eitaa logo
پویش دلتکانی
2.9هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
604 ویدیو
57 فایل
خانه تکانی دل با کتاب بیش از 200 عنوان کتاب ارسال کادو شده به سرتاسر کشور کانال مستقیما زیر نظر نویسنده کتاب "یادت باشد" مدیریت می شود آی دی سفارش کتاب @aghigh1369
مشاهده در ایتا
دانلود
پویش دلتکانی
. #معرفی_کتاب📖 #دوبنده_خاکی😇 🌿نفیسه زارعی در کتاب «دو بنده‌ خاکی» سال‌های ابتدای دهه ۶۰ را روایت می
📖 😇 🌿محمود🧑 و سیروس🧑‍🦰 مشغول صحبت بودند. از یک جا به بعد دیگر صدای🗣 آنها را کمی محو میشنیدم. توی خیالم اصغرآقا را دیدم که کنار تشک ،ایستاده من هم با یک حریف چغر در سر پا سرشاخ شده ام. اصغر آقا فریاد می زد: «موقع تندر زدنه!» خودش تندر را به من یاد داده بود؛ یک نصف روز با اینکه خودش مسابقه داشت و به قول ورزشکارها باید برای تورنومنت آماده می شد اجازه میداد پشت سرهم تندر بزنم، بدون آنکه فکر کند که آسیبی ببیند. 🌿صدای طبل و بوق بوقچیها🥁 و فریاد «یا علی مدد توی گوشم می پیچید. یادم آمد دوبنده و کفش ندارم نگاه کردم دیدم دوبنده اصغر آقا تنم است؛ همانی که توی مسابقه کشتی فرنگی سال ۶۰ تهران با آن مدال طلا 🥇گرفت. برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 🍃دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
#برش_کتاب📖 #دوبنده_خاکی😇 🌿زخم سر زانویم دهان باز کرده بود😰 و خون با شتاب به بیرون شتک میزد. روی گو
. 📖 😇 🌿حریف توی خیالم به دنده راستم ضربه میزد باز درد مثل جریان برق⚡️ سراسیمه توی بدنم پیچید میدانستم حریف شانه اش آسیب دیده. می خواستم با شانه ام به شانه اش بکوبم اما مربی🧔‍♂ از کنار تشک فریاد زد: «تو به نقطه آسیب دیده اش ضربه نزن!🙅‍♂» یادم آمد هم قطارهایش تعریف کرده بودند که در جام جهانی بلغارستان وقتی متوجه نقطه آسیب دیده حریفش می شود، مردانگی را به برد ترجیح میدهد. 🌿در همین خیال ها با دوبنده و کفش پهلوان اصغر خوش بودم که محمود متوجه شد و گفت: «چرا تو هپروت سیر میکنی؟ پاشو برو خونه الان دل آبجیت👱‍♀ هزار راه رفته.» برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 🍃دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
#معرفی_کتاب📖 #بچه_سرگذر👶 🌻کتاب بچه سرگذر, ویژه نوجوان کار شده است. در واقع روایت کریم مطهری از دورا
. 📖 👶 🌻وقت رفتن، دایی👨‍🦰 صدایم🗣 کرد و گفت: «کریم، قول بده پاسدار خون امیر باشی.» جواب دادم: « قول می دم دایی جان، قول می دم.» متوجه نبودم که هم سفرانم شاهد این گفت و گو هستند. فقط دیدم که علی چیت سازان از خنده روده بر😂 شده است. مینی بوس🚌 که راه افتاد، معرکه گیری علی هم شروع شد. وسط مینی بوس ایستاد و گفت: « بچه ها، حالا که داریم می ریم جبهه، باید یه قول مردانه بدین، مفهومه؟!» همه با هم گفتند: «بعله!» علی گفت: « بچه ها، اگر کریم شهید 🥀شد، قول می دین انتقام خونش رو بگیرین؟» همه یک صدا با لحن داش مشتی گفتند: « قول می دیم دایی، قول می دیم.» من لنگه پوتین را حواله علی چیت سازان کردم؛ اما او جا خالی داد.