هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_روز☝️ #امربهمعروف۰۰۰☝️
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #سه_شنبه 7 اردیبهشت ماه 1400
🌞اذان صبح: 04:45
☀️طلوع آفتاب: 06:17
🌝اذان ظهر: 13:02
🌑غروب آفتاب: 19:48
🌖اذان مغرب: 20:07
🌓نیمه شب شرعی: 00:16
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
709.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆صوت ومتن دعای روزچهاردهم👆
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
🌸↶ دعــاے روز چهاردهـم↷🌸
🍃🍁مــ🌙ــاه مـبـارڪ رمضــان🍁🍃
💫بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم💫
〖اَلّلهُمَّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بِالعَثراتِ وَ اَقِلْنی فیهِ مِنَ الخَطایا وَالهَفَواتِ وَلا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً لِلبَلایا وَالآفاتِ بِعِزّتِكَ یا عِزَّ المُسْلِمین〗
✨❥❥◆✧🌙✧◆❥❥✨
【خدایا مرا در ایـن روز به لغزشها مؤاخذه نكن و از خطاها و بیهودگیها درگذر و مرا نشانه تیر بلاها و آفات قرار مده، اى عزت دهنده مسلمانان】
«« الهــی آمیــن »»
#التماس_دعا
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
3.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی تنها به خداوند ایمان داری
و تنها روی او حساب میکنی
همه چیز آسان می شود.
زیرا اوست تنها آرامش دهنده.
این خداوند است که به جای تو مبارزه می کند
و عاشقانه می خواهد نعمتش را بر تو تمام کند.
.
.
" از صمیم قلب بگو و تکرار کن "
" خداوند آرامش دهنده من است "
.
.
این پیام رو به اون کسی که احساس میکنی نیاز داره بفرست
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#روزهتوفیقالهی۰۰۰☝️
#ذکرروز "سه شنبه"﷽"
"۱۰۰مرتبه"
✨ #یا_ارحم_الراحمین✨
✨ای مهربان ترین مهربانان✨
🌙دیگرگناه نمی کنم #آقابیا🌙
#اللهم_عجل_الوليك_الفرج🌻
#نماز_سه_شنبه
✅هرکس نمــازسهشنبه را
بخواندبرایش هزاران شهرازطلا
دربهشت بسازند↯
دورکعت؛
درهر رکعت بعد از حمد یک بارسوره
تین توحید فلق ناس
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره . دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است. اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم
امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند. پس از این گفته امیر دستور داد سر ان مرد را بزنند
#شیخ_بهایی
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو زجو
بهر دنیا نقد ایمان می دهی
گوهری دارب و ارزان می دهی
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
2.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قضاوتنکنیم🙏
.
اگر انسانی
انسانی را به خاطر گناهی
سرزنش کند
نمیرد تا خود به آن گناه مرتکب شود
ما حق نداریم کسی رو قضاوت کنیم
حق نداریـــم.....
صدای: #رامبد_جوان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انسانی کـه همیشه
از داسـتـان غمگین
گذشتهاش حرف میزند
همیشه همان
داستان را زندگی خواهد کرد ...
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
✨درماه رمضان خرما را با گردو بخورید چون👇
1⃣موجب افزایش شادی و کاهش شدید خستگی می شود
2⃣ فسفر گردو بهتر جذب می شود
3⃣سردرد های ناشی از کم آبی را کاهش می دهد
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
883.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃تقدیم به شما خوبان خدا
🌸سه شنبه تون بخیر
🍃الهی همیشه شاد باشید
🌸الهى روزتون پر از خير وبركت باشه
🍃الهى هرچه خوبى هست مال شما
🌸الهى طاعاتتون قبول درگاه حق
🍃لحظه هاتون شاد
🌸وزندگیتون بر وفق مراد باشه
🍃تقدیم به دوستانی که
🌸شایسته ی احترامند
🍃پیشاپیش میلاد امام حسن مجتبی ع
🌸مبارک باد🎉🎊🪅🎈
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ذکر_درمانے
#دعاےرفع_شڪ_ووسواس
ذڪر لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم به مقدار ۱۵۱۵ بار بر ظرف آبی بخوان و فوت ڪن و سپس ده بار بگو
هُوَ الاَْوَّلُ وَالاْخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْباطِنُ
وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
و بر آب فوت ڪن و در آخر نیت ڪن ڪه شڪ و تردید برطرف بشه و در آخر این آب رو بخور.این عمل را در ۲ ماه روزهاے جمعه انجام بده
بعد از پایان هر نماز
دستت را بر سينه ات بڪش و بگو
بسم الله و بالله محمد رسول الله و لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم اللهم امسح عني ما احذر، سپس دستت را بر شڪمت بڪش و سه مرتبه همين ذڪر را بگو.
قبل از نماز هم با انگشت اشاره دست راست به ران پاے چپت فشار بده و بگو
بسم الله و بالله توکلت علي الله اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_درمانی #فروش_متاع
🌸✨جهت فروش اجناس
آیہ زیر را میان آن قرار دهید↯
فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(توبہ/۱۱۱)✨
📚خلاصة الاذکار
هدایت شده از اذکار روزانه وتعقیبات نمازوتقویم نجومی
📚 #داستانعاشقانهواقعی
#دومدافع
#قسمت_نوزدهم
_اومدم کہ جواب بدم تلفـݧ زنگ زد خالم بود
نجات پیدا کردم و دوییدم سمت اتاقم...
