهی امور دخالت میکرد، و در متن جامعه قرار داشت، و در امور و مسائل مختلف اجتماعی هرگز لحظهای بیتفاوت نزیست، به ویژه در دو بُعد فرهنگی و سیاسی، تلاش فراوان داشت، آن بزرگوار در گفتگویی با مأمون در خراسان، فرمود:
وَ مَا زَادنِی هَذا الاَمر الَّذی دَخَلتُ فِیه، فِی النِّعمة عِندِی شَیئاً وَ لَقَد کنتُ بِالمَدینة وَ کِتابِی یَنفذ فِی المَشرِقِ وَ المَغربِ، وَ لَقَد کنتُ ارکَب حِمارِی، وَ اَمُرّ فِی سکک المَدِینَة، وَ مَا بِها اَعزّ مِنِّی، وَ مَا کَان بِها اَحَدٌ یَسألنی حَاجَة یُمکِننِی قَضَاؤهَا لَهُ الَّا قَضَیتُهَا لَهُ:
«اینکه من در اینجا (خراسان) به عنوان ولیعهد، شدهام از نظر من هیچگونه بر موقعیت من افزوده نشده است، من در مدینه در موقعیتی بودم که نامهام به مشرق و مغرب میرفت (دست خطّم را در همه جا میخواندند) بر مرکب خود سوار میشدم، و در راههای مدینه عبور میکردم، هیچکس در آنجا عزیزتر از من نبود، و هرکسی حاجتی داشت و آن را از من میطلبید، تا حدّ توان نیازهای نیازمندان را تأمین میکردم.»
موضعگیری امام رضا(ع) در برابر هارون
پس از شهادت امام کاظم(ع) که در سال 183 هـ.ق رخ داد، آغاز امامت حضرت رضا(ع) شروع شد، و با توجه به اینکه هارون (پنجمین خلیفه عباسی) در سال 193 از دنیا رفت، ده سال از امامت حضرت رضا(ع) معاصر این زمان بود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحهبیستم
#هفتمینمسابقه
4.انتقاد شدید امام رضا(ع) به برادرش زید
یکی از برادران حضرت رضا(ع) زید بود که به او «زیدالنّار» میگفتند، او بر اثر مقامپرستی، امامت حضرت رضا(ع) را نپذیرفت و مردم را به سوی خود دعوت میکرد، حضرت رضا(ع) سخنانی به او فرمود، و بعد سوگند یاد کرد که دیگر با او سخن نگوید.
امام رضا(ع) در مقام انتقاد و نصیحت او فرمود:
«گفتار نادانان اهل کوفه تو را نفریبد که گویند: «آتش دوزخ بر فرزندان فاطمه(س) حرام است.» بدان که این سخن مخصوص حسن و حسین(ع) است، اگر تو گمان میکنی که با معصیت خدا وارد بهشت میشوی، و موسی بن جعفر(ع) نیز با اطاعت خدا، وارد بهشت میگردد، بنابراین تو در پیشگاه خدا گرامیتر از موسی بن جعفر هستی!
«وَاللهِ ما یَنالُ اَحَدٌ ما عِندَاللهِ عَزَّوَجَلَّ اِلّا بِطاعَتِهِ، وَ زَعَمتَ اَنَّکَ تَنالُهُ بِمَعصِیَتِهِ، فَبِئسَ ما زَعَمتَ:
سوگند به خدا هیچ کس به پاداشی که در پیشگاه خداست نمیرسد، مگر به خاطر اطاعت از خدا، و تو گمان میکنی که با معصیت خدا، به آن پاداش میرسی، تو بد گمان کنی.»
زید گفت: «من برادر و پسر پدرت هستم.»
امام رضا(ع) فرمود: تو مادام که از خدا اطاعت کردی، برادر من هستی، حضرت نوح پیامبر، در مورد پسر ناخلفش گفت:
«رَبِّ اِنَّ ابنِی مِن اَهلِی وَ اِنَّ وَعدَکَ الحَقُّ وَ اَنتَ اَحکَمُ الحاکِمینَ:
پروردگارا پسرم از خاندان من است (پس او را از عذاب نجات بده) و وعدهی تو (در مورد نجات خاندانم) حقّ است، و تو از همهی حکمکنندگان برتری.»