‌ برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 🍃دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 📚 ⛺️ ✨من یک خیمه هستم؛ اما نه یک خیمه معمولی. کمی کنجکاو🧐 هستم و خیلی خیلی حواس‌جمع. نخی که با آن درست شدم به من قدرت‌های شگفت‌انگیزی داد. یکجور‌هایی شبیه آدم‌ها شدم. «خانم زینب» صاحبم، اسمم را گذاشت «ماهتابی». هر وقت اسم ماهتاب🌕 یادم می‌آمد، نخ‌هایم درخشان‌تر و براق‌تر می‌شدند، مثل ماهتابی که توی آسمان برق می‌زند و همه جا را پر از نور می‌کند. آماده‌اید داستان خانواده‌ای که با آن‌ها به سفر پرماجرایی رفتم را برایتان بگویم؟ ! شک ندارم خوشتان می‌آید.😉 برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 🍃دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
📖 🌿چه‌کار باید می کردم، اصلاً چه‌ کار می توانستم بکنم؟ مصطفی داشت می رفت🚶‍♂: تنهای تنها. اما من نمی‌خواستم بروم. اصلاً من اهل رفتن نبودم. نه می خواستم خودم بروم نه مصطفی. تازه او را کشف کرده بودم. برنامه‌ها داشتم برای فرداهای دوستی‌مان. 🌿حالا او داشت می رفت. او داشت می شد رفیق نیمه‌ راه. من که ماندم! من که اصلاً اهل رفتن نبودم. ماندن مصطفی برای من خیلی مهم و باارزش‌تر بود تا رفتنش. حالا باید او را چطوری از رفتن منصرف می کردم؟ بدون شک خودش بود. مگر نه‌ اینکه من نخواستم بروم و نرفتم؟! برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 🍃دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 💫شهادت حاجی👨‍🦳 دقیقاً همان‌گونه بود که می‌خواست. یک‌بار که مثل همیشه برای نماز🧎 به گلزار شهدای کرمان رفته بود، به یکی از افراد همراهش گفته بود: «اگه من شهید شدم🥀، من رو این‌جا دفن کنین.» او به شوخی گفته بود: «حاج‌آقا، این‌جا کوچیکه، شما جا نمی‌شی!» حاجی لبخندی زده و جواب داده بود: «ببین من یه جوری شهید می‌شم که اینجا جا بشم.» حالا دقیقاً همان چیزی اتفاق افتاده بود که دوست داشت و به همه قولش را داده بود. به هرسختی که بود، پیکرش را در قبر گذاشتند. حاجی برای خودش کفنی تهیه کرده و پیش چهل مؤمن برده بود تا برایش امضا کنند. روزی که حضرت آقا بر پیکر حاجی نماز خواندند، کفن را دادند که ایشان هم امضا کنند. ایشان عبای خودشان را به همراه یک انگشتر هدیه کردند تا با حاجی به خاک بسپارند. یک پرچم حرم امام حسین (ع) را هم آوردند و داخل قبر گذاشتند. حاج قاسم سفارش کرده بود نامه‌ی فرزند شهید نصرتی را که قبلاً برایش نوشته بود، با پیکرش دفن کنند تا روشنی قبرش شود. 💫انگشتری را که با آن سالیان سال نمازشب خوانده بود هم داخل قبر گذاشتند. حالا باید روی عزیزترین دارایی‌شان خاک می‌ریختند برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 🍃دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
#برش_کتاب📖 #عزیز_زیبای_من 💫شهادت حاجی👨‍🦳 دقیقاً همان‌گونه بود که می‌خواست. یک‌بار که مثل همیشه برای
📖 💫هر بار آن قدر با آنها بازی میکرد و سر به سرشان میگذاشت که صدای شادی و خنده 🤭بچه ها کل خانه را پر می کرد. با اینکه بدنش پر بود از تیر و ترکش های جنگ و هر بار به خاطر مأموریت های طولانی و کار فراوان بدنش تحلیل میرفت باز با بچه ها کشتی میگرفت . حسابی با آنها بازی می کرد. 💫در خانه🏠 آنها هم کسی حق نداشت به نوه ها چیزی بگوید. آنها آزاد بودند که هر کاری دوست دارند انجام بدهند . از حمایت تمام و کمال حاجی برخوردار بودند. بعضی وقت ها که شیطنت بچه ها اوج میگرفت و صدای اهالی خانه در می آمد حاج قاسم میگفت کسی به نوه های من چیزی نگه. اینجا خونه ی منه و اینها آزادن توی خونه ی من هر کاری دوست دارن بکنن. 