ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد
ویرانه نه آنست که فرهاد فروریخت
ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت
صدبار بنا گشت و دگر بار فروریخت 💔
سه شنبه های مهدوی 🌸 به نیابت از شهید محمدرضا دهقان امیری 🌸
دبیرستان دخترانه ایثار شاهد منطقه ٣
🔰 #ارسالی_از_شما
💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻
🆔| @khadem_hor
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
@delneveshte_shahid_dehghan
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠
#نحوهآشنایی_شما_با_شهید 🦋1⃣
من قبلاً باشهید محمد رضا دهقان امیری آشنا شده بودم به واسطه ی عمم
ایشون گفته بودن که یه شهید هست به نام محمدرضا دهقان بعد من رفتم قم و جمکران به عنوان هدیه یه کسی این کتاب رو به من داد من خیلی خوشحال شدم
چند وقت بعد با مادرم دعوام شد و خیلی ناراحت بودم رفتم سر. کمدم اولین چیزی که اومد جلوم عکس شهید بود داشت بهم میخندید حالا از اون طرف هم پیکسلشون دوماه بود که گمشده بود من زندگیمو زیر ورود کردم ولی پیدا نکردم خلاصه عکس رو گرفتم تو دستم و گفتم تو هیچ کاری نمیتونی بکنی و پرتش کردم اونور همون موقع دیدم یه چیزی از روی عکس افتاد پایین دیدم پیکسل
اینطوری شد که رفاقت منو و ایشون خیلی صمیمی شد
🔰 #ارسالی_از_شما
💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻
🆔| @khadem_hor
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
@delneveshte_shahid_dehghan
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠
#نحوهآشنایی_شما_با_شهید 🦋2⃣
راستش من شهید رو کم و بیش می شناختم اما حس خاصی نسبت بهشون نداشتم البته همون اول هم از طریق دوستم شناختمشون ولی برام مثل هزاران شهید دیگه بودن
تا این که یک شب مشرف شدیم حرم امام رضا علیه السلام و اونجا پدرم بی هوا کارت اعتباری رو دادن دستم و گفتن برو هر چیزی که دوست داری بخر از محصولات فرهنگی ش
انقدر ذوق کرده بودم که نمی دونستم چه کار کنم .سریع کفش هامو پوشیدم و رفتم سمت فروشگاهش که یک کتاب فروشی بود.
لابه لای کتاب ها می گشتم که یک کتاب مناسب پیداکنم چون چنین فرصتی دیگه گیرم نمیومد.
که ناگهان عکس شهید دهقان رو روی جلد کتاب یک روز بعد از حیرانی دیدم.
اول خواستم بی تفاوت رد بشم اما هرکاری کردم نشد .
راستش دنبال کتاب پایی که جا ماند بودم اما پیدا نکردم و نمی شد از خیرش بگذرم
هیچی دیگه کتاب رو خریدم و باخوشحالی زیاد پیش پدرم رفتم.
کتاب رو بادقت میخوندم و مراقب بودم که کثیف و خراب نشه
این شهید جالب ترین زنرگی ای رو داشتن که من تابه
حال درک کردم
🔰 #ارسالی_از_شما
💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻
🆔| @khadem_hor
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
@delneveshte_shahid_dehghan
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠
#نحوهآشنایی_شما_با_شهید 🦋3⃣
سلام 😊
...
من تازه وارد کانالتون شدم و دیدم که خواستید که نحوه ی آشناییمون با این شهید بزرگوار رو بگیم...💕
...
من مذهبی هستم با شهدا هم آشنایی داشتم اندکی و کتابهایی خوندم در مورد شهدا ولی دیگه
خیلی اطلاعات نداشتم و اینکه شهدای زیادی رو نمیشناختم 😕 تا اینکه چند تا مطلب درمورد دوست شهید خوندم و احساس کردم که چقدر به همچین رفیقی توی زندگیم نیاز دارم که همیشه کنارم باشه 😇
ولی نمیدونستم که باید چیکار بکنم و چجوری رفیق شهیدم رو انتخاب بکنم ...☹️
تصمیم گرفتم که برم آلبوم شهدا رو نگاه بکنم و اولین شهیدی رو که به دلم نشست و تونستم باهاش راحت حرف بزنم ، رو به عنوان رفیق شهیدم انتخابش کنم 🙃
چند تا عکس رو که نگاه کردم دیدم آخه همشون نورانیتی دارن و همشون به دل میشینن😊
اما این وسطا من متوجه یه جوان بیست ساله شدم که واقعا خیلی به دلم نشستن ایشون نمیدونم شایدم عنایت خودشون بود که اونجور عجیب به دلم نشست ...
