هدایت شده از عاشقانه 🇵🇸🇮🇷
نامِ زینب، خـاک را زر میکند💛
دختِ حیدر،کار حیدر میکند(:
نامِ زینب دلنشین و دلرباست💗
دختر مشکل گشا، مشکل گشاست(:
-میلاد حضرت زینب،خدمتِ امامِ زمان
و شماعزیزان تبریک فراوان✨
💟 @asheghaaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز جهانی کودکان با غیرت مبارک
🍀امام عسکری علیه السلام:
{مهدی جان!
روزی که بیایی،
حتی کودکان در گهواره دوست دارند
از جا برخیزند و به سوی تو بیایند.}
#استوری
#حدیث
@delneveshtehrj
باید جای دنجی پیدا کرد
و رها شد از قفس روزمرگی ها؛
باید نسخه تمام نگرانی ها را پیچید
و پرت کرد آنسوی نخواستنها
باید عمیق و آرام نفس کشید
و زندگی کرد...☕️🍁
#سلام
#صبح_بخیر
✍ @delneveshtehrj
🌱🌼اَلسَّلامُ عَلَیک یا بَقِیَّهَ اللهِ فی اَرضِهِ
سلام بر تو ای بجای مانده از طرف خدا در روی زمین.
#امام_زمان
@delneveshtehrj
🌸کمترین پاداشی که به منتظران ظهور مهدی می رسد،
این است که خدای متعال خطاب شان
می کند و می فرماید :《 بندگان من!شما به حجت پنهان من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق کردید،پس بر شما مژده باد که بهترین پاداش من در انتظارتان است》.🌸
|• امام محمد باقر علیه السلام.
#منتظران_ظهور
#خدای_متعال
#پاداش
@delneveshtehrj
قسمت پايانى تكرارِ چنده باره سريال يوسف پيامبر هم با پايان گرفتن هجر يعقوب(ع)به پايان رسيد…
به راستى ماچه؟
هنوز وقت آن نرسيده؛كه با تمام دل و جان به اين باور برسيم
ماهم عزيزى داريم كه فراموشمان نكرده
ماهم يوسفى داريم
از سلاله ى زهراى اطهر
كه او را در غربت دنياييمان گم كرده ايم…
اصلا حواسمان هست؟
#يوسفزهرا
✍ @delneveshtehrj
-شبِ اوّل ..
اسپند بنایِ مجلسِ روضهست ..
یك عطرِ عاشقانهی آرام ..
یك عطرِ آشنا ..
انگار دستت را میگیرد و میبرد
جایی حوالیِ آغوشِ مادر..
بوی اسپند که میپیچد ..
آدمها از دور و نزدیك
جمع میشوند به تماشا ..
چشمهایی که در معرضِ دودند ..
شبیه دانههای گُر گرفته ..
میسوزند و میبارند ...
جایی میانِ ..
حلقِ پر از هقهق آدمها هم انگار
حفرهی عمیقی شکل میگیرد ..
حفرهای که سرچشمه خواهد شد
برای فریادهای بیصدا ..
بعد هم راه باز میکند و ..
میرسد به قلب ...
آنجا تپشها رنگ دیگری دارند ...
تپشها کبودند ... رنگ دود ..
شاید هم رنگِ ...
وقتی قلب آدم آتش بگیرد
نفسهایش میشوند آه ... !
اشكهایش هم میشوند باران ...
بارانِ آه خوب است اما ..
وقتی سیل راه بیفتد ..
وقتی آه کم بیاوری ...
باید چشمهایت را ببندی که شاید دمی
نفس راهِ گلوگیرش را پیدا کند اما
تازه آتش زیر خاکستر
شعلهور شده ... میپاشد به صورتت ..
اشك از چشمهای بسته هم میبارد ..
مثلِ مذاب ..
بغض دست میاندازد دور گلویت ..
خفه میشوی از بویِ دود ..
خفه میشوی از آه .. !
حالا اسپندها همه دود شدند رفتند هوا
روضه شروع میشود ..
روضهخوان از دردهایی میخواند
که آه و اشك ندارند ..
دردهایی که به استخوان رسیده !..
اسپند ها همه سوختند ...
قلبت اما تازه یادش آمده
میتواند اسپند باشد
بسوزد و بسوزد و بسوزد ..
چشمهایت روضه میبینند ..
گوشهایت روضه میشنوند ...
قلبت دارد میسوزد ..
زبان گرفتهای :یومآه ..
و دل خوش که گوشهکناری حتما ...
همصدا شدی با صاحبعزای غریبی
که میبارد و میسوزد ...
پایِ هربار منتهی شدنِ نام مادرش به آه ..
برای سرسلامتیَش این شبها
دعا بخوانید
💟 @asheghaaneh