همه را به صبر و خوش خلقی دعوت می کنم، خودم که فکر می کردم بعد از همسرم زنده نمی مانم ولی خداوند خیلی به من صبر داد. البته بدون آقا هادی سخت می گذرد😔 این روزها؛ خیلی از شب ها با گریه می خوابم،😭😭😭 اما هرچقدر فکر می کنم می بینم باید راضی باشم به مقدرات خداوند و آنچه خدا به آن راضی هست. احساس می کنم بعد از شهادت شان به خدا نزدیکتر شدم، خیلی صبور شدم، عاشق آقا هادی بودم ولی الان به این رسیدم که عشق واقعی خداست. قران خواندن و نماز خواندن آرامم می کند و به من صبر می دهد. اگر باز هم به آن روزها برگردم و بدانم کسی را که به همسری قبول می کنم فقط قرار است چهار روز در خانه اش باشم، بازهم آقا هادی را انتخاب می کنم.
شاید الان روحیه خیلی بدی داشتم😔 اما چون به خاطر حضرت زینب (س) رفته اند و شهید شده اند، آرام ترهستم. همین که به خاطر دین شان به خاطر انقلاب و ولایت فقیه رفته اند من خیلی هم خدا را شکر می کنم. افتخار می کنم به همسر شهیدم.
در این دو ماه و نیمی که از شهادت شان می گذرد چندبار خواب دیدم، یک بار از ایشان پرسیدم شفاعتم را می کنید؟ مهربانانه نگاهم کردند و گفتند:« بله، حتماً شفاعت شما را می کنم.» یک بار دیگرهم درعالم خواب پرسیدم: هنوزهم مرا دوست دارید؟ گفتند: « بله، هنوزم دوستتان دارم و دلتنگ تان می شوم.»💐
در این چند روز سه بار تلفنی باهم صحبت کردیم در همین حد که از سلامتی همدیگر خبر بگیریم و صدای هم را بشنویم. بارآخر زدم زیر گریه😭 و گفتم: شما را به خدا مواظب خودتان باشید و زود برگردید من دوست تان دارم😭، آقا هادی هم جواب دادند: « من هم دوست تان دارم فاطمه جان! چشم زود بر می گردم خداحافظ.»😭💐
از همان کودکی در مکتب امام حسین (ع) شاگردی کرده بود. آقا هادی خیلی با محرم و صفر مأنوس بودند. محرم که می آمد حال خاصی داشتند دیگر آقا هادی را کمتر می دیدم، چون مشغول هیئت بودند. می دیدم که چقدرعاشقانه کار می کنند هم شور حسینی داشتند و هم شعور حسینی، آخر هم در محرم شهید شدند. می گفتند: « خیلی دوست دارم یک گوساله موقع تاسوعا و عاشورا برای آقا قربانی کنم و با آن طعام درست کنم برای عزادارای امام حسین (ع)»، می گفتم با یک نفر شریکی بخرید. می گفتند: « نه فاطمه جان! می خواهم تنهایی قربانی را بدهم. » عشقش را که به مکتب امام حسین(ع) می دیدم من هم سر شوق می آمدم که کاری کنم.💐
آخرین حضورشهید شجاع در منزل قبل از جبهه 😔
وقتی داشتند می رفتند نگاهشان، نگاه آخر بود😭؛ می خواستند یک حرفی بزنند ولی پشیمان می شدند و نمی گفتند، نمی دانم چه حرفی بود. ساعت ۶ بعدازظهر پانزدهم مهرماه بود نزدیکی های اذان مغرب، سعی می کردند با حرف های شان مرا از نگرانی در بیاورند، گفتند یکی دو ماه می روم مأموریت و برمی گردم.😭💐
کلا ۱۰ روز ....