تصمیم گرفتم مطالب بیشتری داشته باشم ازشون ، هر چقدر که بیشتر ازشون میخوندم و میدیدم بیشتر به دلم مینشستن☺️
و این شد که من ایشونو به عنوان رفیق شهیدم انتخابشون کردم ، البته بین شهدا رفیق های دیگه ای هم دارم اما صمیمیتم با داداش محمدرضا بیشتره و با ایشون راحت تر میتونم درد و دل کنم ❣
...
امیدوارم که هممون مورد عنایت و شفاعت این شهید بزرگوار قرار بگیریم
🔰 #ارسالی_از_شما
💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻
🆔| @khadem_hor
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
@delneveshte_shahid_dehghan
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠
#نحوهآشنایی_شما_با_شهید 🦋4⃣
سلام راستش زمان آشنایی من با ایشون سال اول شهادت این شهید بزرگوار هستش.
زمانی که من هیچ شناختی از شهدا نداشتم حتی آن زمان علاقه به شناخت شهدا هم نداشتم .اما روزی که من عکس این شهید و دیدم برعکس همه شهدا احساس میکردم دارن بامن صحبت میکنند . وقتی عکس این جوون رو دیدم با خودم گفتم اینا برای چی رفتن چرا جون شون رو به خطر میاندازند چی به این شهدا میرسه .آن زمان ایشون رو دوباره فراموش کردم و بعد از چهار سال شدن رفیق شهیدم الان که فکر میکنم کسی که باعث تغییر من شد این شهید بزرگوار بودن، کسی که من و از دختری راحت به یه طلبه تغییر داد.امیدوار در روز قیامت رفیق شهیدم آقا محمد رضا من و هم شفاعت کنند😔😔😔
🔰 #ارسالی_از_شما
💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻
🆔| @khadem_hor
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
@delneveshte_shahid_dehghan
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
منتظر تاکسی بودم
یکی رسید ، گفتم مستقیم!
وقتی نشستم گفتم: ببخشید عزیز، میشه ضبطو خاموش کنی؟؟؟؟
○ گفت: داداش اینا مجازه؛ چیز بدی هم نمیخونه.....
● میدونم .....ولی عزادارم!
○ "شرمنده"
و ضبط رو خاموش کرد.
○تسلیت میگم اقوام نزدیکتون بوده؟؟؟؟
● بله مادرم ....
○ واقعا تسلیت میگم. داغ_مادر خیلی سخته....منم تو بیست و پنج سالگی مادرم مریض بود و زجر میکشید. بنده ی خدا راحت شد. 😔
● خدا رحمتش کنه
○ خدا مادر شمارم بیامرزه...
بعد پرسید
○ مادر شما هم مریض بودن؟
● نه.مجروح بود....
○ مجروح جنگی؟؟ شیمیایی بود؟؟
● نه ... یه عده اراذل و اوباش ریختن سرش و تا میخورد زدنش.
○ جدأ؟شمام هیچکاری نکردی؟
● ما نبودیم وگرنه میدونستم چیکار کنیم.....
○ خدا لعنتشون کنه... یعنی اینقد ضربات شدید بوده؟؟؟
● آره... مادرم سه_ماه بستری شد و بعد از دنیا رفت.... 😭
○ داداش ببخشیدا...عجب بیناموسایی بودن! من خودم هر غلطی میکنم؛ گاهیم نا اهلی های بدی می کنم، ولی پای ناموس که وسط باشه نمیتونم آروم بشینم ....
بغضم گرفت ...تو دلم گفتم کاش چندتا جوون نا اهل مثل تو بودن اون روز....نمیذاشتن به ناموس_علی جسارت بشه......
سکوتمو که دید گفت ظاهرأ ناراحتت کردم....
● نه خواهش میکنم ... واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه جوون باشه...
