🏴 صلی الله علیک یا اباعبدالله
▪️چند بند از چهارپارۀ #اربعین
ای عشق بینهایت و ای مستی مدام
ای مرغ دل هوایی صحن و سرای تو
جاماندهایم ای همه جانها فدای تو
از دور میدهیم دوباره به تو سلام
از دور میدهیم سلامی به اشک و آه
اما کبوتر دل ما رفته تا عراق
با عاشقت چهها که نکرده غم فراق
این اشکها دلیل و همین سوز دل گواه
یک اربعین هوای تو میپرورید دل
تا پای عشق را بسپارد به شطّ نور
محروم ماندهایم از آن شور و از حضور
از چشم ما به یاد تو نمنم چکید دل
خورده گره دوباره دریغا به کار وصل
نمنم چکید اشک فراقت ز چشم ما
ای کشتۀ فتاده به هامون کربلا
کی میشود دوباره بیاید بهار وصل
هر روز و شب به عکس حرم دیده دوختیم
هرجا که بود نام تو عاشق دوید و رفت
دل شد هوایی حرم و پر کشید و رفت
ما ماندهایم و از غم هجر تو سوختیم
هرجا که بود نام تو و یاد اربعین
گفتیم از مسیر نجف کربلای تو
عالم شده اسیر نجف کربلای تو
ای عشق آسمانی و ای دلبر زمین
این روزها که روضۀ تو روزی دل است
سرگشتگان بزم عزای توییم ما
شبها خراب شور و نوای توییم ما
صبر از غم فراق چه جانکاه و مشکل است
شد اربعین و باز نشد راه یا حسین
ما ماندهایم خسته و دل مبتلای توست
هرجا که میرویم غم کربلای توست
از دوری تو دربهدریم آه یا حسین
شد اربعین و زینب غمدیدهات رسید
اما از او نپرس که دردانهات کجاست
سیمای او گواه همه درد و داغهاست
دیدی چطور خواهر رعنای تو خمید؟
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
هرجا که پا گذاشت سرت را به نیزه دید
خون گریه کرد و گیسویش از غصه شد سپید
اما چه کرد با دل زینب عذاب شام...
#محمدتقی_عارفیان، ۱۳۹۹/۰۷/۱۷
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
میرسد آن روز که از شوق نگاهت به سر و پای دَوم.
"من منتظرم"!
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
💖🦋
#عبورزمانبیدارتمیکند🕰
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت126
****
شبی که قرار بود رضا برای دیدن براتی برود، گفتم:
–رضا همین که کارت تموم شد بهم زنگ بزن ببینم چه خبر بوده ها.
او هم قبول کرد.
نزدیک غروب بود که به طرف زیرزمین رفتم تا خودم را سرگرم کنم.
شعری را که اُسوه نوشته بود را چند حرفش را روی چوب درآورده بودم. ارّه مویی را برداشتم تا بقیهی کارم را ادامه بدهم. نمیدانم چرا ولی از این شعر خیلی خوشم آمده بود.
قلب چوبی را هم حسابی صیغل داده بودم. خیلی زیبا شده بود.
با صدای پیامک گوشیام بازش کردم.
دوباره پریناز بود. نمیدانم چرا دست از سرم برنمیداشت. به خاطر کارهایی که کرده بود آنقدر از او دلزده شده بودم که حتی نمیخواستم صدایش را بشنوم.
چرا باید صدای یک خائن را بشنوم که نه تنها به من بلکه به وطنش هم خیانت کرده بود. وقتی میدید تلفنهایش را جواب نمیدهم مدام پیام میفرستاد. بلاکش میکردم نمیدانم چطور به یک هفته نرسیده به شمارهی دیگری پیام میداد. انگار از نظر مالی وضع خوبی داشت. گوشیام را بستم و به کارم مشغول شدم. نیم ساعتی گذشت که صدای نورا را از راه پله شنیدم.
–میتونم بیام پایین؟
بلند شدم.
–بله بفرمایید.
نورا با یک کاسه و ملاقه وارد شد.
دستم را دراز کردم.
–بدین من براتون سیر ترشی برمیدارم.
لبخند زد.
–دیگه اینقدرم مردنی نشدم.
–نگید اینجوری، خدا نکنه.
جلوی دبهی بزرگ سیرترشی روی پا نشست و گفت:
–اینم دیگه آخراشه.
–نورا خانم الان تو گرما چه وقت سیر ترشیه؟
در دبه را محکم کرد و گفت:
–حنیف هوس کرده، البته منم خیلی دوست دارم. ما چون اونجا که بودیم از این چیزا نداشتیم حسرت به دلیم دیگه.
از همین نشستن و برخاستن به نفس نفس افتاد. صندلی را کنارش گذاشتم.
–بشینید. یه نفسی تازه کنید بعد پلهها رو برید بالا.
روی صندلی نشست.
همان موقع صدای زنگ گوشیام بلند شد. شماره از خارج کشور بود. رد تماس دادم.
نورا پرسید:
–پرینازه؟
–آره دیگه ول کن نیست که...
آهی کشید و گفت:
–میگم آقا راستین زودتر ازدواج کنید تا هم خودتون سر و سامون بگیرید هم پریناز دیگه امیدش قطع بشه.
–من ازدواجم کنم اون ول کن نیست، انگار مشکل روحی روانی پیدا کرده.
–نه، دخترا اونجوری نیستن، همین که بدونه ازدواج کردی دیگه زنگ نمیزنه.
پوزخند زدم.
