eitaa logo
پویش دلتکانی
2.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
795 ویدیو
59 فایل
📚خانه تکانی دل با کتاب 🌺بیش از ۲٠٠ عنوان کتاب ارسال کادو شده به سرتاسر کشور ☘️کانال مستقیما زیر نظر نویسنده کتاب های یادت باشد، کاش برگردی و هواتو دارم مدیریت می شود آی دی سفارش کتاب @aghigh1369
مشاهده در ایتا
دانلود
اصحابنا می‌فرمایند که‌: قدما در این باب، غلطی شنیع کرده‌اند و عمر گران‌مایه در ضلالت و جهالت به سر برده. هر کس که این سیرت ورزد، او را از زندگانی هیچ بهره نباشد. در نصّ تنزیل آورده است که: «انما الحیوه ‌الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد» و معنی آن چنین فهم فرموده‌اند که مقصود از حیات دنیا، بازی و لهو و زینت و تفاخر و جمع کردن مال و غلبه‌ نسل است. می‌فرمایند: لعب و لهو، بی‌فسق و آلات مناهی، امری ممتنع است، و جمع کردن مال، بی‌رنجانیدن مردم و ظلم و بهتان و زبان در عرض دیگران دراز کردن، محال. پس ناچار، هر که عفّت ورزد، از این‌ها محروم باشد و او را از زندگان نتوان شمرد و حیات او عبث باشد و بدین آیت که «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون» مأخوذ بود و خود چه کلپتره جفنگ و یاوه باشد که شخصی را با ماه‌ پیکری خلوتی دست دهد و از وصال جان‌فزای او بهره‌مند نگردد و گوید که من پاکدامنم تا به داغ حرمان مبتلا گردد و شاید بود که او را مدۀ العمر چنان فرصتی دست ندهد برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
مهدی خلیفه در شکار از لشکر جدا ماند. شب به خانه‌ اعرابی رسید. طعام ماحضری و کوزه‌‌ای شراب پیش آورد. چون کاسه‌ای بخوردند، مهدی گفت: من یکی از خواص مهدی‌ام. کاسه‌ دوم بخوردند، گفت: من یکی از امرای مهدی‌ام. کاسه‌ سیّم بخوردند. گفت: من مهدی‌ام. اعرابی کوزه را برداشت و گفت: کاسه‌ اول خوردی، دعوی خدمت‌کاری کردی‌، دوم دعوی امارت کردی‌، سیّم دعوی خلافت کردی‌، اگر کاسه‌‌ای دیگر خوری، هر آینه دعوی خدایی کنی. روز دیگر چون لشکر بر او جمع شدند، اعرابی از ترس بگریخت، مهدی فرمود حاضرش کردند. زری چندش بداد. اعرابی گفت که‌: «اشهد انّک الصادق ولو دعیت الرابعه»‌. شهادت می‌دهم که تو راست‌گویی، هر چند چهارمی را نیز ادعا می‌کردی. برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرعونیان موسی رو از آب گرفتن و برخلاف انتظارشون؛ موسی شد دشمنشون! فرعون و هامان و لشکرشون موفق نشدن... ۸ 🌱 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
این کتاب مجموعه داستان‌هایی جذاب است که گروهی از نویسندگان آن را نوشته‌اند. کتاب داستان‌های جذابی دارد که هرکدام روایتی از یک تجربه و زندگی تازه است. خواننده می‌تواند با داستان‌های کتاب همراه شوند و تجربه‌های تازه و آدم‌های تازه را ببینند و زندگی‌های تازه را تجربه کنند. داستان‌های این کتاب الهام گرفته از داستان‌های قرآن است.  برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
آنطور که خود میگوید، بهترین قصه ها از آن اوست. که استاد قصه پردازی است. قصه های آفرینش، قصه های خوبترین ها و پلیدترین های خلقتش و قصه هایی از انسان و زندگی. بیراهه نیست اگر بگوییم خدا با وصف خالقیتش، خلق قصه را به ما آموخت تا حرفهای مان دلنشین تر شود. چراکه داستان با خلق تصاویر بر دیواره ی ذهن ما حک شده، ماندگار میشود. مجموعه داستانک «دختر جمعه ها » را به تأسی از روشی که خدا اولین بار در سرشتمان نهاده و با الهام از آموزه های که قرآنیاش گرد آورده ایم. شخصیت های قصه های «دختر جمعه ها »، انسان هایی معمولی شبیه همه ی ما هستند و ماجراهایشان از جنس زندگی هایمان. هر داستان شناسه ای دارد: نشانی از یک آیه و یک سوره. چیزی که هم منبع الهام نویسنده بوده و هم مخاطب را دعوت می کند به مرور دوباره ی کتاب خدا. برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
یافتن موضوع مناسب و اصیل، بیشترین دغدغۀ یک نویسندۀ کمال طلب است؛ کاری که  نویسندگان داستانک­­ های کتاب« دختر جمعه ­ها» توانستند به خوبی با الهام از آیات کتاب آسمانی اسلام به آن نائل شوند. « دختر جمعه­ ها» مجموعه ­ای از داستان ­های کوتاه است که به مضامین اجتماعی پرداخته و  درون­مایۀ خود را از قرآن وام گرفته است. در این کتاب به موضوعاتی پرداخته شده که در این روزگار برای بشر رنگ فراموشی به خود گرفته است؛ موضوعاتی چون: مهربانی، امید، کمک به دیگران، حیا، نجابت و… . «دختر جمعه ­ها» گاهی راوی کسی است که دست نیاز پیش همه دراز کرده ولی حواسش به غنی ­ترین سلطان سرزمینش نبوده، یا ما را هم­گام می­ کند با او که هیچ وقت رنگ کلانتری را ندیده اما حالا باید به خاطر یک دروغ دو سال در زندان بماند. برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