○ آخ آخ... جوون بودن؟؟
● آره فقط_هجده_سالش_بود...💔
○ گرفتی ما رو اخوی؟؟؟؟؟
شما که خودت حدودا از ۳۰ سال بیشتر سن داری
حرفش رو قطع کردم و گفتم: مادر شما هم هست... این هجده ساله مـــادر همهی ما شیعه ها حضرت_زهراست.....
یه مکثی کرد و با تعجب نگام کرد و بعد دوباره خیره شد به جاده....
○ آها ببخشید تازه متوجه شدم..... راست میگی... هیچوقت اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم... چقدر حالا این غم برام متفاوت شد ... وای مادرم ... ولرزیدن شانه هاش
■ لحظاتی به سکوت گذشت
○ گفت یه سیدی مداحی هم دارم؛ البته برا محرمه....
و بعد یه نگاه سوالی بهم انداخت؛
جواب ندادم...
خودش داشبورد رو باز کرد و یه سی دی گذاشت تو ضبط.
چند ثانیه بعد یه نوای آشنا بلند شد.
یاحسین_غریب_مادر🎶
من بودم و راننده و صدای مداحی و و اشک هق هق و یه روضه دونفره .....
ایام دهه سوم فاطمیه و حزن و اندوه آل الله و امام عصر(عج) بر شما تسلیت باد.
🔰 #ارسالی_از_شما
💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻
🆔| @khadem_hor
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
@delneveshte_shahid_dehghan
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠
#نحوهآشنایی_شما_با_شهید 🦋5⃣
عرض سلام و خسته نباشید داستان دوستی منو اقا محمد رضا از 5اسفند سال95 شروع شد که یادوار شهدا داشتیم داخل مدرسه و امدن دعا فرج با عکس شهید تاریخ شهدا تولد اینها چاپ کرد بودن و قرار بود هر دانش اموز یکی از اینها بردار من دختری بودم اعتقاد قوی نداشتم سوسول بودم بعدش با دوستم رفتیم که برداریم زمانی برداشتم محمدرضا دیدم خیلی حال عجیب داشتم کل یادوار به عکسش خیره بودم دوستام بهم میگفتن عاشق شدی در یک نگاه همین جوری کلا حال هوای ما عوض شد امدم خونمون به مامانم گفتم مامان براتون مهمون اوردم روزا باید دعا فرج بخوانیم براش مامانم خیلی اهل شهدا بود دوستشون داشت از این موضوع خوشحال شد همین شد که من از محمدرضا خواستم بهم کمک کنه تا به نمازم پایند بشم و محمد رضا به برادر خطاب میکردم خیلی بهم کمک کرد و سال هشتم من با این دوستم قهر کردم به علت بیماری مامانم خواستم شفا بده ولی خب یک مدت دکترا گفتن خیلی امیدی به زندگی نیست که من کلا قید همه چیو زدم ولی خب مامانم برا عمل رفت بود باز ازش نمونه برداری کردن گفتن شما مشکلی ندارین مطمئنید اینها برا شما هست زمانی اینو بهم گفتن پریدم سمت عکس محمدرضا میگفتم اخه روح من فدایت تو چقدر خوبی از اینجا به بعد دیگه رابطه ای داشتم خودش هر چی میخواستم ازش کمک میخواستم همش میگفتم کاری منو میبینه و همین جوری بود باهام خوب بودیم و سال نهم تو ایام فاطمیه محمد رضا خواب دیدم بودم ازم خواست چادری بشم من امدم نیابتی چادر پوشیدم دیگه همین بهم کمک کرد همش چادر داشته باشم و تو موقعیتی عاشق شدم بابام اینها ناراضی بودن با کمک محمدرضا که آرامش میداد بهم حاجتم هم داد بابام راضی شد میتونم بگم یکی از بهتر دوستای هست که دارم تو لحظه های که اشوبم ارامش من هست و افتخار میکنم با چنین فردی دوست شدم اینقدر منو متحول کرد که هر کس میپرسه چگونه اینقدر تغییر کردی از محمد رضا براش میگم همه میگن میشه ماهم باهاش دوست بشیم چقدر خوبه انشالله منم شفاعت کنه در آخرت ❤️ محمد رضا اگر تو نبودی ابجی فریده ات هیچی نبود🙃
🔰 #ارسالی_از_شما
💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻
🆔| @khadem_hor
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
@delneveshte_shahid_dehghan
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠
#دلنوشته_براے_شهید📩1⃣
آن هنگام که کوها مانند آب روان
جاری میشوند
و آن هنگام که زمین حالتی به خود میگیرد
که گداخته است از عدم
و آن هنگام که عشق رنگ میبازد
تو هستی و میبینی و میشنوی
فریاد هارا مردم بانگ بر می آورند
و از ترس به خود میپیچند
و چنان از پلیدی خود رنج میبرند
که گویی هر ثانیه میمیرند
و زنده میشوند به بدترین شکل ممکن
خنده ی مستانه ی تو در کنار نور ابدیت
تک نوازی میکند.چشم امید به توست
به دست شافیت که روی سر
این آلودگان بکشی
و برهانیشان از هرچه زشتیست.