–اون دخترای قدیم بودن نورا خانم. وگرنه من بهش گفتم نامزد کردم. کو مگه بیخیال میشه.
بیخیال گفت:
–خب چون میدونه الکی یه چیزی گفتید.
–نهبابا الکی چیه، بین خودمون باشه بهش گفتم با اُسوه خانم نامزد کردم.
حبه سیری که از کاسه برداشته بود تا بخورد در دستش خشک شد و پرسید:
–واقعا؟
–اهوم، تازه به اُسوه خانمم پیام میده.
سرش را پایین انداخت:
–کاش حالا اسم اُسوه رو نمیاوردید یه وقت حرفی چیزی بهش میزنه ناراحتش میکنه.
–اتفاقا فکر کنم گفته، البته از پیامهایی که بهم داد فهمیدم. ولی اُسوه خانم کلا جوابش رو نداده چون فکر کرده پریناز از خودش میگه، اعتمادی به حرفهاش نداره.
ملاقه را کمی در دستش چرخاند و گفت:
–میگم آقا راستین، اُسوه خیلی دختر خوبیهها.
سرم را به علامت مثبت تکان دادم.
–منظورم اینه همون شایعهایی که در موردش گفتید رو چرا واقعیش نمیکنید؟
با تعجب نگاهش کردم.
–یعنی چی؟
بالاخره حبه سیر را داخل دهانش گذاشت.
–یعنی اوکی رو بده بریم خواستگاریش دیگه.
روی صندلیام نشستم.
–دلتون خوشهها...
–دلم؟ یعنی چی؟
–منظورم اینه تو این اوضاع شمام به فکر چه چیزهایی هستیدها.
لبخند زد.
–اون دوکلمه چه معنی طولانی داشت.
کدوم اوضاع؟ مگه چی شده.
–کلی گفتم، فکر کنید من قبلا رفتم خواستگاریش و بهش گفتم یکی دیگه رو میخوام. بعد همون یکی دیگه یه جوری هلش داده که راهی بیمارستان شده، اونم با اون اوضاع. بعدشم گذاشته فرار کرده، الانم پریناز راه به راه مزاحمش میشه. با چه رویی بریم به خانوادش بگیم امدیم خواستگاری.
دخترتون رو بدید به ما.
–خانوادش اصلا هیچ کدوم از این چیزهایی که تو گفتی رو نمیدونن که. اونا فکر میکنن...
–اونا نمیدونن، من که میدونم. همین پریناز یه روز درمیون تهدیدش میکنه. یه روز من رو تهدید میکنه یه روز اون رو. البته اون خودش حرفی بهم نگفته، خود پریناز گفت. نمیدونم زندگی من کی روی آرامش به خودش میبینه. من چطور عاشق همچین موجودی بودم.
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
مـولای من...
گـمانم
عـمرم قـد ندهـد
بگـو وعـده ی دیـدار
کـمی
نزدیکـتر آیـد...
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
1.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌴☀️✋ســـلام روزتون زیبا🌻
🍃☀️🌙جهان، به کسانی که برای کوچکترین
داشتهها شاکرند
🍃🌻⛰ و بر نداشتهها
کمتر غر میزنند، بیشتر میبخشد.
🍃🌸آنها نعمات بیشتری را از هستی جذب میکنند.
🍂🌼فردا دیر است
🌻همین امروز جوانه بزن
💐همین امروز تغییر کن
☀️همین امروز رشد کن .
🍃🌴☀️"امروز شکرگزار داشتههایمان باشیم"
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
11.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری_مذهبی
#اربعین
دوری با همه غماش
تنها یه خوبی که داشت
شوق زیارت تو
بیشتر تو دل ما کاشت
.
.
.
خرابه حالم
چطوری بی تو طی شده یکی دو سالم😭
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
🌱✨
میگفت:
داشتم بہ این فڪر میڪردم ڪہ بہ بانوان شهیدهے سرزمینم بگم رفیق شهید
دیدم زشتہ اصلا روم نمیشہ
خانما
بہ اقایون شهید نگین رفیق شهید
اگہ الگوتونن بگین برادر شهید...
#دوڪلامحرفحساب ✨🥀
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
#بصیرت_افزایی💡
امـروز[شمـا جـوانان]عنـاصـر مؤثـرید،
ولےفـرداسـٺونهایانقلابهسٺـید.
توجہڪنید..
انقـلابرا بـا ریشہهاو مبانۍفڪری
ومنطقۍاشبہ درستۍبشناسید!.
#مقاممعظمرهبرے🌿
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>
#ما_میتوانیم 😍❤️
به رغم همهی این مشکلات طاقتفرسا، جمهوری اسلامی روزبهروز گامهای بلندتر و استوارتری به جلو برداشت. 💪
این چهل سال، شاهد جهادهای بزرگ و افتخارات درخشان و پیشرفتهای شگفتآور در ایران اسلامی است. عظمت پیشرفتهای چهلسالهی ملّت ایران آنگاه بدرستی دیده میشود که این مدّت، با مدّتهای مشابه در انقلابهای بزرگی همچون انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر شوروی و انقلاب هند مقایسه شود.
مدیریّتهای جهادی الهامگرفته از ایمان اسلامی و اعتقاد به اصل «ما میتوانیم» که امام بزرگوار به همهی ما آموخت، ایران را به عزّت و پیشرفت در همهی عرصهها رسانید🌿
مقام معظم رهبرے🌱🌸
#سلامبرحسین
#محرم
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🏴🍃====>