شخصیت های قصه های «دختر جمعه ها »، انسان هایی معمولی شبیه همه ی ما هستند و ماجراهایشان از جنس زندگی هایمان. هر داستان شناسه ای دارد: نشانی از یک آیه و یک سوره. چیزی که هم منبع الهام نویسنده بوده و هم مخاطب را دعوت می کند به مرور دوباره ی تاب خدا. برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
داستان ها هر چند تخیلی بخشی از زندگی همه ماها را شکل می دهند. کتاب دختر جمعه ها برگرفته از همین داستان ها هستند. اما داستان هایی واقعی که با الهام از آموززه های قرانی نگاشته شده اند. هر داستان نشان از یک آیه و سوره دارد که منبع الهام نویسنده بوده و مخاطب را به مطالعه کتاب خدا ترغیب می کند. برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
حامد یک شب بعد از دستگیر شدن برادرش، همه کبوترها را برد شاهچراغ و توی صحن رها کرد. و بعد رفت پای ضریح و به آقا قول داد که همه چیز را بگذارد کنار و دور خلاف را خط بکشد. صبح روز بعد کرکره های تراشکاری را بالا زد و بعد از مدتها تعطیلی کارش را از سر گرفت. بعد از یک هفته که دوباره رونقی به کارش افتاد، شهباز زنگ زد و وسط خش خش های بی‌سابقه‌ای که به جان صدای تلفن افتاده بود، گفت :که به خاطر بگیر بگیر های این چند هفته ،از سود فروش هروئین ها می گذرد. اما فردا صبح دنبال  پول اصل جنس ها می آید. یعنی 45 میلیون تومان پول نقد .حامد اگرچه آن شب بعد از آمدن از شاهچراغ هروئین ها را آتش زده بو، اما به شهباز چیزی نگفت و دست و پا شکسته بهش اطمینان داد که پولش را پس می دهد .شهباز ساقی اول همه ساقی های شهر بود و گوش همه خبرچین ها را می برید و حساب هر کسی را که می‌خواست دورش بزند با قبرهای سینه قبرستان صاف می کرد و حالا چنین آدمی فردا صبح می‌آمد که طلبش را از حامد بگیرد. برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
استانبولی پر از سیمان را گذاشتم روی چوب‌بست و خودم را از داربست کشیدم بالا. نعمت با سر و صورت خاکی و دستمالی دور سر منتظرم بود. ابرویش را بالا انداخت. چشمک زد و با گوشه‌ی چشم دسته‌ی دخترهایی را که لباس فرم پوشیده بودند، نشانم داد. روی پنجه‌ی پا بلند شدم تا هم ِقد نعمت شوم. گردن کشیدم آن طرف دیوار. دخترها می‌رفتند سمت دبیرستان. نعمت گفت «چی می‌شد یکی از این کفترها جلدما می‌شد؟»  نگران بودم خواهرم محدثه بینشان باشد. هر چند راه اصلی و نزدیک‌تر به خانه‌مان، خیابان پشتی دبیرستان بود ولی ممکن بود هوس ‌کند با یکی از همکلاسی‌هاش از این طرف بیاید. از هفته‌ی پیش که مشغول بنایی روی این ساختمان نزدیک دبیرستان دخترانه شده بودیم، سرگرمی هر دوتایمان شده بود دید زدن دخترها. فقط اشکال کار اینجا بود که می‌ترسیدم یکی‌شان آشنا دربیاید و آبروریزی شود. نعمت ماله را کشید روی دیوار سیمانی و گفت «ماسه‌اش رو کم زدی. حسابی هوش و حواست رو پرونده آ.» و پقی زد زیر خنده. از دیوار نی‌مساخته تکیه گرفتم و با احتیاط از روی چوب ِبست لرزان گذشتم. خودم را رساندم آن طرف تخته و دسته‌ی بعدی دخترها را نگاه کردم. وسطی‌شان که عینک داشت بدک نبود. موقع راه رفتن هم ناز و ادای خوبی داشت. برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
سرور خانم آن­طور که خودش می ­گفت از نسل شاهان قاجار بود و توی خانه ­ای پانصد متری در شمال تهران زندگی می­ کرد که زمانی جزء املاک شاهی بوده و ارث رسیده به او. دختر و پسر بزرگش خارج از ایران بودند و بعد از مرگ شوهرش تنها زندگی می­کرد. یعنی آن طور که ما اهالی محل فهمیدیم، پسر و عروس کوچکش از اصفهان سه ماه آمدند پیشش تا کمک ­حالش باشند اما طاقت نیاوردند و برگشتند شهر خودشان. زندگی با سرور خانم کار راحتی نبود. حتی ما اهالی محل هم دقیقاً نمی­ دانستیم باید چطور باهاش رفت و آمد کنیم. مثلاً کسی اجازه نداشت او را به اسم کوچکش صدا کند و بگوید «سرور» یا حتی «سرور خانم». حتماً باید او را صدا می­زدیم «خانم». درست مثل رعیت­ های قدیم…  برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