May 11
وقتی عقیل برادر امیرالمومنین علیه السلام برای خواستگاری ام البنین "س" رفت.. پدر ام البنین از عقیل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهیل، و خود دختر سؤال کند..
وقتى پدر ام البنین به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهاى ام البنین را شانه میزند و او از خوابى که شب گذشته دیده بود براى مادر سخن مى گفت:
«فاطمه! مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانى و سه ستاره درخشان.. پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر گرامى»
پس از خواب بیدار شدم در حالى که مى ترسیدم.. مادرم! تاویل رؤیاى من چیست؟!» مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت:
«دخترم رؤیاى تو صادقه است اى دخترکم به زودى تو با مرد جلیل القدرى که مجد و عظمت فراوانى دارد ازدواج میکنى. مردى که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب ۴ فرزند مى شوى که اولین آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تاى دیگر چونان ستارگانند.»
(مولد عباس بن على(ع)، محمد على الناصرى، ص ۳۸ - ۳۶)
•
.
و اینگونه شد، که ام البنین سلام الله علیها، پا در خانه امیر المومنین علیه السلام گذاشت.. همواره مدافع ولایت، واهل بیت بود.. و حتی تا آخرین لحظات عمر با برکت خود به بازگویی حقایق عاشورا میپرداخت🖤🌱!
«مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختى نشسته ام. نهرهاى روان و میوه هاى فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان مى درخشیدند و من به آنها چشم دوخته بودم و در باره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر مى کردم. در مورد آسمان که بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنین روشنى ماه و ستارگان … در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نورى از آن ساطع مى شد که چشمها را خیره مى کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانى دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفى ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را مى شنیدم ولى او را نمى دیدم گفت:
؛
شهادتھا انقلاب ما را پابرجا و تضمین كردھِ استـ و بهـ همین دلیل ملت ما را آسیب ناپذیر ساخت.
- شَھادت '