خداوند به او فرمود:
«اِنَّهُ لَیسَ مِن اَهلِکَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِحٍ:
او از اهل تو نیست، او عمل غیرصالحی است.»
بنابراین خداوند، پسر نوح(ع) را به خاطر گناهش، از فرزند بودن نوح(ع) خارج ساخت.
🌻🌷🦋❤️💖🌹
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحهبیستیکم
#هفتمینمسابقه
موضعگیری امام رضا(ع) در برابر هارون،
مانند موضعگیری پدر بزرگوارش امام کاظم(ع) بود، و از این موضع، کوچکترین عقبنشینی نکرد، در همین عصر، امامت خود را آشکار نمود، و این خود اعلان آشکار بر ضدّ حکومت هارون بود، امام رضا(ع) هرگز حکومت هارون را تأیید نکرد، و چنانکه قبلاً ذکر شد، هرگونه کمک به دولت عباسیان را، تحریم نمود و صریحاً فرمود: «کمک به آنها و کارمند شدن در ادارات آنها، و کوشش برای تأمین نیازهای آنها معادل کفر است، و توجه عمدی به آنها از گناهان کبیرهای است که نتیجهاش عذاب آتش دوزخ است.» برای اینکه موضعگیری حضرت رضا(ع) را در برابر هارون به روشنی دریابیم، نظر شما را به روایات زیر جلب میکنم:
1. صفوانبن یحیی میگوید: پس از شهادت امام کاظم(ع)، حضرت رضا(ع) دربارهی امامت خود صریحاً سخن گفت، ما از آشکار شدن این امر، بر جان حضرت ترسیدیم (که مبادا هارون به او آسیب برساند) شخصی به امام رضا(ع) عرض کرد: «شما امر بسیار مهمی را آشکار نمودید، و ما ترس آن داریم که از ناحیهی این طاغوت (هارون) به شما گزندی برسد.»
امام رضا(ع) فرمود: «او (هارون) هر چه میخواهد تلاش کند ولی بر من راهی ندارد.»
2. محمد بن سنان یکی از دوستان حضرت رضا(ع) میگوید: «به آن حضرت عرض کردم؛ شما بعد از پدرتان، امامت خود را آشکار ساختید، با اینکه از شمشیر هارون، خون میچکد؟!»
آن حضرت در پاسخ فرمود: سخنی از رسول خدا(ص) مرا بر این کار جرأت داد، آنجا که فرمود: «اگر ابوجهل از سر من یک لاخه مو بگیرد، گواهی دهید که من پیامبر(ص) نیستم.»
«وَ اَنَا اَقُولُ لَکُم اِن اَخَذَ هارُونُ مِن رَأسِی شَعرَةً فَاشهَدوُا اَنِّی لَستُ بِاِمامٍ:
«اگر هارون از سر من یک لاخهی مو بگیرد، گواهی دهید که من امام نیستم.»
👆👆ادامه دارد
🌹💖🌟🌹💖🌟🌹💖🌟
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحهبیستدوم
#هفتمینمسابقه
3. در مورد دیگر آمده: علی بن ابی حمزه به امام رضا(ع) عرض کرد: «از این که امامت خود را آشکار نمودهای از دستگاه هارون نمیترسی؟»
آن حضرت در پاسخ فرمود: «اگر بترسم، آنها را یاری کردهام.» ابولهب رسول خدا(ص) را تهدید کرد، رسول خدا(ص) به او فرمود: «اگر از ناحیهی تو خراشی به من برسد، من دروغگو هستم.» ... من نیز به شما میگویم: «اگر از ناحیهی هارون خراشی به من برسد من دروغگو هستم.»
به این ترتیب حضرت رضا(ع) با کنایهای رساتر از تصریح، هارون را ابوجهل و ابولهب عصر خود خواند، و این مطلب را آشکار ساخت که ماجرای من و هارون مثل ماجرای رسول خدا(ص) و ابوجهل و ابولهب است، ماجرای حق و باطل است که در هر عصری به شکلی آشکار میگردد.
