#تفکر
•
•
💬✍🏻 رضا سگ باز یه لات بود تو مشهد.😮
هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!✌️
یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه.🤗
♨️شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: فکر کردی خیلی مردی؟!🤔
رضا گفت:بچه ها که اینجور میگن😎
چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!! به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه..
💢مدتی بعد، شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد..!😤
چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: این کیه آوردی جبهه؟!🤔
رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک) اما چمران مشغول نوشتن بود✍🏻
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد: آهای کچل با تو ام. 😕
☑️یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: بله عزیزم!😙
چی شده عزیزم؟🤔
چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟
رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!👊🏻 چمران: آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید!😳
❕چمران و آقا رضا تنها تو سنگر، رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!!
شهید چمران: چرا؟! رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده.!😶
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه، شهید چمران: اشتباه فکر می کنی..! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!😍
❗️هِی آبرو بهم میده، تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.!🤗
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.!
تا یکمی منم شبیه اون ( خدا ) بشم.😇 رضا جا خورد!😞
رفت و تو سنگر نشست.🚶🏻
☢آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد!😭
تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟ اذان شد.☺️
⚠️رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت، سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!😭
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد، رضارو خدا واسه خودش جدا کرد.! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردن ش)😍
به این میگن یه توبه و نماز واقعی😔
❣هر چی ما به خـــدا بدی کردیم از #تهمت #دروغ #غیبت #نگاه_به_نامحرم
#تَــلَنـگـر... ⃠🚫
°-{💖}-°
استادمگفت:
وابستہخدابشید
گفتم:
چجوری؟
گفت:
چجورےوابستہیہنفرمیشۍ؟
گفتم:
وقتےزیادباهاشحرفمیزنم
زیادمیرم،میام..
تویہجملہگفت:
رفتوآمدتوبا خدا #زیادڪن..🙃
✨🍃🌺🍃✨
#تلنگرانہ
وقتـےبـمـیـرم،تـلگرامـمآفلـایـنمیـشہ🔕
دیگہتوصفحـہامعڪسنمیزارم📲
ڪہلـایڪبشہوڪامنٺبـخورھ ⌨
گـوشۍامخامـوشمیشہوهیچپیامے;
ازدوسـٺوآشـنانمۍیاد📬🍂
پـسچـےمـیمـونہ؟؟🤔
←قرآنـےڪہوقتـۍزنـدھبـودمخـوندم📓🌿
←پنـجوعـدهنمـازۍڪہمیخونم🐚🌷
←احترامےڪہبہپـدرومـادرمگـذاشتـم🌸🤍
←حجابۍکہرعـایـٺڪردمـ🧕🏻💐
←دࢪوغنگفـتموتـہمـتنـزدمـ💛🌱
←ڪارهـاۍخـوبۍڪہڪردم🎨🥇
همـہڪارهایـےڪہاینـجاانجامـ دادم...
درقـبرآنـلـایـنخواهـدبـود⏳
چقـدرحواسـموݩبہلحظاٺتوایـن🎈
دنـیـامـونهـسـٺرفیق؟⁉️🔗
✨🍃🌺🍃✨
دلتنگحرم
🌸 8 آبان ماه ، روز شهادت محمد حسین فهمیده است. او نوجوانی 13 ساله بود که در دوران دفاع مقدس به شه
امام خمینی (ره):
رهبر ما آن طفل 13 ساله ای 🌷🌷🌷(شهید محمد حسین فهمیده)🌷🌷🌷 است که نارنجک به خود می بندد و خود را زیر تانک دشمن می اندازد.
الهی که من فدای شما خواهر و برادر عشق بشم. ❤️یکی سلطان یکی خواهر سلطان ❤️❤️8/8❤️عید الزهرا 😉ورود خواهر به شهر قم 🥰😍
⸤ 🕊 ⸣
.
•
- ازاونخندھهاۍِریز . . .
آغوشهایِباز،
اشكِشوقِدیدارۍدوبارھ💗'
فقطچندتاعکسموند :))
ـ کےفکرشرومیکرد؟!🌿シ
ـ #حاج_قاسم
@hjab_bhshty
.
«توخندیدےوچشمانت،زیادمبُردرفتنرا...
منازلبخندتآموختم،زایندنیا گذشتنرا...»
#حاج_قاسم
@hjab_bhshty
نگاهمکن...لبخندبزن...
وبرگردانمرابہزندهبودن...
منبہمعجزهےلبخندت؛ایماندارم...(:🌿
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
#مرد_میدان
@hjab_bhshty
『🕊🌿』
حآجقاسماثـباتڪردخطاست
ڪهمۍگویند:
ازدلبرودهرآنڪهازدیدهبرفت . . .🌱♥️
_
🌿🕊┇⇢ #حاج_قاسم
@hjab_bhshty
-باشدڪھسھمماازدنیاتڪھسنگے-
+ڪھروےآننوشتھشھیدگمنام:)