و خوش باد به حال مادرت و پدرت و خواهرت و برادرت که در این صبر ایوب وار تورا گم نکردند و گریه کم کردند و گذشتند از خویش که این گذشتن آغاز زندگی ابدیست
و آغاز راهی نو برای تحقق بخشیدن
به اهدافیست که جانت را برایش فدا کردی
و گشتی شهید راه دفاع از سردار عشق
زینب (س).
بوسه باران باید کرد دست خانواده ات را
ای مرد شهید.
دستانی که همچو تویی را پرورش میدهند
باید بوسه باران کرد.
هزار آفرین به پدری چون علی که پسری
چون حسین را به وصل اربابش رساند
و با صلابت ایستاد و ستون خیمه ی
دهقان نشکست.
هزار آفرین بر مادری که لباس رزم به تن تو کرد و هزار آفرین به خواهری که زینب گونه از تمام آرمان های الهی تو دفاع جانانه کرد
در این سرزمین نیستی و هزار آفرین به برادری که جای خالی تورا باعث شد کمتر حس کنند که او نیز مانند تو دلیر زاده است.
دست شفاعت را از سر ما برندار
و تاوان رفاقت با ما را بده
هرچند ما تاوانیم برای تو
و تو مایه ی افتخاری برای ما
🔰 #ارسالی_از_شما
💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻
🆔| @khadem_hor
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
@delneveshte_shahid_dehghan
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠
#نحوهآشنایی_شما_با_شهید 🦋6⃣
میخواستم نحوه آشنا شدم با شهید دهقان بگم☺️
من یه نوجون راهنمایی بودم توی یه خانواده معمولی و مذهبی بزرگ شدم و از اول با دین و شهدا اشنایت داشتم و در دوران راهنمایی بشدت پایبند به اصول و قوانین اسلامی بودم ولی وقتی وارد دبیرستان شدم کم کم کمرنگ شدن پیدا شدن دوستای جدید،اینترنت،مسیر رفت و برگشتم به خونه و از همه مهم تر نداشتن اراده و ایمان قوی باعث شد از اون شخصیتم دور بشم ...
شدم یکی مثل بقیه دخترای هم سنم دنبال مد و فلان لباس و رنگ سال و...
از نظر تحصیلیم که نگم بهتره کلا نمراتم رسید به ۱۰و ۱۱ 😅😔چادرم کنار رفت مانتوام کم کم کوتاه و تنگ تر شد منی که با ۳تا ۴تا سنجاق روسریمو نگه میداشتم فکر و ذکرم مدل موی بود که چطوری از زیر روسری بیرون بدم 😔😔
نماز اول وقتم شد آخر وقت و یه روز بخون ۱۰ روز نخون کلا شخصیتم عوض شد تا چند ماه پیش که با یه بند خدای که چندسال هم ازم بزرگتر بود آشنا شدم مدل حرف زدنش ،کاراش،خجالت کشیدناش و تعجب کردناش همه برام آشنا بود و خنده داره کم کم با هم راحت حرف زدیم و به رفتا این دوستم فکر میکردم که رسیدم به خودم همون خودمی که دوران راهنمایی بودم🤭🤭 فهمیدم ای دل قافل😓😟زدم تو جاده خاکی و دارم با سرعت زیاد حرکت میکنم جاده خاکی که تهش یه دره است 😖
کدوم شهرداری راهی که به یه دره برسه رو آسفالت میکنه؟.🤔🤔هیچ رههی نیست جز دنده عقب گرفتن😍برگشتم کم کم نمازم خوندم موهام رفت زیر روسری چادرم برگشت ولی هنوز انقدری کامل نشده بودم😟
توی یه گروه دخترونه مذهبی عضو شدم😇با دوستان رشد کردم و تا یه روز بحث رفیقشهید افتاد🙁🤔رفیق شهید؟!😳چی هست؟ 🤷🏼♀
خوب من چند سالی از جاده آسفالت و راه رهست دور بودم😅😔از دکه ها و مغاز های که برای راحت رسیدن به خدا به ادم کمک میکردن شناختی نداشتم🤷🏼♀
مثل (رفیق شهید ، ذکر روزانه، جمع بهشتی و...)