4. اباصلت هروی میگوید: روزی حضرت رضا(ع) (در مدینه) در خانهاش بود، فرستادهی هارون نزد آن حضرت آمد و گفت: «امیرمؤمنان هارون شما را میخواهد، هم اکنون دعوت او را اجابت کن.»
حضرت رضا(ع) برخاست و به من فرمود: «هارون در چنین وقتی مرا نطلبیده مگر این که آسیبی به من برساند، ولی سوگند به خدا او نمیتواند به من آسیبی برساند، به خاطر کلماتی (دعاهایی) که جدّم رسول خدا(ص)، به من تعلیم نموده.» (که به وسیلهی آن خودم را از گزند او حفظ میکنم).
اباصلت میگوید: همراه حضرت رضا(ع) نزد هارون رفتیم، ولی هنگامی که در روبروی هارون قرار گرفتیم، هارون گفت: «ای ابوالحسن، دستور دادهایم صد هزار درهم در اختیارت بگذارند، مبلغ نیازهای اهل خانه و بستگانت را برای ما بنویس، اکنون اگر میخواهی به سوی بستگانت بازگرد.»
هنگامی که امام رضا(ع) از نزد هارون به سوی خانهاش بازگشت، هارون به پشت سر امام رضا(ع) نگاه میکرد و گفت: «من تصمیمی داشتم ولی خداوند ارادهی دیگری داشت، و ارادهی خدا بهتر است.»
🌷🌻🌷🌻🌷🌻🌷🌻🌷🌷
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحهسوم
#هفتمینمسابقه
5. هنگامی که هارون از رقّه عازم مکّه شد، یکی از همراهانش عیسیبن جعفر به او گفت: «به یاد بیاور که سوگند یاد نمودهای اگر کسی بعد از موسی بن جعفر(ع) ادعای امامت کند، گردنش را بزنی، اینک این علی (حضرت رضا) پسر موسی بن جعفر است که ادعای امامت میکند، و شیعیانش همان اعتقاد را که در مورد موسی بن جعفر(ع) دربارهی او دارند؟!»
هارون در حالیکه خشمگین بود به او گفت: «این چه سخنی است که میگویی آیا میخواهی همهی آنها را بکشم؟»
پاسخ به یک سؤال
در اینجا این سؤال مطرح میشود که چرا هارون نسبت به امام کاظم(ع) آنگونه برخورد خشن داشت، ولی نسبت به امام رضا(ع) چنان برخوردی نداشت.
پاسخ این که: شهادت امام کاظم(ع) در زندان هارون، برای هارون بسیار گران تمام شد، گرچه هارون در مورد کتمان شهادت امام کاظم(ع) بسیار کوشید، و حتی در پیامی به سلیمان بن ابی جعفر گفت: «خداوند سندی بن شاهک را لعنت کند او این کار را کرد.» ولی حقیقت موضوع برای بسیاری کشف شد، از این رو هارون از پشت کردن مردم به او، نگران بود و نمیخواست دستش را به خون پاک حضرت رضا(ع) بیالاید.
بر همین اساس، وقتی که یحیی بن خالد برمکی برای تحریک هارون بر ضد حضرت رضا(ع)، به هارون گفت: «این علی (حضرت رضا) پسر او (امام کاظم) است که بر مسند نشسته، و ادعای امامت برای خود میکند.» هارون در پاسخ گفت:
«ما یَکفِینا ما صَنَعنا بِاَبِیهِ؟ تُرِیدُ اَن نَقتُلَهُم جَمِیعاً:
آیا آنچه با پدرش کردیم کافی نیست؟ میخواهی همهی علویان را بکشیم؟»
🌹💖🌟🌹💖🌟🌹💖🌟
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحهبیستچهارم
#هفتمینمسابقه
تاکتیکی از امام رضا(ع) برای حفظ خود از خطر هارون......
مطابق بعضی از روایات خفقان و فشار رژیم هارون بقدری شدید بود، که پس از شهادت امام کاظم(ع)، حضرت رضا(ع) به بازار رفت، یک سگ و یک خروس و یک گوسفند خرید، و به خانه آورد... .
جاسوسهای هارون، این موضوع را به هارون گزارش دادند.