💫میخوام بچه ها👶👧 از خونه پدر بزرگشون👨‍🦳 خاطره خوب داشته باشن. گاهی که تهران بود و خیلی دلش برای نوه ها تنگ میشد میرفت مهد کودکشان و آنها را میدید. حتی بدون آنکه به پدر و مادرشان بگوید. برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 🍃دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 📖 🧕 🪴وقتی حجاب را انتخاب کردم خیلی برای من سخت بود. اسماعیلم را ذبح کردم. در آمریکا وقتی اولین بار باحجاب شدم، همسرم از من دلیل کارم را پرسید. خیلی جدی به او گفتم: «این رابطه بین من و خداست، به شما هیچ ربطی ندارد، نه می‌خواهم مرا تحسین کنی، نه می‌خواهم به من بگویی دوست داری یا ندارد… اولین روزی که حجاب را انتخاب کردم دعا کردم که خدایا اگر یک روزی خواستی این حجاب دومرتبه از سر من برداشته شود، آن روز را آخرین روز عمر من قرار بده. برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 🍃دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
. #معرفی_کتاب📖 #قصه_کربلا ✨هرکس می خواهد حضرت حسین(ع) و یارانش را بشناسد  ✨داستان کربلا را بخواند؛
📖 ✨حسین همیشه پیشِ روی بقیه بود نه پشت‌سرشان، همیشه پناهگاه دیگران بود نه در پناهشان؛ همان‌طور كه شایستۀ امام است. در كربلا هركدام از یارانش كه می‌افتادند و صدایشان🗣 درمی‌آمد، حسین را صدا می‌زدند و دوست داشتند سرشان را بگذارند روی پای كسی كه همیشه در همه‌چیز ازشان جلو بوده. خودش اما چه كسی را باید صدا می‌زد وقتی روی زمین افتاده بود؟ ✨»خدایا راضی‌ام به رضایت و تسلیمم به قضایت، معبودی جز تو نیست« و شاید حضرت حق در جواب زمزمه‌های حسین جواب می‌داده: (وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي) یا می‌گفته بیا... 🌸(ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً)🌸 برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 🍃دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
📖 🫂 ☘اردیبهشت بود که مجدد مادر آقامرتضی👵 تماس گرفت. حرفشان این بود که دختر 👩و پسر 👱‍♂هم را ببینند؛ اگر دو نفر👫 هم را پسندیدند، می شود روی زمان عقد و عروسی🎉🎊 توافق کرد. چون خیلی اصرار داشتند، ما هم قبول کردیم و این طور شد که اولین جلسه ی خواستگاری رسمی که آقا مرتضی 👱‍♂هم حضور داشت شکل گرفت. روز خواستگاری اول پدرها👨‍🦳👴 صحبت کردند. پدر آقامرتضی👨‍🦳 گفت: «الحمدلله پسر ما پسر خوب و سالمیه. ما هم بالاخره دختر داریم و می دونیم که تصمیم خیلی سختیه. آقا پسر ما نه درسش تموم شده نه سرکار می ره؛ ولی من خودم اعتقاد دارم که هروقت جوان نیاز داشت باید ازدواج کنه. حتی زودتر از این سن. دختروپسر هم نداره. کار و سربازی🪖 و درس📖 هم با مدارا درست می شه. ما هم همه جوره حمایت می کنیم. شکر خدا اوضاع مالی مناسبی داریم. تضمین این پسر خود منم. اگه قسمت باشه و این وصلت شکل بگیره، هر کاری از دستمون بربیاد برای این دوتا جوون انجام می دیم.» برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 🍃دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