خلاصه از یکی از دخترا پرسیدم که داستان این رفیق شهید چیه🤔
گفت که یکی از شهدا رو انتخاب کن و باهاش رفیق شو کثل یه دوست صمیمی باهاش درد دل کن بخاطر این ووستت گناه نکن ثواب کارای خوب رو که انجام میدی هدیه کن بهش توسل کن بهش ☺️
برام جالب بود😃😃میخاستم امتحانش کنم
توی گوگل سرچ کردم عکس شهدا😍شهدای زیادی بودن همه هم از هم ارام بخش تر و قیافه های مهربون تر تا رسیدم به عکس شهید دهقان 🤔😃برام یکم عجیب بود آرروم بودم چند دیقه فقط به عکس خیره بودم نمیتونستم چشم بردارم از عکس شهید☺️ بعد از حدود ۱۰دیقیه اسم شهید سرچ کردم و دربارش هر چیزی که تونستم خوندم مخصوصا صحبت های خواهر و مادر گرامیشون در باره نحوه شهید شدن و حضور و عطر ایشون در زندگیشون
واقعا حالم عجیب بود بار ها شعر اخر وصیت نامه شهید رو خوندم و گریه کردم واقعا دگرگون شدم
از اون روز به بعد دیگه پیگیر سبک زندگی این شهید والا شدم🌱
و ایشون شدن رفیق شهیدم ،کسی که باهاشون زندگی میکنم و داداش صداشون میزنم😅😃 و کل روز هامو با ایشون سپری میکنم
امیدوارم که شهید هم منو به عنوان یه خواهر قبول کنن😔🌷
بال هایم هوس با تو پریدن دارد
بوسه بر خاک قدمهای تو چیدن دارد
من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست
و از آن روز سرم میل بریدن دارد
🔰 #ارسالی_از_شما
💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻
🆔| @khadem_hor
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
@delneveshte_shahid_dehghan
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠
#نحوهآشنایی_شما_با_شهید 🦋7⃣
سلام
من۱۰ ساله هستم
نحوه آشنایی
من با شهید دهقان آشنایی من از طریق دخترعموی بود دختر عموی من کتاب شهیدکتاب شهید محمدرضا دهقان را می میخواند من هم مشتاق شدم ببینم این کتاب چیست که دختر عمو خیلی تعریف میکند برایم زندگی نامه ایشان را تعریف کرد من خیلی مشتاق شدم که پیشتر با شهیدمحمدرضادهقان آشنا شود چند ماه برای تولد امام رضا علیه السلام نذر کوچکی کردم و در کاغذی احادیثی از امام رضا علیه السلام مینوشتم و پشت آنها نام یک شهید را می مینوشتم چه شهید های هشت سال دفاع مقدس چه شهید های مدافع حرم داشتم این کار را انجام می دادم که یک هو نام مبارک شهید محمدرضا دهقان در زهنم آمد نام مبارکه این شهید را هم یادداشت کردم بعدها کل زندگی نامه ایشان را خواندم ایشان مرا به عنوان دوست خود انتخاب کرد
کلام آخر: شهید محمدرضا دهقان من شما را دوست دارم
🔰 #ارسالی_از_شما
💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻
🆔| @khadem_hor
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
@delneveshte_shahid_dehghan
•┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•