این ده روز را ایران بودند ولی روز اول زندگی را با هم بودیم و بعد به مأموریت رفتند و پنج روز بعد برگشتند و دوباره پانزدهم رفتند ولی این بار به سوریه. از این ده روز فقط چهار روزش را با هم زندگی کردیم.😔
اخلاق شان عالی بود، این را به هرکسی که ایشان را می شناسد بگویید تأیید می کند. یادم نمی آید دل کسی را شکسته باشند. اولین اولویت ایشان احترام به پدر و مادر بود، هیچ وقت من ندیدم به پدرو مادرشان بی احترامی کنند یا کم بگذارند برایشان. فکر می کنم عاقبت به خیری آقا هادی به خاطر همین رفتارهای شان بود. تأکیدشان این بود که من هم اگر ناراحت شدم دل کسی را نشکنم هیچ وقت. اگر یک وقت اختلاف نظری بین ما پیش می آمد بد خلقی و بی احترامی به من نمی کردند. کم کم که با اخلاق خوب شان بیشتر آشنا شدم با خودم می گفتم چنین کسی لایق شهادت است ولی فکر نمی کردم اینقدر زود به این فیض عظیم برسند.😭
مردم اسلامشهر و توابع برای تشییع پیکرش آمدند و خیلی با شکوه این مراسم برگزار شد. مراسم تاریخی بود. آن روز نماز جمعه و نماز میت بر پیکرش خواندند، همه پسر شهیدم را با وهب نصرانی مقایسه می کردند. هادی 10 روز بعد از عروسی روز 5 مهر به مأموریت سوریه رفت و 28 مهر شهید شد و پیکرش را 30 مهر برای ما آوردند و اول آبان روز تاسوعا به خاک رفت.😭💐
نحوه شهادت آقاهادی 😭😭
فرمانده ایشان وقتی برای سر زدن به منزل ما آمدند گفتند:« آقا هادی شما خیلی شجاع بودند، سعی می کردند توی خط مقدم باشند، می خواستیم سنگر را با برگ درخت زیتون استتار کنیم تا از تیررس دشمن به دور باشیم، داوطلب می خواستیم آقا هادی پیش قدم شدند، مشغول استتار بودند که تیر خورد به دست و قلبشان، شاخه درخت زیتون از دستشان افتاد و شهید شد.»
بیست و هشتم مهر شهید شدند پیکرشان یکم آبان ماه روز تاسوعای امام حسین (ع) از مصلای شهر چهاردانگه به سمت امامزاده عباس (ع) تشییع شد وقتی دیدمشان جسمشان سالم بود و صورتشان نورانی😭
من تک فرزندهستم و خداوند بعد از بیست و پنج سال مرا به پدرومادرم داده، کسانی که خواهر و برادر ندارند حال مرا بهتر می فهمند😔 وقتی با آقا هادی نامزد کردم خیلی خوشحال بودم که از تنهایی در آمدم و همدم دارم. خلاصه خیلی سخت بود وقتی حرف از رفتن به جبهه را می زد😔، ولی از طرفی هم وقتی عشق و علاقه زیادش به جهاد را می دیدم دلم نرم می شد. هروقت از جهاد در سوریه با من صحبت می کرد می گفتم: لااقل یکی دو ماه بعد از عروسی بروید.
ولی بالاخره رضایت مرا گرفت. وقتی دیدم خیلی علاقه دارد راضی شدم و به حضرت زینب (س) سپردمش😭💐.
به روایت ازمادربزرگوارم:
دختر همسایه رو براش خواستگاری کردم و مهر امسال جشن عروسی اش بود. 10 روز از عروسی اش گذشته بود که به مأموریت رفت. برای دفاع از حرم بی بی زینب (س) راهی سوریه شد و بعد از چند روز به آرزویش رسید. وقتی با پیکر تازه دامادم مواجه شدم😭 که تیر به پشت گردن و پهلوهاش اصابت کرده بود، حالم دگرگون شد😭. مثل حال همه پدر و مادرها مویه می کردم اما قشنگ ترین حرفم این بود: مادر سلامم را به خانم زینب (س) برسان و شفیع ما باش، پسرم همیشه می گفت دعا کنید من شهید شوم و باعث افتخارم است پسرم فدایی خانم زینب(س) شد، من حضور پسر شهیدم را همیشه حس می کنم کل خانواده خوابش را دیدند، پسرم در هر دو سرا دستگیرمان است😭💐.
نبودن هایش واقعاً سخت است. دلتنگی مادر تمامی ندارد. 😭از اینکه فرزندم در راه خدا رفت خوشحالم اما مادرم دلم هوایش را می کند، خوابش را می بینم که می گوید مادر من زنده ام بیقراری نکنید می گوید من کنار قبر بی بی زینبم. پسرم همیشه از خدا می خواست به شهادت برسد و می گفت جان زهرا(س) روز تاسوعا خاکم کنید. همین طور هم شد و تاسوعا دفنش کردیم. از اینکه مادر شهید هستم افتخار می کنم. به خودم می بالم طوری پسرم را تربیت کردم که فدایی خانم زینب(س) شد.😭🌷🌷🌷
خب ،دوستان بزرگوار،خوشحالم دعوتم کردید✋😊❤️
نماز اول وقت یادتون نره🌷
تامیتونین راه شهدا🌷 رو ادامه بدین وتاآخرین قطره خونتون پشتیبان ولایت فقیه باشین✋🌺
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
💞شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم💞
و علی الخصوص
💠شهیدهادی شجاع 💠
و
#شهید_امین_رحیمی
🌷 صلوات🌷
🌴اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌴
✨ التماس دعای فرج و شهادت ✨
#فاطمیه
#امام_زمان_عج
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
خدایا ضعیف گیرمون آورده روزگار...💔
#مناجات
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
وسطمعرڪہباداعش
ازعراقزنگزدوگفت
شنیدمتهرانبرفاومدھ..
