🔸 بسمـِ ربِّ الشُّهدا والصِّدیقیݩ 🔸
صفحه5⃣
بازیگوش
در مسیر خانه تا مدرسه؛کیفش را به هوا پرتاپ میکرد؛ این کار برایش نوعی تفریح محسوب می شد. دوم ابتدایی بود که در مسیر برگشت به خاطر حواس پرتیاش تصادف کرد و پایش شکست. چند روزی در خانه بستری شد. اما هیجوقت دست از بازیگوشی هایش برنداشت.😅
نقل از:(مادر شهید)
#کتاب_ابووصال 🔷
╔══════ 🌼🔷🌼 ══════╗
@Delneveshte_shahid_dehghan
╚══════ 🌼🔷🌼 ══════╝
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠
#نحوهآشنایی_شما_با_شهید 🦋8⃣
سلام داستان آشنایی من با شهید محمد رضا دهقان 🌱
بعد از یک تحول عجیب و بعد از اون اتفاقی که یهویی پیش اومد و حتی قابل گفتن هم نیست ، و با خوابی که یکی از شب های ماه رمضان همون روزا مامانم دید همه چی تغییر کرد ......
شدم یک ادم دیگه......
اون معجزه شاید اون روزا سخت بوم برام ولی همیشه دعا میکنم کاش اگه قراره آدمی خوب بشه از همین اتفاقات بد بیفته براش ولی مثل مال من حل بشه ان شاء الله
بعد از تحولم هنوز مشکلاتی داشتم ....ولی نه در حد قبل ....
ی روز که خونه مامان بزرگم بودم عمم یک کتاب خریده بود
منم که علاقه زیادی به کتاب داشتم برداشتم و شروع کردم به خوندن
خیلی قشنگ بود و نتونستم ولش کنم
و اون کتاب یادت باشه خاطرات شهید حمید سیاهکالی 🌱بود
چند روزی پیشم بود و مخخوندم تا به اخراش رسیدم و و با پایانش خیلی متحول شدم و واقعا تاثیر زیادی روم گزاشت 🕊
یک ماهی بود که اسباب کشی کرده بودیم و رفتیم ی شهر دیگه....
یک روز که رفتیم گردش و کار خاصی نداشتیم ناگهان به دلم افتاد بریم تخت فولاد( یکی از بزرگ ترین و معروف ترین و قدیمی ترین مکان هایی هست که انسان ها و عالم های خیلی بزرگی توش خاک هستن در استان اصفهان ) و بقیه هم قبول کردن و رفتیم اونجا
اول رفتیم مقبره بانوامین ( یکی از عالمه های خیلی بزرگ هستن )
بعد از اونجا رفتیم گلزار شهدا
یکم با بانو امین فاصله داشت و با ماشین رفتیم
رسیدیم و پیاده شدیم
جای خیلی قشنگی بود ✨
وارد شدیم ...
کنار مامان بابام و داداشم وارد شدم
از ورودی که میرفتیم جلو ی خانمی از دور میومدن برخلاف ما
نگاهم به دستشون افتاد
کتاب سلام بر ابراهیم دستشون بود
سرمو سمت بابام بردم و گفتم بابا یادت باشه کتاب سلام بر ابراهیم ۲ رو بخریم
حرفم که تموم شد سرمو که بالا آوردم دیدم که اون خانم نزدیک ما شده بودن
سرشون پایین بود
نزدیک شدن و وقتی رسیدن به ما دستشو ناگهان اوردن جلو و کتاب رو سمتم گرفتن
منم بدون هیچ حرفی دستمو بردم جلو و گرفتم و گفتم ممنون
خیلی شوکه شده بودم
رفتیم زیارت شهدا و بعدش رفتیم کتاب فروشی و چندتا کتاب مذهبی شهدایی خوب خریدم
از اون شب برای بار دوم کتاب سلام بر ابراهیم رو خوندم
چون بار اول فقط برای رفع تکلیف خوندمش و اولین رفاقتم با آقا ابراهیم شروع شد🌱
چند ماهی گذشت
مشکلاتی برام پیش اومده بود و خستم کرده بود
لبه پرتگاه گناه بودم
چند دفعه ائمه دستمو گرفتن ولی واقعا خسته شده بودم
مثل هر هفته پنجشنبه رفتیم خونه مامان بزرگم
وارد اتاق شدم و وسایلم رو گزاشتم رو میز
ناگهان چشمم به کتابی که رو میز بود افتاد
