🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
هنگامی که به در بسته میخوری
یا یک چیز در زندگیت
به خوبی پیش نمی رود
به جای آنکه آن را پایان دنیا
در نظر بگیری به این
فکر کن که
خدا تو را به سمت بهتری هدایت میکند
آری گاهی اوقات
کنار آمدن با آن راحت نیست
گاهی اوقات شاید آن را دوست نداشته باشیم
اما نمیتوانیم به اشتباه
عقب بکشیم
و به همان جایی که هستیم برگردیم
✍ ️@delneveshtehrj
✍🏼میفرماد که:
در نسبت با مهدی مَثَل آن غلامی باش که نیمه شب آقایَش رفته، سپرده که کارِ کوچکی دارد و هَر آن بازمیگردد
مضطر
#ایهاالعزیز
✍ ️@delneveshtehrj
به سینه دست گذاشتم، سلام ایسلطان..
سلام آنکه مرا جز درت پناهی نیست
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
✍ ️@delneveshtehrj
از دو چیز نترس که به دست خداست:
روزی و مرگ
در تنگنا و بلا به دو چیز تکیه کن:
صبر و دعا
راز هایت را به دو نفر بگو:
خودت و خدایت
تا وقتی نگاه خدا به سوی توست از آمدن بلا و گرفتاری
و روی گرداندن دیگران غمگین مباش...
خدایا شکرت
✍ ️@delneveshtehrj
بھ قول استادپناهیان :
مانندِ کودکی کھ انگشتِ پدر
را در خیابان در دست گرفته...
وقتۍ ازخانه بیرون مۍروید؛ سعۍکنید
انگشت #خدا را در دست بگیرید
و این انگشترا رها نکنید
#خدایجانم
✍ ️@delneveshtehrj
⟨در میان روضهٔ ارباب مظلومان حسین ..
هر که شد نوکر، بداند از دعای زینب است!
✍ ️@delneveshtehrj
يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ
در مقابل آنچه از شما گرفتهشدهاست
بهتر از آن را عطا میکند...
✍ ️@delneveshtehrj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ السَّلامُ عَلَيْكَ يا داعِيَ اللهِ وَرَبّانِيَ آياتِهِ..
سلام بر تو ای دعوت کننده به سوی خدا، و ای صاحب (و پرورش دهنده) نشانههای او
جهان در اوج تاریکی است کجایی؟ خورشید تابان عالم
سلطان قلبم
نیستی! و وقتی نیستی هیچ چیز سر جایش نیست!
بیا ونظم بده جهان را
📚 صحیفه مهدیه، زیارتِ آلِ یاسین
#السلامعلیڪیابقیهالله
✍ ️@delneveshtehrj
زینب اگر نبود، مسلمان نداشتیم
ما تا ابد، ذکرِ "حسینجان" نداشتیم !
✍ ️@delneveshtehrj
🌸🍃🌸🍃
ماجرای کربلا پایان پذیرفته، ولی غمهای زینب فراموش شدنی نیست. هر لحظه او کربلا و عاشورا و اسارت و درد رنج است. هر لحظه، مدینه یادآور حدیث کساء اهل بیت و دوران هجرت زینب و حسین، از سخت ترین دوران عمر اوست.
در مدینه قحطی سختی رخ داده است. عبدالله بن جعفر که بحر جود و کرم است و عادت بر بذل و عطا دارد، به دلیل اینکه دستش از سرمایه دنیا تهیه گشته راهی شام می گردد و به کار زراعت مشغول می شود؛ ولی زینب، هر روز او گریه و داغ دل است. مدتی می گذرد که زینب گرفتار تب وصل خانواده اش می گردد و هر لحظه مریضی او شدت پیدا می کند، تا اینکه نیمه ظهر به همسر خویش عبدالله می گوید: بستر مرا در حیاط به زیر آفتاب قرار بده.
عبدالله می فرماید: او را در حیاط جای دادم که متوجه شدم چیزی را روی سینه خویش نهاده و مدام زیر لب حرفی می زند. به او نزدیک شدم دیدم پیراهنی را که یادگار از کربلاست؛ یعنی پیراهن حسین را، که خونین و پاره پاره است، بر روی سینه نهاده و مدام می گوید: حسین، حسین، حسین!...
لحظاتی بعد او وارد بر حریم اهل بیت النبوة گشت و کارنامه عمرش به به خیر و سعادت ختم گردید.
عقیله بنی هاشم ص ۵۷،۵۸
✍ ️@delneveshtehrj