#برش_کتاب📖 #هواتو_دارم🫂 ☘اردیبهشت بود که مجدد مادر آقامرتضی👵 تماس گرفت. حرفشان این بود که دختر 👩و پ
. 📖 🫂 ☘بابا هم رک حرفش🗣 را زد: «ما دورادور خانواده ی شما رو می شناسیم. تعریف آقا مرتضی 👱‍♂رو هم شنیدیم؛ ولی برا ازدواج💍 خیلی زوده.» کمی که گذشت، آقا مرتضی 👱‍♂که یک کت و شلوار🧑‍💼 خوش رنگ تنش کرده بود، از جمع اجازه خواست که صحبت کند🗣. خیلی برایم جالب بود که پسری با بیست سال سن ...... برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 🍃دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 ✨ «بعضی شب ها در حیاطِ روبه روی حرم 🕌می نشستیم و با هم درس های کلاس اخلاق را مباحثه می کردیم. به من می گفت🗣️: «از امام چیزهای دنیایی نخواه! کم هم نخواه! بگو آقاجان💚، معرفت خودِت رو به من بده!» آن قدر دوستش❤️ داشتم که هر چه می گفت، برایم حجت بود. چشمانم را بستم و همین ها را تکرار کردم. یک دفعه یاد چیزی افتادم و گفتم: «راستی محمد! همه از این جا برای خودشون کفن خریدن. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف!» ◼️طفره رفت و گفت: «ای بابا! بالاخره وقتی مُردیم، یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش.» ◼️اصرار کردم که این کار را بکنیم. غمی😔 روی صورتش نشست. چشمانش👀 را از من گرفت و به حرم 🕌دوخت. گفت: «دو تا کفن ببریم، پیش یه بی کفن؟!»🌹 برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
. 📖 🥀 ✨بعد از تفتیش همه در اتاقی جمع و از راهروهایی بلند و کم‌نور رد می‌شدند و به بخش ملاقات می‌رسیدند. این بخش دیواری بود با دریچه‌هایی شبیه پنجره🪟 که روی آنها شبکه‌های آهنی کشیده و پشت هر دریچه یک اسیر ایستاده بود. هرکدام از خانواده‌ها دنبال اسیر خودش می‌گشت و وقتی او را پیدا می‌کرد خودش را روی پنجره می‌انداخت. اشک‌ در چشم🥺 پدر 👴حلقه می‌زد وقتی فرزندش را از پشت پنجره می‌دید و نمی‌توانست او را در آغوش بگیرد و با او بازی کند. اشک از چشم همسر🧕 یا مادر👵 جاری می‌شد😭 وقتی شوهر یا پسرانش را پشت میله‌ها می‌دید و نمی‌دانست پشت این دیوارهای بی‌روح که مهربانی نمی‌فهمند، بر او چه می‌گذرد. برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
. #برش_کتاب📖 #خار_و_میخک🥀 ✨بعد از تفتیش همه در اتاقی جمع و از راهروهایی بلند و کم‌نور رد می‌شدند و
. 📖 🥀 ✨در گوشه‌ای، چندنفری از همسایگان‌مان نشسته بودند، چای☕️ می‌نوشیدند، بعضی‌ها سیگار می‌گیراندند🚬 و دود می‌کردند و از دل‌مشغولی‌ها و نگرانی‌هایشان می‌گفتند. آنها از عزت و کرامتی که نیروهای مقاومت از زیر لگد اشغالگران بیرونش کشیده بودند احساس افتخار می‌کردند و از فرداهای نامعلوم می‌ترسیدند.» برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 📖 🌱قوای نظامی هر کشور ستون اقتدار هر کشور تلقی می‌شود. شاهان پهلوی🤴 با خرید انواع تسلیحات غربی و به‌ویژه آمریکا🇺🇸 سعی در تقویت نیروی نظامی ایران داشتند ولی در واقعیت غرب با فروش انواع سلاح‌های خود با چند برابر قیمت💵 به ایران🇮🇷، سعی در به تاراج بردن🥷 ذخایر این ملت را داشتند و از سویی دیگر آنها ایران را انباری از مهمات کرده بودند و در موارد مختلف بدون اجازه ایران از آنها استفاده می‌کردند. 