ی پسر جوون بود با چشم هایی که انگار توی همون نگاه اول دلموشهداییکرد
کتاب رو برداشتم
نوشته بود
یک روز بعد از حیرانی 🕊شهید محمدرضا دهقان
حالم عجیب بود
به دختر خالم گفتم میشه این کتاب رو ببرم؟
گفت آره برا خودت اوردمش
و از اونجا تحولم شروع شد 🌱
تنها کتاب و اولین کتابی که انقدر باهاش گریه کرده بودم همین کتاب شد
خیلی روم تاثیر گزاشت
لحظات شهادت داداش اصلا حال خودمو نمیفهمیدم
یعد از تموم شدن کتاب ، کتاب داداش محمد رضا هم رفت پیش کتاب اقاابراهیم بالا سرم و هر شب و صبح با نگاه و سلام به اونا شروع و تموم میشد
چند هفته بعدش وارد روبیکا شدم
توی یکی از لایو های کانال شهید بابک نوری گفتم که میتونم از شهید حججی لایو بزارم و از اون به بعد شدم ادمین کانال شهید نوری
روز به روز متحول تر و به قول شهدایی از این دنیا بیشتر دل میکنم و عاشق و مرید شهدا میشدم
چند وقت بعدش ادمین کانال رسمی شهید دهقان توی روبیکا شدم و خادم داداش محمد رضا شدم 💐
همه چی به سرعت میگذشت و من مدیون مهربونی خدا ☘ ائمه و نگاه شهدا بودم
چند ماه بعد رفتیم تهران و گفتم میخوام برم چیذر
من که دقیق سال قبلش با اصرار به پدرم میخواستم برم کنسرت ی خواننده و همیشه آرزوی عکس گرفتم با اون رو داشتم حالا دیگه اون چیزا مهم نبود برام
من بالاتر رو میدیدم
قبلا نگاهش دنیایی بود
الان دیگه دلمو شهدا برده بودم 🌼
و ازشون ممنونم برا همه چی
رفتیم چیذر
وقتی بین شهدا دنبال داداش محمد رضا میگشتم قلبم تند تند میزد اصن نمیدونستم باید چیکار کنم
چشمم یهویی به عکس قشنگ بالاسرش افتاد
لبخندش
انگار داشت نگام میکرد
قلیم تند میزد
رفتم جلو
سلام داداش محمد رضا 🥀
و این شد اولین دیدار ✨
از اون روز همه زندگیم تغییر کرد و هر روز با شهدا و رفقای جدیدی آشنا میشدم
و لایق خادمی شهدا میشدم .......
امیدوارم رنگ و بوی شهدا به دل وقلب هممون باشه و نگاه شهدا از زندگی هیچ کس برداشته نشه
التماس دعا
التماس دعای شهادت
اللهم عجل لولیک الفرج و فرجنا بهم
🔰 #ارسالی_از_شما
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
@delneveshte_shahid_dehghan
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
کانال رسمی دلنوشته شهید دهقان
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 #نحوهآشنایی_شما_با_شهید 🦋8⃣ سلام داستان آشنایی من با شهید
💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻
🆔| @khadem_hor
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
@delneveshte_shahid_dehghan
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر پسر را اماده نماز میکند .....
به گیرنده های خود دست نزنید این یک داستان واقعی ست.....
🍃|@Delneveshte_shahid_dehghan|
•┄══🌤❝سـلـام❞🌤══┄•
#صبحتون_شهدایی
شهید محمدرضا دهقان
📿|ذکرروزیکشنبه:
«یا ذَی الجَلالِ وَ الِاکرام»
(100 مرتبه)
┈┈┈•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•┈┈┈
@Delneveshte_shahid_dehghan
┈┈┈•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•┈┈┈
-♥️-
تمامخوبهایجہان
دنبالہیخوبیهایتوهستند!!!
مادر♡.•...