گفتبروفلانپادگانسپاه،
آهوهاازڪوهمیانپایینبخاطرغذا...
براشونعلوفہوآبتهیہڪن
حیوونابۍابوغذانمونن
بہشوخۍگفتمحاجۍ!!
وسطجنگباداعشبہآهوهاچڪار
دارۍ!؟
گفتمنبہدعاۍآهوهااحتیاجدارم(:
#حاج_قاسم❤️
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدامیدونہدلتنگیمآقا
خیلےوقتہنرفتیمڪربلا...💔
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
#پندانه
✍ خیلی راحت به دیگران نمرههای پایین و منفی ندیم
پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشیاش رو پرت کرد روی زمین! بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه!
مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه.
دفتر رو برداشت و ورق زد. نمره نقاشیاش 10 شده بود!
پسرک، مادرش رو کشیده بود، ولی با یک چشم، و بهجای چشم دوم، دایرهای توپر و سیاه گذاشته بود!
معلم هم دور اون، دایرهای قرمز کشیده بود و نوشته بود:
پسرم! دقت کن!
فردای اون روز مادر سری به مدرسه زد. از مدیر پرسید:
میتونم معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟
مدیر هم با لبخند گفت:
بله، لطفا منتظر باشید.
معلم جوان نقاشی وقتی وارد دفتر شد، خشکش زد. مادر یک چشم بیشتر نداشت!
معلم با صدایی لرزان گفت:
ببخشید، من نمیدونستم، شرمندهام.
مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت.
اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه اومد، با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت:
معلممون امروز نمرهام رو 20 کرد. زیرش هم نوشته: «گلم، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم.»
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
میگفٺڪہ
عَظِمَتِنوڪرۍ،دَرخونہےِ
امـٰامحٌسِـین؏رو،زمانےمیفَہمے..
کہشَبِاَوَّلِقبـر،
وقٺۍزَبـونِتبَنداومَـد..؛💔
یہوَقتمیبینۍیہصِدایۍمیاد،
میگہ.......
#شبتون_حسینی🌙
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
✨✨✨
خدایا شروع سـخن نامِ توست ﷽
وجودم به هر لحظه آرامِ توست ﷽
دل از نام و یادت بگــــیرد قرار﷽
خوشم چونکه باشی مرا در کنار﷽
✨الهی به امیدتو✨
#فاطمیه
#امام_زمان
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
السَّلامُ عَلَيْكَ
يابْنَفاطِمَةَسَيِّدَةِنِساءِالعالَمِينَ
دیگردلینماندهکهدلبربخوانَمَت
هجرانِکربلایتودلِرامُذابکرد
حسینجان💔
صبحتون حسینی
اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#فاطمیه
#امام_زمان
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
سلام_امام_زمانم ❣
ای دیدنت بهانه ترین خواهش دلم
فڪری بڪن برای من و آتش دلم
دست ادب به سینه ی بیتاب میزنم
صبحت بخیر حضرت آرامش دلم
#فاطمیه
#امام_زمان
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰🌿 صبح را با سلام به امام زمان شروع کنید
کلیپ_کوتاه
استاد_عالی
#فاطمیه
#امام_زمان
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
• اگر ڪسی درجنگ شھید شود، یک بار شھید شده؛ اما اگرڪسیباهواۍنفسخودشبجنگد، هرروز شھید میشود•
#فاطمیه
#امام_زمان
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
13.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••|🌿🎥|••
کلیپ
بگو کجایی ...
تاب دوری و هجران ندارم
👤محمود کریمی
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#فاطمیه
#امام_زمان
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
شهیدانه
در زمان غیبت کبری به کسی منتظر گفته میشود و کسی میتواند زندگی کند که منتظر باشد...
منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت طلبی میخواهد.
📚 بخشی از وصیتنامه شهید مهدی_زین_الدین
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#فاطمیه
#امام_زمان
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ظهور امام زمان برای چیست ⁉️
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#فاطمیه
#امام_زمان
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای خواب رسول ترک و عنایت امام حسین علیه السلام
استاد عالی👆
بسیار عالی و شنیدنی
#فاطمیه
#امام_زمان
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
1_1106984882(2).mp3
12.09M
السلامعلیكیااباعبداللـہالحسینع
⏯ لبیڪ شـہ عطشان...
◾شهروز_حبیبۍ🎙
👌فوق العاده💯
#فاطمیه
#امام_زمان
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