eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
❧ فداکاری در راه مکتب امام حسین علیه السلام با عمل خود به انسان های مؤمن آموخت هنگامی که اساس مکتب با خطر مواجه می شود، باید در راه حفظ آن از هیچ گونه فداکاری دریغ نورزند. امام حسین علیه السلام وقتی ... eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef ◇◇◇◆◇◇◇
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام حسن مجتبی(ع) خطاب به برادرش امام حسین(ع) فرمودند: ای اباعبدالله روزی چون روز تو نباشد سی هزار مردی که مدعیند از امت جد ما هستند برای کشتن تو و ریختن خونت و هتک حرمتت و اسیر کردن زنان و غارت اموالت همدست شوند اینجاست که به بنی امیه لعنت فرود آید. ✨ eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ☆☆☆☆☆☆
نمی شناخت سر از پا برای دیدنشان چقدر ذکر ودعا خواند تا رسیدنشان دوتا زره به تن کوچک دو آهو کرد و چشم برد به دل بردن و چمیدنشان به شاد کردن قلب حسین می ارزید بهای این همۀ تا ابد ندیدنشان به دست خویش درختی ز میوه هاش گذشت و باد سر زده آمد برای چیدنشان و حس مادری اش بود اینکه دقت کرد به طرز پا شدن و رفتن و دویدنشان به روی خویش نیاورد اشک را؟ اما خمید مادر غمدیده با خمیدنشان به زیر سم ستوران و زیر پنجۀ تیغ نگاه کرد دوباره به قد کشیدنشان حسین بود کنارش نخواست گریه کند به دل بریدنشان و به سر بریدنشان در آسمانِ دلِ مادری که زینب بود هنوز مشت پری مانده از پرشان (مهدی رحیمی) eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 🏴🏴🏴🏴
خارم و دل بسته به یک برگ گل یاس تواَم حـرّم و ردم نکنـی! عـاشق عبــاس تـواَم مظهر لطف احدی    یوسف زهرا مددی  غلامرضا سازگار eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 🏴🏴🏴🏴
┄┅─✵💔✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @hedye110
آقــــآے مـَــن ، “”غفــلــــتِ “” مـــــآ از “” غِـیبــتِ “” تــو غـَـم اَنگــیز تـَـر اَســت . . . eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 🏴🏴🏴🏴
🪴 🪴 🌿﷽🌿 اين چه جور مغزيي است خريده اي دايه جان! مگر من دختر كولي هستم؟ - :دايه خانم با اعتراض گفت .خوب محبوبه جان، من چه مي دانم ننه. گفتي صورتي باشد، نبود. من هم قرمز خريدم - :مادرم با ناراحتي نوار را در دستش گرفت و بالا برد .آه دايه خانم. من كه مستوره داده بودم - .خوب نداشت خانوم جان - :با حرص گفتم خودم مي رم مي خرم. از كجا خريدي؟ - .از دهانه بازارچه - :مادرم با بي حوصلگي گفت .با گالسكه برو كه زود برگردي - :دايه خانم گفت .واي خانم جان، دو قدم راه كه بيشتر نيست. خودم باهاش مي روم و مي آيم - از حرف دايه تعجب كردم. زن تنبل چه طور اين قدر زرنگ شده بود؟ نگو كه نذر داشت براي شفاي سر دردش شمع روشن كند. بيچاره ميگرن داشت. آن زمان كسي چه مي دانست ميگرن يعني چه؟ :انيس خانم به التماس گفت پس دايه خانم قربان قدمت، ببين آن نجاره پيغام مرا به پسر و عروسم داده يا نه؟ دلم جوش مي زند. اين پسره - يك كمي سر به هواست. در ضمن بگو باز هم برود منزل ما بگويد اگر من دير امدم نگران نوشند، شايد يك روز .