🌱برای نمونه ملکه پهلوی👸 در این باره می‌گوید: «یک روز محمدرضا 🤴که خیلی ناراحت بود😥 به من گفت: مادرجان مرده‌شور این سلطنت را ببرد که من شاه و فرمانده کل قوا هستم، ولی بدون اطلاع من هواپیماهای✈️ ما را برده‌اند ویتنام🇻🇳؛ آمریکایی‌ها که از قدیم در ایران نظامی داشتند هر وقت احتیاج پیدا می‌کردند از پایگاههای ایران و امکانات ایران با صلاح‌دید خود استفاده می‌کردند. حالا بماند که چقدر سوخت مجانی می‌زدند و اصلا کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتی هایشان را از ایران می‌بردند.» برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
. #برش_کتاب📖 #صعود_چهل_ساله 🌱قوای نظامی هر کشور ستون اقتدار هر کشور تلقی می‌شود. شاهان پهلوی🤴 با خر
. 📖 🧗‍♂ 🌱اسدالله علم در خاطراتش در مورد گران کردن تجهیزات نظامی چنین می‌نویسد: «شاه🤴 گفت با وجود این که سازنده کتیا تایید کرده است که قیمت هر هواپیما ✈️۶ / ۵ میلیون دلار💵 است چطور آن را به ۱۸ میلیون دلار💸 افزایش دهند. در پاسخ گفتم همان کاری که در مورد ناوسک‌های سیروان کردند ما مجبور شدیم ۶۰۰ میلیون دلار💵 بپردازیم گفتم: به نظر می‌رسد که پنتاگون در بالا کشیدن مابقی ناچیز درامد نفتی🛢 ما وقت را تلف نمی‌کند.» برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
📚 👨‍🦳 ☘خواستگارها پاشنه در🚪 را ول نمی‌کردند؛ بیشترشان پولدار 💵و آدم‌های اسم و رسم دار بودند. از گاراژدار و راننده کامیون 🚚تا کارمند و بازاری. سرآمد آن‌ها که خیلی سمج بود، پسر یک خان معروف بود که گاراژ، ملک، مغازه و حیاط بزرگ را یک جا باهم داشت. ما رفت و آمد دوری با آن‌ها در ایام عید داشتیم و آرزو می‌کردیم که عید برسد تا برویم حیاط زیبایشان را تماشا کنیم. به جای سگ🐶، گرگ🐺 جلوی در حیاط بزرگ بسته بودند و به اصطلاح پول‌شان از پارو بالا می‌رفت. پدرم به این وصلت راضی بود اما مادرم می‌گفت که این پول و پله پروانه🧕 را خوشبخت نمی‌کند. من در اتاق بغلی فالگوش ایستاده بودم و می‌شنیدم که مادرم 👵می‌گفت: مادر من حسینه، حسین همه جوره تیکه تن ماست. و پدرم جواب می‌داد: حسین پسر خوبیه، خواهرزاده‌امه و بزرگش کردم و هیچ مشکلی نداره اما دست و بالش خالیه. و مادرم صدایش را بلندتر می‌کرد: دو رکعت نماز حسین به یه دنیا پول می‌ارزه. من راضی به وصلت با غریبه‌ها نیستم. اصلا جواب خواهرت رو چطور می‌خوای بدی؟ می‌خوای بگی به خاطر پول💵، پروانه رو دادم به غریبه‌ها؟ پدر🧔‍♂ سکوت می‌کرد و من از این سکوت خوشحال می‌شدم. برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
. 📚 👨‍🦳 ☘کم‌کم صدای تیراندازی‌ها بیشتر و بیشتر شد. ساختمان می‌لرزید. صدای شلیک آرپی‌جی و رگبار سلاح‌های سنگین برای ما که صبح امروز توی محیط امن تهران بودیم، خیلی غیرمنتظره بود و البته سؤال‌برانگیز؛ یعنی چه اتفاقی دارد می‌افتد؟! سیم‌کارت عربی را که حسین بهم داده بود، انداختم توی گوشیم و روشنش کردم؛ اما تماس نگرفتم. هنوز نمی‌دانستم کوچه‌ای که ساختمان محل سکونت ما در آن قرار دارد، از چند طرف در محاصره مسلحان قرار گرفته است؛ اما دلم شور ‌می‌زد. برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
