انقدر راحت راهم باز شد رفتم تو که باورم نمیشد...
فقط به درو دیوار حرم خیره شده بودم...
با خودم میگفتم همه اینا رو ثبت کن...
اینجا همونجاییه که تو عکسا با حسرت بهش خیره میشدی...:)
اومدم برم تو صف زیارت..
یهو یه خادم دستمو کشید برد قسمت زیارت خدام...😭❤️
تک و تنها زیارت کردم...
مگ میشه یه نفر انقد خوب باشه؟!
فکر کن رفیق...
آقا ابوفاضل نه معصومه...نه امامه ...
انقدر بخشندس...
ارباب رو داریم برای خودمون؟!
بلند بلند مداحی میخوندم...
+آرامشه برام،
رویای تو شبام...
دستای تو
تو دستای آلوده ی منه...؛)
.
.
آقا به تو قسم...
هستی همه کسم...
از من بگیر این عشقتو
قلبم نمیزنه
...
دور و بریام...
شاید حرفامو نمیفهمیدن،
ولی همراهم گریه میکردن...
چیکار کردی با ما آقا؟!
آقا ابوفاضل...
چون معصوم نیستن...
شاید...
خیلی امثال من باهاشون احساس صمیمیت میکنیم...
انگاری که سالهاست توی حرمشون زندگی کردیم...✨
ولی ارباب...
روم نمیشد سرم رو بالا بیارم...
+تو امام حسین داشتی و گناه میکردی؟!
الان چی میخای بگی؟!
چی داری که بگی؟!
سر به زیر فقط میگفتم...
آقا غلط کردم،آقا ببخش...
آقا حلال کن...آقا...به اسم شما چقدر گناه کردم...
چقدر نامردی کردم گفتن ببین نوکر امام حسینه ها...:)
به برادرش امشب رو بزنید...
بگین به ارباب بگه مارو ببخشه ...
انقد رفتیم در خونه آقا رومون نمیشه...
چی بگیم؟
چندبار؟!
| دِلـ نِوِشـته |
به برادرش امشب رو بزنید... بگین به ارباب بگه مارو ببخشه ... انقد رفتیم در خونه آقا رومون نمیشه... چی
تا کی رفقا؟!
قراره این وضعیتمون تا کی ادامه پیدا کنه؟!
کی قراره برای یه روزم شده جلو ارباب سر بلند باشیم؟
یه امشب...
گریه نکنید برا گناهاتون...
بشینین منطقی فکر کنین...
یه برگه بردارین،
مشکلاتتون،گناهاتون،نقطه ضعفاتون همه رو بنویسین...
وقتی مطمئن شدین تمومه..
برین سراغ راه حلش...
اینا رو هم بنویسین...