eitaa logo
| دِلـ نِوِشـته |
509 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
300 ویدیو
20 فایل
اللهم حرّم على قلوبنا حزن الدنيا... خدایا غـمِ دنیا را بر قلب‌های ما حرام کن🌱💛 ارتباطات : @ya_mahdi312 تبادلات : @Karimi_Z
مشاهده در ایتا
دانلود
: چرا اصولگرایان درست سر بزنگاهِ بُرد، بازی را چند هیچ واگذار می کنند؟ جواب: 1. تعصبات و منیت‌های گروهی برای رسیدن به قدرت 2. خود مرجع پنداری برخی افراد 3. عدم تشخیص صحیح از وضعیت کشور و بحران های پیش روی انقلاب 4. شبکه نفوذ (کاش شکست ها، عبرت شود نه تکرار!!!) @delneveshteh
سلام رفقا به وجودتون نیاز داریم کسی هست تو تبادل کمک کنه بهمون؟ بیاید پی وی لطفا اجرتون با سیدالشهدا @salavat_3_1_3
بسـم‌الله‌الرحمـن‌الرحیـم❤️
فعالیت امروز کانال به نام شهید
دری از درهای بهشت همراه سردار رفته بودیم اصفهان، مأموریت. موقع برگشتن بردمان تخت فولاد، به گلزار شهداء که رسیدیم، گفت: بچه‌ها دوست دارین، دری از درهای بهشت رو به شما نشون بدم.   گفتیم: چی از این بهتر، سردار! کفش‌هایش را در آورد، وارد گلزار شد. یک راست بردمان سر مزار شهید حسین خرازی، با یقین گفت: از این قبر مطهر، دری به بهشت باز می‌شه. نشستیم موقع فاتحه خواندن حال و هوای سردار تماشایی بود، توی آن لحظه‌ها، هیچ کدام از ما نمی‌دانستیم که این حال و هوا، حال و هوای پرواز است؛ به ده روز نکشید که خبر آسمانی‌شدن خودش را هم شنیدیم. وصیت کرده بود که حتماً کنار شهید خرازی دفنش کنند. دفنش هم کردند. تازه‌ آن روز فهمیدیم که بنا بوده از این جا، در دیگری هم به بهشت باز بشود😞💔🌸 @delneveshteh
❣ تُو کیستی...که نازِ گُنهکار میکشی..! @delneveshteh
. مدار زندگی از دستم خارج شده... خودش جلو میره و منم همراهیش میکنم..؛) راضی ام ازین اتفاقات، ولی گاهی که به عقب نگاه میکنم با خودم میگم: +چقدر قشنگ بود اون روزا یعنی بر میگرده؟! . من مطمئنم این راه درسته!!! ولی یه وقتایی به سرم میزنه (نکنـــه خدا من رو با چیزای خوب خوب امتحان میکنه؟) . ؟! این چندوقته دغدغه اصلی زندگیم همین سواله! . . @delneveshteh
میگُذرم میگُذری تو مِهربانانه از گُناهَم.. مَن غافِلانه از نِگاهَت.. |🌹|@delneveshteh
°•|بسم رب العشق|❥•°
فعالیت امروز کانال به نام
یکی از بچه‌ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم.. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه کم مانده بود سکته کنم سر محمود شکسته بود و داشت خون می‌آمد.. با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند،چون خودم را بی‌تقصیر می‌دانستم آماده شدم که اگر حرفی زد و چیزی گفت جوابش را بدهم.. کاملا خلاف انتظارم عمل کرد یک دستمال از توی جیبش در آورد گذاشت رو زخم سرش و از سالن رفت بیرون.. این برخورد از صدتا تو گوشی برایم سخت تر بود..دنبالش دویدم در حالی که دلم می‌سوخت با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن چیزی بگو.. همانطور که می‌خندید گفت: مگه چی شده؟! گفتم: من زدم سرت رو شکستم تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده همان‌طور که خون‌ها را پاک می‌کرد گفت: اینجا کردستانه.. از این خون‌ها باید ریخته بشه اینکه چیزی نیست.. چنان مرا شیفته خودش کرد که بعدها اگر می‌گفت بمیر می‌مردم.. |🌿|@delneveshteh
گفت: مامان جون! میری جبهه، کِی می‌آی؟  گفت: إن‌شاءاللّه شب عروسی دختر خاله میام! گفت: دختر خاله که تازه ۱۶ سالشه ،کوتا عروسیش؟ رفت جبهه؛ دقیقاً ۱۱ سال بعد، شب عروسی دختر خاله، استخوانهای مفقودش اومد! راوی : |💕|@delneveshteh