47.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 📚 🏔️ 🔵به دلیل مسائل امنیتی، هیچ موقع سفر🧳 کربلا نرفت😞. همیشه آرزوی زیارت مرقد شش گوشه امام حسین (ع) در دلش❤️ موج می زد. بارها شده بود تصویری از حرم و کربلا دیده یا نوحه ای شنیده بود اشک😭 از چشمانش👀 سرازیر می شد. بی غل و غش بود و اشک😭 هایش به آسانی جاری می شد. هیچ سختش نبود که در کجا هست یا کسی همراهش هست🤔. اگر دلش می شکست💔 و پر می کشید، بی اختیار همان جا اشک هایش😭 جاری می شد. برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
. #برش_کتاب📚 #پرواز_پای_دماوند🏔️ 🔵به دلیل مسائل امنیتی، هیچ موقع سفر🧳 کربلا نرفت😞. همیشه آرزوی زیا
. 📚 🏔️ عده ای به حق عصبانی😠 بودند از اینکه در دورانی که به راحتی مردان 👱🏻‍♂️سیاست، مردان «میدان» را به سخره می گیرند😏، سرانجامشان را هم در یک کاغذ📃 زرورق به دوستان غربی شان هدیه🎁 می کنند. عده ای هم گریان😭 و نالان که دوباره عزیزی💙، فخری از گلستان علم و معرفت چیده شد،😞 آن هم چه ناجوانمردانه، و آن هم چه مظلومانه و در خاموشی😭، در هیاهوی منم منم های افرادی که در کل عمرشان، افتخارشان😎 فقط حرف های روی لب بود 😏و نمایش هایی برای دیده شدن، کم کم «غم💔» جای بقیۀ حس ها را گرفت و شاید غم 💔آخرین حسی است که به این زودی ها رهایمان نمی کند.😞 برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
👨🏻‍🏫 🔹«خدا همیشه داره رحم می‌کنه😍. لازم نیست اتفاقی بیفته تا بفهمیم. این خیلی بی‌انصافیه😞 که آدم، این رو فقط توی اتفاقات یادش بیفته...»☹️ برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
. #معرفی_کتاب #استاد 🌷 امروز چهاردهمین سالگرد دانشمند شهید دکتر مجید شهریاریه. شهیدی که پیشرفت هس
👨🏻‍🏫 «🔹همیشه سعی کن مثل شیر🦁 باشی. تو شکار کن😉 و دیگران از شکار تو ارتزاق کنن...»😌 برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
گفتم: دکتر 🧑🏻‍⚕️چطوری اینهمه سختی رو تحمل می‌کنی؟🤔 (سابقه مشکلات قبلیش را هم داشتم.) خندید 😃و گفت: «اگه از زندگی توقع غیر از این رو داری😏، اشتباه می‌کنی...»🤕 برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
. 📖 👨‍🦱 🌾دفعۀ اول که پا 👣گذاشتم توی هیئت، یکی‌یکی من را چپاندند تنگ بغلشان 🫂و ماچ‌بارانم کردند و حسابی تحویلم گرفتند. که چی؟! بیا بالای مجلس بنشین. ما را بردند جلو و کلی خوش‌آمد گفتند. خیلی جالب بود برایم. آدم‌هایی که می‌دیدم، خیلی جذاب بودند. به من می‌گفتند که ما تو را از خودمان می‌دانیم. من را به اسم کوچک صدا می‌زدند. می‌گفتم: بابا اینجا کجاست دیگه؟! چه‌جای باحالی! برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
. #برش_کتاب📖 #عمار_حلب👨‍🦱 🌾دفعۀ اول که پا 👣گذاشتم توی هیئت، یکی‌یکی من را چپاندند تنگ بغلشان 🫂و ماچ
📖 👨‍🦱 🌾صبح بین ساعت شش و هفت🕣 بود که آن مکالمات پشت بی‌سیم را می‌شنیدیم👂 ، فرماندهی ایشان را صدا کرد و گفت اتفاقی در محور کناری ما افتاده ، الان مسلحین از نقطه‌ای می‌خواهند به این محور نفوذ کنند ، اگر آنجا سقوط کند محور ما هم آسیب می‌بیند . او با این که شناختی از آن زمین و آن منطقه و آن محور کنار دستی نداشت ، قبول کرد . شب قبلش می‌گفت : « متنفرم از این که توی زمینی که نمی‌شناسم عملیات کنم . » این بار را به دوش کشید به خاطر این که زحمات چند روز گذشته بچه‌ها هدر نرود و خط شکسته نشود . آنجا نقطه مسئولیت او نبود . برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