هارون گفت:
«قَد اَمِنَّا جانِبَهُ:
از ناحیهی حضرت رضا(ع) ایمن و راحت شدیم.» (او خود را به دامداری مشغول ساخته و از سیاست کنارهگیری نموده، بنابراین ما از ناحیهی او آسیب نمیبینیم.)
اتخاذ این سیاست از طرف امام رضا(ع) در حقیقت تاکتیکی بود تا به این وسیله خود را از گزند هارون حفظ کند.
از اینرو، یکی از افراد زبیری (که از دشمنان حضرت رضا(ع) بود) برای هارون نامه نوشت که: «علی بن موسی الرضا(ع) درِ خانهاش را به روی مردم گشوده، و مردم را به سوی (امامت) خود دعوت میکند.» [منظور زبیری این بود که هارون را بر ضدّ حضرت رضا(ع) تحریک کند]، هارون پس از دریافت و خواندن نامهي او گفت:
«شگفتا از این شخص زبیری، با این که به من گزارش رسیده که حضرت رضا(ع) گوسفند و سگ و خروس خریده و به این امور مشغول است، زبیری چنین نوشته است!!»
به این ترتیب، هارون سخنچینی زبیری را رد کرد، و به بهانهی این که حضرت رضا به دامداری اشتغال دارد، دست از آن حضرت برداشت.
به هر حال هارون در مورد قتل امام کاظم(ع) نگران بود، از اینرو به طور جدی مراقب بود که بار دیگر تراژدی امام کاظم(ع) با آسیب رسانی به امام رضا(ع) تجدید نگردد. ولی در عین حال حضرت رضا(ع) در فشار بود با این فرق که نسبت به امام کاظم(ع)، آزادی نسبی داشت، یکی از شواهد بر این که حضرت رضا(ع) در فشار بود، همان ماجرای تاکتیک حضرت رضا(ع) در مورد خریداری سگ و خروس و گوسفند بود که ذکر شد، شواهد دیگری نیز بیانگر این مطلب است، از جمله قتل و غارت جلودّی دژخیم خونخوار هارون در مدینه و سخن امام رضا(ع) به بَزَنطی که نظر شما را به ذکر این دو شاهد جلب میکنیم:
قتل و غارت جلودّی در مدینه
عصر خلافت هارون، بعد از شهادت امام کاظم (ع) بود، یکی از علویان به نام محمد بن جعفر بر ضدّ حکومت هارون خروج کرده بود، هارون در بغداد یکی از دژخیمان خونخوار خود به نام «جلودّی» را برای سرکوب شورشیان، به مدینه فرستاد، و به او دستور داد که اگر به محمدبن جعفر پیروز شد، گردنش را بزند، سپس خانههای علویان را غارت نماید، و برای زنان آنها جز یک لباس نگذارد.
🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#انتخابات
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحهببستپنجم
#هفتمینمسابقه
جلودّی با لشگر خود وارد مدینه شد و همین فرمان را اجرا کرد، و خانههای علویان را غارت نمود، هنگامیکه به خانه حضرت امام رضا(ع) رسید، با لشگر خود به خانهی آن حضرت یورش برد، هنگامیکه حضرت رضا(ع) در برابر این حادثهي تلخ قرار گرفت، همهی زنان خانه را در اطاقی جای داد، و خود در جلو درِ آن اطاق ایستاد و آنگاه جلودّی نزد امام رضا(ع) آمد و بین آنها چنین گفتگو شد:
جلودّی: حتماً باید وارد اطاق شوم و لباسهای زنان (جز یک لباس) را غارت نمایم.
امام رضا: من خودم لباسهای آنها را از آنها میگیرم و به تو تحویل میدهم.
جلودّی: نه، باید من وارد اطاق شوم.
امام رضا: همین که گفتم، من نمیگذارم وارد اطاق شوی، سوگند به خدا خودم لباسهای آنها را میگیرم و به تو تحویل میدهم.
جلودّی همچنان (با غرور و گستاخی بیشرمانهای) اصرار میکرد که خودش وارد اطاق گردد، ولی امام هشتم(ع) مانع میشد، سرانجام جلودّی چارهای ندید جز اینکه تسلیم پیشنهاد امام رضا(ع) شود، امام وارد اطاق شد و لباسهای اضافی زنان و حتی گوشوارهها و زیورآلات و آنچه در خانه بود، همه را گرفت و به جلودّی تحویل داد و او را از در خانه رد کرد.