ديگر كارم طول بكشد حدود ظهر بود. دكان نجاري هنوز بسته بود. پس به دنبال خريد رفتيم و نوار را گرفتيم. وقت برگشتن از دور صداي : ِخر ِخر اره كردن را شنيدم. دايه خانم گفت خوب. الحمدالله دكان را باز كرده. اي آدم گل و گيوه گشاد! محبوبه جان، صبر مي كني من اين دو تا شمع را - روشن كنم؟ :با بي حوصلگي پا بر زمين كوبيدم. دايه التماس كرد .قربان قدت بروم الهي، يك نوك پا، صبر كن - .پس زود باش. خيلي طولش نده مي خواهي تو پيغام انيس خانم را به شاگرد نجّار بدهي تا من هم شمع را روشن كنم؟ ولي به خانوم جانت نگويي - .من داشتم شمع روشن مي كردم ها. بگو دايه جان خودش با نجار صحبت كرد. باشه؟ وگرنه پدرم را در مي اورد :با بي حوصلگي گفتم .خيلي خوب، باشد. زود روشن كن و دنبالم بيا. من يواش يواش مي روم تا برسي - هوا آفتاب بود ولي شب قبل باران مفصلي باريده و زمين را گل آلود كرده بود. وقتي به دكان رسيدم، جوانك مثل روز گذشته، فارغ از همه جا، غرق رنده كردن بود. دم در دكان ايستادم و حواسم جمع بررسي لبه گل آلود چادرم :بود. لبه چادرم را كمي بالا كشيدم و بي اراده گفتم .اَه - :صداي رنده متوقّف شد و كسي با لحني گيرا و خوش آهنگ گفت اَه به من دختر خانم؟ - سرم را بلند كردم و چشمانش را ديدم. گردن كشيده و عضالت برجسته زير پوست گردنش كه تيره بود و رگي برجسته داشت؛ آستين هاي بالا زده و دست هاي محكم و قويش؛ موهايش را كه بر پيشاني ريخته بود؛ بيني عقابي و پوزخندي را كه بر لب داشت. زيبا بود؟ نمي دانم. زشت بود؟ نمي دانم. ولي مرد بود. مردانه بود. اين بازوها مي .توانستند تكيه گاه باشند در شرايط معمولي جواب سلام او را هم نمي دادم. عارم مي شد با افراد اين طبقه همكلام شوم. ولي حالا بهار بود. چه :مرگم شده بود؟ نمي دانم. گفتم چرا اَه به شما؟ مگر شما اَه هستيد؟ - .لابد هستم و خودم خبر ندارم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام صادق (علیه السلام) فرمودند: كسى كه شب عاشورا در كنار مرقد امام حسين عليه السلام سحر كند روز قيامت در حالى به پيشگاه خدا خواهد شتافت كه به خونش آغشته باشد، مثل كسى كه در ميدان كربلا و در كنار امام حسين عليه السلام كشته شده باشد.✨ eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 🏴🏴🏴🏴
به هوای سر تو چند نفر می آید تیر در حال فرود است گلویت ببُرد عمو از بازوی من کار سپر می آید دست من مثل سر اصغرت آویزه به پوست سهیل عرب eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 🏴🏴🏴🏴
ز اشک دیده جهان را به آب خواهم بست کنون که مرهم تو گریه‌ی محبین است💔 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴شب ششم 🔸شب ششم محرم در حسینیه معلی 🔹یکشنبه ۱ مردادماه ساعت ۲۲:۳۰ شبکه سه سیما ساعت ۱ بامداد شبکه قرآن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام استوری شب ششم محرم تقدیم شما امام عاشقان عموجان تویی... قاسم تو مور و سلیمان تویی... من مجتبایم در دل لشکر... الله اکبر الله اکبر ...
زیر سم اسبها با هر نفس قد میکشید گفت با گریه حسین، این تن خدایا قاسم است نعل های خاک خورده دنده هایش را شکست مثل مادر این تنی که میخورد پا قاسم است شاعر:قاسم نعمتی eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 🏴🏴🏴🏴