#یکشنبه_های_علوی_و_زهرایی 😍
┈┈┈•┈┈••✾•🌹•✾••┈┈•┈┈┈
@Delneveshte_shahid_dehghan
┈┈┈•┈┈••✾•🌹•✾••┈┈•┈┈┈
🕌 #ایستگاه_نیایش
امام علی (ع):
به تحقیق از همه دزدها دزدتر کسی است که از نمازش بدزدد.🍂
#وقت_نمازه📿
#نماز_اول_وقت👌🏻
#التماس_دعا 🤲
•┄═════•💠🌹💠•═════┄•
@Delneveshte_shahid_dehghan
•┄═════•💠🌹💠•═════┄•
•°•🌱•⃟🔅⃟🌼•°•
مهدی ایمانی
توصیه من به فرزندانم طبق فرموده صُلحا ترک معصیت و انجام فرایض دینی و توسل به ائمه اطهار علیهم السلام است. مطمئنم پسرانم متدین، ولایتی و مفید برای نشر احکام دین و دخترم با عفت و حجاب خود با چادر ، دل حضرت زهرا یلام الله علیها را شاد می کند. بدان که برای این چادر که هدیه حضرت زهرا سلام الله علیها است ، خون دلها خورده شده و خون های بسیاری برای حفظ آن بر زمین ریخته است.
#چادرانه🌼
#حجاب_زهرایی 😌
┄┄┅┅┅══✧❁✧══┅┅┅┄┄
@Delneveshte_shahid_dehghan
┄┄┅┅┅══✧❁✧══┅┅┅┄┄
°• #احادیث_نورانی ☀️🌻
امام علی (ع):
«حَسِّنْ خُلْقَکَ یُخَفِّفِ اللّهُ حِسابَکَ؛»
«اخلاقت را خوب کن تا خداوند حسابت را آسان گرداند.»
┏╼╼╼╼╼╼╼❀🌞❀╼╼╼╼╼╼╼┓
@Delneveshte_shahid_dehghan
1_308109016.mp3
7.92M
"خيال روي تو ..."
كربلايي محمدحسین پویانفر
🦋|@Delneveshte_shahid_dehghan|
کانال رسمی دلنوشته شهید دهقان
✨ بسم رب المهدی ✨ #طرحمهدویت #نگینآفرینش1 #درسهفتم بخش اول 🔵غیبت امام زمان و علل آن 🔶 مفهوم غی
✨ بسم رب المهدی ✨
#طرحمهدویت
#نگینآفرینش1
#درسهفتم بخش دوم
🔶زمینه سازی برای غیبت
از اقداماتی که به آمادگی شیعیان برای غیبت و زمینه سازی آن کمک کرد :
1⃣سخن از غیبت امام مهدی و ضرورت آن از سال ها پیش از ولادت حضرت ،در کلام معصومان💚
2⃣محدویت ارتباط امام هادی و امام عسکری با شیعیان: که ایشان به پیروانشان آموختند که در بسیاری از نیاز های مادی و معنوی، مجبور به شرفیابی به محضر امام حاضر و ظاهر نیستند و میتوانند با مراجعه به وکلای امامان به وظایف خود عمل کنند. 🌱
💠نهاد وکالت نیز به وسیله امامان تاسیس شده بود.
3⃣دو مرحله ای شدن غیبت : در غیبت صغرا با توجه به ارتباط شیعیان با امام توسط نواب خاص، شیعیان دانستند که در غیبت کبرا نیز سرگشته نخواهند بود بلکه فقها به عنوان نایبان عام، در میان انهاو پاسخ گوی نیازهایشان اند.🦋
🔶غیبت کوتاه مدت(صغرا)
که از شهادت امام عسکری در سال 260 ق شروع شد و تا سال 329 (نزدیک به 70 سال) طول کشید و مهم ترین ویژگی اش این است که مردم از طریق نایبان خاصی که توسط امام عسکری و امام مهدی انتخاب شده بودند با حضرت مهدی درارتباط بودند. 💫
🔹این نواب 4 نفر بودند : عثمان بن سعید عَمری_محمدبن عثمان_حسین بن روح_علی بن محمد سمری
🔶غیبت بلندمدت (کبرا)
با وفات آخرین نایب خاص امام دوازدهم، درسال 329 ق، این دوره آغاز شد و همچنان ادامه دارد تا روزی که به خواست خدا، ابر های غیبت کنار رود و جهان از پرتو نور مستقیم خورشید فروزان ولایت، بهره مند شود😍✨
♦️امام عصر، فقهای جامع الشرایط را حجت خود معرفی کرده که در زمان غیبت کبرا، باید زمام امور جامعه را بر عهده داشته باشند و در این دوران، مردم، تنها به نایبانِ عامِ حضرت که همان علمای دین و مراجع بزرگ تقلید هستند رجوع میکنند.
[پایان قسمت چهاردهم]
🔵 مطالب قبل را با هشتگ #نگینآفرینش دنبال کنید.
#اللهمعجللولیڪالفرج
.
.
↬ @Delneveshte_shahid_dehghan