به این ترتیب حضرت رضا(ع) با استقامت خود نوامیس خود را حفظ کرد، و از ورود جلودّی، دژخیم بیرحم هارون به اطاقی که زنان در آنجا بودند جلوگیری نمود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#انتخابات
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحهبیستششم
#هفتمینمسابقه
از بزرگواری حضرت رضا(ع) این که: در عصر خلافت مأمون، مأمون بر گروهی از سرکردگان که یکی از آنها جلودّی بود، غضب کرد و آنها را گردن زد، هنگامی که جلودّی را برای اعدام به پیش آوردند، حضرت رضا(ع) به مأمون فرمود: «این شخص را ببخش و نکش.»
مأمون گفت: این همان کسی است که در مدینه به بانوان خاندان رسالت، گستاخی کرد و آنچه داشتند، همه را غارت نمود، حضرت فرمود: «در عین حال از او بگذر.»
جلودّی خیال کرد که حضرت رضا(ع) در گفتگوی محرمانهاش با مأمون، از مأمون میخواهد که او را اعدام کند، از این رو به مأمون گفت: «ای امیرمومنان! تو را به خدا و به خدمتی که به هارون الرشید کردهام، سوگند میدهم، سخن این شخص (امام رضا) را در مورد من نپذیر.»
مأمون به امام رضا(ع) گفت: «اینک او سوگندی یاد کرد و ما هم سوگندش را اجرا میکنیم.» سپس به جلودّی گفت: «نه به خدا سوگند، سخن حضرت رضا(ع) را در مورد تو گوش نمیکنم.» آنگاه به میرغضبها فرمان داد؛ گردن جلودّی را بزنید، آنها همان دم جلودّی را اعدام کردند.
🌻🌻🦋🦋🦋🦋🌻🌻
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#انتخابات
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحهبیستهفتم
#هفتمینمسابقه
2- سخن امام رضا(ع) به بَزَنطی
احمدبن محمد بن ابی نصر، معروف به «بَزَنطی» از شاگردان امام کاظم(ع) بود، پس از شهادت آن حضرت، تبلیغات سرسامآور گروهک واقفیّه باعث شد که در مورد امامت حضرت رضا(ع) به شکّ و تردید افتاد، ولی قضیّهای موجب یقین او به حقانیّت امامت حضرت رضا(ع) گردید، و آن قضیّه این بود؛ بزنطی میگوید: نامهای به امام رضا(ع) نوشتم که به من اجازه ورود به محضرش بدهد، و من در ذهن خودم، چند سؤال را ردیف کرده بودم، تا وقتی که به محضر آن حضرت رسیدم، از او بپرسم.
جواب نامه آن حضرت به دستم رسید، در آن نوشته بود:
«عافانَا اللهُ وَ اِیّاکَ، اَمّاما طَلَبتَ مِنَ الاِذنِ عَلَیَّ، فَاِنَّ الدُّخُولَ عَلَیَّ صَعبٌ وَ هؤُلاء قَد ضَیَّقُوا عَلَیَّ ذلِکَ، فَلَستَ تَقدِرُ عَلَیهِ الآنُ، وَ سَیَکُونَ اِن شاءَ اللهِ:
خداوند ما و شما را در عافیت قرار دهد، اما در مورد تقاضای اجازه برای آمدن به نزد من، بدان که فعلاً حضورت در محضر ما مشکل است، زیرا آنها (دستگاه طاغوتی هارون با گماشتن مأمورانی) مرا در مورد تماس با مردم در تنگنا و فشار قرار دادهاند، به خواست خدا در آینده، این فشار برداشته میشود.»
بزنطی میگوید: امام رضا(ع) در همان نامه به سؤالهایی که در ذهن من بود و به آن حضرت نگفته بودم، پاسخ داده بود، تعجب کردم و شک و تردیدم در مورد حقانیت امامت آن حضرت، برطرف گردید.
از عبارت فوق به روشنی فهمیده میشود که امام رضا(ع) در عصر خلافت هارون تحت فشار و محاصره بوده است.
🌻🌷🌻🌷🌻🌷🌻🌷
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#انتخابات
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef