بخشی از وصیتنامه شهید امروز:
همسر عزیزم! به بچه ها واقعیت را بگو و دروغ نگویید که پدر رفته به دزفول و برمیگردد. و بگو پدرتان عاشقانه در راه خدا و برای رضای خدا جنگیده و شهید شده است.
📚دانلود کتاب الکترونیکی: دختر شینا
(خاطرات عاشقانه همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمیهژیر)
📎لینک خرید و دانلود کتاب(کلیک کنید)
«ڪریم»،به کسی میگویند
که با لبخند،
در را به روی تو باز میکند
بیآنکه از صدای در خاطره
خوشی داشته باشد ... 🥲
روزتون امام حسنی🌴
۴بار بگیم الـــ๓ـحمدلله رب العالمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 امیر کبیر و امپراتور ژاپن
میگن امیر کبیر و میجی امپراتور ژاپن جفتشون خدمات بزرگی رو برای اصلاحات اساسی و پیشرفت کشورهاشون کردن.حالا سالانه چند میلیون زائر میرن کربلا اما حتی نمی دونن قبر امیرکبیر داخل حرمه و زیارتش نمی کنن ،ولی تو ژاپن سالی چند میلیون نفر میرن آرامگاه میجی که خدماتش خیلی کمتر از امیر کبیر بوده...
دلیلش رو در بالا ببینید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سرنوشت غارتگر لباس امام حسین علیهالسلام
▪️اِسحاق بن حَیوَه حَضرَمی از جنایتکاران لشکر عمربن سعد در کربلاست که پیراهن امام حسین علیه السلام را به غارت میبرد.
#شهدا
🌹غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد.
🌷سردار مدافع حرم «حاجمهدی نیساری» که در شب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد!فردی بود که برای شناسایی پیکر «شهیدحججی» به مقر داعش رفت و از «سیدحسن نصرالله» لقب پهلوان مقاومت را گرفت.
🌷ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید محسن حججی👉
بعد از شهادت حججی تا مدتها، پیکر مطهرش در دست داعشیها بود تا اینکه قرار شد حزبالله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند.
بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند. داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزبالله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزبالله را آزاد کند.
به من گفتند:
«میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟»
میدانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم. با یکی از بچههای سوری بهنام حاج سعید از مقر حزبالله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه ما را میپایید.
پیکری متلاشی و تکهتکه را نشانمان داد و گفت:
«این همان جسدی است که دنبالش هستید!»
میخکوب شدم. از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه، خشک شدم.
رو کردم به حاج سعید و گفتم:
«من چهجوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن اربا اربا شده، این بدن قطعه قطعه شده!»
بیاختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت، اسلحهاش را مسلح کرد و کشید طرفم. داد زدم:
«پستفطرتا، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دستهاش؟!»
حاجسعید حرفهایم را تندتند برای آن داعشی ترجمه میکرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند، میگفت:
«این کار ما نبوده. کار داعش عراق بوده.»
دوباره فریاد زدم:
«کجای شریعت محمد آمده که اسیرتان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!»
داعشی به زبان آمد و گفت:
«تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کردهام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند میزد!»
هرچه میکردم پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم:
«ما باید این پیکر رو برای شناسایی دقیق با خودمون ببریم.»
اجازه نداد. با صدای کلفت و خشدارش گفت:
«فقط همینجا.»
نمیدانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، پیکر محسن نبود و داعش میخواست فریبمان بدهد.
در دلم متوسل شدم به حضرت زهرا علیهاالسلام. گفتم:
«بیبی جان! خودتون کمکمون کنید، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.»
یکباره چشمم افتاد به تکهاستخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم بههم زدن، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاجسعید اشاره کردم که برویم.
نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزالله. از ته دل خدا را شکر کردم که توانستم بیخبر از آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.
وقتی برگشتیم به مقر حزبالله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.
دیگر خیلی خسته بودم. هم جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردای آن روز حرکت کردم سمت دمشق. همان روز خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزبالله، پیکر محسن را تحویل گرفتهاند.
به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بیبی حضرت زینب علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچهها آمد و گفت:
«پدر و همسر شهید حججی به سوریه آمدهاند. الان هم همین جا هستن، توی حرم.»
من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن میدانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم.
تا چشمش به من افتاد، جلو آمد و مرا در بغل گرفت و گفت:
«از محسن خبر آوردی.»
نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا اربا را تحویل دادهاند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
گفتم:
«حاجآقا، پیکر محسن مقر حزبالله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش.»
گفت:
«قَسَمَت میدم به بیبی که بگو.»
التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.
دستش را انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب علیهاالسلام و گفت:
«من محسنم رو به این بیبی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تار مویش رو برام آوردی، راضیام.»
وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم:
«حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علیاکبر علیهالسلام اربا اربا کردن.»
هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت:
«بیبی، این هدیه رو قبول کن.»
▫️هرگزشهدایی را که امنیت مان رامدیون شان هستیم،فراموش نکنیم.روحش شاد یادش گرامی.😭😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 چوپان اهل سنت که جلوی عالم شیعه را در راه زیارت امام حسین گرفت و او را با معرفت خودش شرمنده کرد
استاد مسعود عالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا شنیدنی است 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️غواصی که داخل چاه زمزم رفت
🔹جالبه بدونین سرچشمههای آب زمزم ۳ تاست که هرکدوم اسم خودشون رو دارن و به همین راحتی خشک نمیشن.
🔹هیچوقت در طول این ۵ هزارسال این چاه خشک نشده، با اینکه سالانه کلی آب ازش برداشت میشه.
#غواصی #زمزم
@AkhbareFori
🩸 بِسمرَبِّالشُهَداوَالصِدیقینً🩸
🍃ختم چله ی بیست و یکم 🍃
«روز سی و نهم »
هدیه به :
« شهید مهدی باکری »
«شهید حسن مزیدی شرف آبادی »
🗓️ چهارشنبه ١٤٠٣/٠٥/٢٤
« نهم صفر» 🏴
✅هر روز ١ مرتبه زيارت وارث و ١٤ مرتبه ذکر اَللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ اَلْحُسَيْنْ عَلَيْهِ السَّلامْ 📿
🌸جهت سلامتى و تعجيل درفرج حضرت وليعصر «عج» 🤲
🌸سلامتی رهبرعزیزمان وسربازان گمنام امام زمان «عج» 🤲
🌸حفظ کشورعزیزمان دربرابر دشمنان قسم خورده اسلام و مسلمین 🤲
🌸شفای همه ی مرضای اسلام و خوشبختی و عاقبت بخیری جوانان 🤲
«قُربَةً اِلَی اللّٰه»
┈┈•✾🥀🥀🥀✾•┈┈
دِماءُ الشُهَداءْ «چله ی شهدا»👇
🍃@demao_shohada🍃
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
🏴بِسْمِ رَبِّ الْشُهَداءِ وِ الْصِّدیقین🏴
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـد
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدا... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از :
#شهید مهدی باکری
#شهید حسن مزیدی شرف آبادی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
┈┈•✾🥀🥀🥀✾•┈┈
دِماءُ الشُهَداءْ «چله ی شهدا»👇
🍃@demao_shohada🍃
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
🌷فرمانده شهيد مهدى باکری🌷
تاریخ تولد :۱۳۳۳
شهرستان :میاندوآب
تحصیلات: مهندسی مکانیک
تاریخ شهادت: ۲۵ بهمن ۱۳۶۳
محل شهادت: جزیره مجنون
وضعیت پیکر :مفقود(در اروندرود ناپدید شد).
در عملیات خیبر به مهدی باکری خبر داده شد که برادرت کشته شده است و می خواهیم پیکرش را برگردانیم. ولی مهدی اجازه نداد و از پشت بی سیم این جمله تاریخی را به زبان آورد :"همه ی آن ها برادرای من هستند اگر تونستید همه را برگردونید حمید را هم بیاورید". او بعد از درگذشت برادرش با خانواده اش تماس گرفت و به آن ها گفت:"شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شدهاست".
B2n.ir/g93891
برای خواندن زندگینامه شهید مهدی باکری بر روی لینک بالا بزنید.
┈┈•✾🥀🥀🥀✾•┈┈
دِماءُ الشُهَداءْ «چله ی شهدا»👇
🍃@demao_shohada🍃
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
شهید دفاع مقدس
🌷حسن مزیدی شرف آبادی🌷
تاریخ تولد :1346/08/01
تاریخ شهادت:1366/05/20
محل شهادت :سردشت ، عملیات پدافندی
مزار:یزد_حسینیه تغاره بند عزاباد
زندگینامه: يكم آبان 1346، در روستای عزآباد از توابع شهرستان اشكذر یزد به دنيا آمد. پدرش اسدالله كشاورز بود و مادرش سكينه سلطان نام داشت. تا پايان دوره ابتدايی درس خواند. كارگر كارخانه بود. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت.
بیست مرداد 1366، با سمت راننده تداركات در سردشت هنگام درگيری با نيروهاى عراقى بر اثر اصابت تركش به گردنش به خیل شهدا پیوست
وصیت نامه:
هیچکس جز به فرمان خدا نخواهد مُرد که اَجَل هر کس در لوح قضای خدا به وقت معین ثبت است . هر که برای متاع دنیا بکوشد از دنیا بهره مندش سازیم و هر که برای ثواب آخرت سعی نماید از نعمت آخرت برخوردارش گردانیم و البتّه خداوند سپاس گزاران را جزای نیک « آسایش دنیا و بهشت آخرت » خواهد داد.
┈┈•✾🥀🥀🥀✾•┈┈
دِماءُ الشُهَداءْ «چله ی شهدا»👇
🍃@demao_shohada🍃
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
ZiyaratVareth.mp3
26.96M
زيارت وارث
صوت حاج میثم مطیعی 🎤
┈┈•✾🥀🥀🥀✾•┈┈
دِماءُ الشُهَداءْ «چله ی شهدا»👇
🍃@demao_shohada🍃
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم