#یادداشت مخاطبین کتاب یادت باشد
🌸محسن رحیمی
یک عاشقانهی فوقالعاده
در همه سالهایی که #خاطرات_شهدا را در کتابهای مختلف و با قلمهای متفاوت خواندهام، حقیقتا هیچ کتابی اینطور مرا تحت تأثیر قرار نداده است و اینطور حالم را خوب نکرده که تأثیرش چند روز بعد هم برقرار باشد.
اگر چه با برخی کتابها و روایتها بغض کردهام و با برخیها گریه، اما هیچکدام مثل #یادت_باشد به گریه وادارم نکرده بود. هیچکدام اینگونه احساس دوستی و نزدیکی با شخصیت اصلی کتاب ایجاد نکرد.
دلتنگی برای #حمید_سیاهکالی چیزی بالاتر از آن حس دوست داشتن #مصطفی_کاظم_زاده رفیق فابریک #حمید_داودآبادی در <دیدم که جانم میرود> است.
.
با تجربهای که در کتابخوانی دارم، با خواندن دهها کتاب در حوزه فرهنگِ ایثار و شهادت، به جرأت میگویم که این کتاب یک سر و گردن از خیلی کتابهای کشوری هم بالاتر است.
بعید است کسی این خاطرات را بخواند و در او حالت تغییر مثبت ایجاد نشود و به سهم خود یک <رشد> را تجربه نکند و این مطالعه جزو <نقاط عطف> زندگی خواننده نشود.
همهی ما در زندگی روزها و شبهایی را داریم که نقطه عطف محسوب میشوند، چه با خاطرات خوب و چه با خاطرات بد. زندگی ما به دو قسمت قبل از آن خاطره و بعد از آن تقسیم میشود. این کتاب دقیقا چنین چیزی را برای مخاطب و برای خواننده رقم میزند! کتاب که نه، خودِ شهید! شهید اینطور رقم میزند اگر باور داشته باشیم به <بل احیاء> و به <عند ربهم یرزقون>.
.
.
پ.ن۱: مقدمه بود، در مورد این کتاب باز خواهم نوشت!
پ.ن۲: حالم خوب است، مثل کسی که حالا از #راهیان_نور برگشته! در فصل راهیاننور و در سالگرد سفرهای دانشجویی و همیشگیِ به کربلای ایران، <یادت باشد> حال و هوایم را درست مانند روزهای راهیان نور و حال و هوای جنوب کرده است.
.
پ.ن۳: بعد از مطالعه کتاب از همان ابتدا تبلیغ را شروع کردم، بلافاصله سه جلد از کتاب را خریدم، خیلی اتفاقی یکی از دوستان #پاسدار را دیدم، بحث را باز کردم، گفت تقریبا ۷ سال با حمید دوست بودیم و الخ.
یک جلد کتاب به او هدیه دادم.
بعدش به ذهنم رسید که حمیدآقا یک پیغامی برای این بنده خدا داشت، یا نصیحتی، یا اشارهای، یا امر به معروف و نهی از منکری! ما وسیله بودیم کتاب را برسانیم تا او بخواند و پیام را بگیرد. اینجاست که باید گفت شهید زنده است و دارد در جامعه و در افراد اثر میگذارد!
بعدا پیامک دادم به آن دوست:
<سلام. حاجی <حمیدآقا> یه پیامی برای شما داشت که اون روز خیلی اتفاقی کتاب رسید دست شما، قطعا یه چیزی قرار هست تویِ دل خاطرات کتاب به شما بگه!.>
.
@yadat_bashad
#خاطرات_شهدا
🔮 نماز خواندن شهید
وقتی نماز میخواند من غرق در تماشاش می شدم ...
همش موقع نماز سرش رو کج می کرد و با غم و اندوه نماز میخوند ...
وقتی که نمازش تمام می شد ، می گفتم چرا اینجوری نماز میخونی ؟
باید خوشحال باشی که داری با خدا راز و نیاز می کنی ...
میگفت : ببین رهبر ما با مظلومیت نماز می خونه ...
نماز حداقل سپاسگذاری ما از خداست ...
از اینکه اونطور که باید و شایسته هست نمیتوانم بخونم خوف دارم .....
✨ به نقل از همسر شهید مدافع وطن #کمیل_صفری_تبار ✨
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
#خاطرات_شهدا
شهید #شاهرخ_ضرغام
🍃نقل از همرزم شهید :
هفده آذر ۵۹ برای انجام عملیات به سمت جاده ی ماهشهر رفتیم.از کانال عبور کردیم و در سکوت به سنگرهای دشمن نزدیک شدیم ، عملیات موفق بود. سیصد کشته از نیروهای دشمن در منطقه افتاده بود.اما با روشن شدن هوا نیروهای تحت امر بنی صدر از ما پشتیبانی نکردند و با پاتک نیروهای دشمن مجبور به عقب نشینی شدیم.شاهرخ در سنگر ماند تا نیروها بتوانند به عقب بروند با شلیک های پیاپی گلوله های آر پی جی و هدف قرار دادن تانک های دشمن مانع پیشروی آنها می شد. چند تانک دشمن را منهدم کرد. ساعت ده صبح بود. فشار دشمن هر لحظه زیادتر می شد برای زدن ار پی جی بلند شد و بالای خاکریز رفت. یکدفعه صدایی آمد. برگشتم وناباورانه نگاه کردم. گلوله ای به سینه ی شاهرخ اصابت کرده بود. او روی خاکریز افتاده بود. عراقی ها نزدیک شدند. مجبور شدم برگردم. پیکر شاهرخ روی زمین مانده بود و هیچ وقت برنگشت.
🔰 #خاطرات_شهدا
📍کارهاےبۍریا درحین خستگی...
🌟 درمنطقه محمدتقی خیلی تلاش میکرد و زحمت میکشید، وقتی برمیگشت برای استراحت وجای خوابیدن نبود طوری خودش رو یه گوشه مچاله می کرد وبه سختی می خوابید تا بقیه رو از خواب بیدار نکنه یاکسی اذیت نشه.
حتی گاهی بچه ها توی چادر می گفتن ومی خندیدن وبعد مدتی متوجه می شدن آقامحمدتقی نیست، می رفتن دنبالش می دیدن در حال شستن جوراب های بچه هاست یا واکس زدن پوتین های بچه ها. نماز ظهرش را اول وقت خواند و درست دو ساعت بعد با شلیک خمپاره شربت شیرین شهادت را نوشید. آقا محمدتقی در قلب های بچه ها جاودانه شد.
شهید مدافع حرم
#شهید_محمدتقی_سالخورده🌷
#خاطرات_شهدا🕊
این انگشتر رو می بینی خانوم؟!
دُرّ نجفه،
همیشه همراهمه،
شنیدم اون هایی که انگشتر دُرّ نجف میندازن
روز قیامت حسرت نمی خورن،
باید برم نگین این انگشتر رو نصف کنم،
یه رکاب بخرم که تو هم انگشتر دُرّ نجف داشته باشی،
دلم نمیاد روز قیامت حسرت بخوری!🙂
📚یادت باشد
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#یادت_باشد