چادرم و درآوردم تو آیینہ نگاه کردم چهرم نسبت به سه سال پیش خیلے تغییر کرده بود
بہ خودم لبخندے زدم و گفتم اسماء ایـݧ سجادے کیہ❓
چرا داره بہ دلت میشینہ❓
همونطور کہ بہ آیینہ نگاه میکردم اخمام رفت تو هم
_اسماء زوده مقاومت کـݧ نکنہ ایـݧ هم بشہ مث رامیـݧ تو باید خیلے مواظب باشے نباید برگردے بہ سہ سال پیش
علے فرق داره نوع نگاهش،صدا کردنش،حرف زدنش،عقایدش...
_خندم گرفت ...هہ علے❓هموݧ سجادے خوبہ زیادے خودمونے شدم
_در هر حال زود بود براے قضاوت
هنوز جلوے آیینہ بودم کہ ماماݧ در اتاق و باز کرد
کجا فرار کردی❓
خندم گرفت
فرار کجا بود مادر مـݧ اومدم لباسامو عوض کنم
خوب پس چرا عوض نکردے هنوز❓
داشتم تو آیینہ با خودم اختلاط میکردم
مامانم با تعجب بهم نگاه کرد و گفت:
بسم اللہ خل شدے دختر❓
خندیدم و گفتم بووووودم
راستے ماماݧ آقاے سجادے گفت کہ قرار بعدیموݧ اگہ شما اجازه بدید براے فردا باشہ
فردا❓چہ خبره اسماء
نمیدونم ماماݧ عجلہ داره
براے چے مثلا عجلہ داره
دستمو گذاشتم رو چونم و گفتم خوب ماماݧ براے مـݧ دیگہ
ماماݧ با گوشہ ے چشمش بهم نگاه کرد و گفت:بنده خدا آخہ خبر نداره دختر ما خلہ تو آیینہ با خودش حرف میزنہ
إ مامااااااااااا...
در حالے کہ میخندید و از اتاق میرفت بیروݧ گفت :باشہ با بابات حرف میزنم
راستے اسماء اردلاݧ داره میاد.
از اتاق دوییدم بیروݧ با ذوق گفتم کے داداش کچلم میاااااد
فردا
خبر داره از قضیہ خواستگارے❓
_معلومہ کہ داره پسر بزرگمہ هااا تازه خیلے هم تعجب کرد کہ تو بالاخره بعد از مدت ها اجازه دادے یہ خواستگار بیاد براے همیـݧ از پادگاݧ مرخصے گرفتہ کہ بیاد ببینتش
دستم و گذاشتم رو کمرمو گفتم:
آره تو از اولم اردلاݧ و بیشتر دوست داشتے بعد باحالت قهر رفتم اتاق
_ماماݧ نیومد دنبالم خندم گرفتہ بود از ایـݧ همہ توجہ ماماݧ نسبت بہ قهر مـݧ اصلا انگار ݧ انگار
خستہ بودم خوابیدم
باصداے اذاݧ مغرب بیدار شدم اتاقم بوے گل یاس پخش شده بود.
دیدم رو میزم چند تا شاخہ گل یاسہ
تعجب کردم تو خونہ ما کسے براے مـݧ گل نمیخرید ولے میدونستـݧ گل یاس و دوست دارم اولش فکر کردم ماماݧ براے آشتے گل خریده ولے بعید بود ماماݧ از ایـݧ کارا نمیکردم
موهام پریشوݧو شلختہ ریختہ بود رو شونہ هام همونطور کہ داشتم خمیازه میکشیدم اتاق رفتم بیروݧ و داد زدم:
ماماااااااݧ ایـݧ گلا چیہ❓
مـݧ باهات آشتے نمیکنم تو اوݧ کچل و بیشتر از مـݧ دوست دارے
اردلاݧ یدفہ جلوم ظاهر شد و گفت:
بہ مـݧ میگے کچل❓از هیجاݧیہ جیغے کشید م و دوییدم بغلش و بوسش کردم هنوز لباس سربازے تنش بود میخواستم اذیتش کنم دستم و گرفتم رو دماغم گفتم:
_اه اه اردلاݧ خفہ شدم از بوے و جورابو عرقت قیافشو ببیـݧ چقد سیاه شدے زشت بودے زشت تر شدے
خندید و افتاد دنبالم
بہ مـݧ میگے زشت❓
جرئت دارے وایسااا
ماماݧ با یہ اللہ اکبر بلند نمازشو تموم کرد و گفت چہ خبرتونہ نفهمیدم چے خوندم
قبول باشہ ماماݧ مگہ نگفتے اردلاݧ فردا میاد
چرا منم نمیدونم چرا امروز اومد
_اردلاݧ اخمی کردو گفت ناراحتید برم فردا بیام
خندیدم هولش دادم سمت حموم نمیخواد تو فعلا برو حموم...
راستے نکنہ گلارو تو خریدے❓
ناپرهیزے کردے اردلان...
خندید و گفت:بابا بغل خیابوݧ ریختہ بودݧ صلواتے مـݧ پول نداشتم برات آبنبات چوبے بخرم گل گرفتم
گل یاس❓اونم صلواتے❓
برو داداااااش برووو کہ خفہ شدیم از بو برو.
_داشتم میخوابیدم کہ اردلاݧ در اتاق و زد و اومد داخل ...
◀️ ادامه دارد...
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