eitaa logo
🇵🇸دِمـــاٰءُالشُــــهَداءْ🇮🇷
366 دنبال‌کننده
9هزار عکس
5.3هزار ویدیو
195 فایل
┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈ شروع ختم چله ی بیست و پنجم ١٤٠٣/١٠/٠٦ سوره ی فتح و ١٠٠ مرتبه ذکر استغفار ┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈ ارتباط با ادمین @Admin2shohada @Admin1shohada لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2138898635C899906335d
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. حرم امیر المومنین(علیه السّلام) سیاهپوش شد حرم امام علی علیه‌السلام به مناسبت ایام فاطمیه اول سیاهپوش و کتیبه‌های عزا در ایوان نجف نصب شد.
هدایت شده از بیداری ملت
YEKNET.IR - zamine - fatemie avval 1402 - karimi.mp3
3.72M
🔳 🌴به‌ خدا که خلقت ماسوا 🌴همه شد برای تو یاعلی 🎙
هدایت شده از بیداری ملت
YEKNET.IR - zamine 2 - fatemie avval 1402 - karimi.mp3
7.77M
🔳 🌴دور از جون روزبه‌روز خسته‌تر 🌴روزبه‌روز شکسته‌تر 🎙
هدایت شده از بیداری ملت
YEKNET.IR - zamine 2 - fatemie avval 1402 - motiee.mp3
3.98M
🔳 🌴ممنونتم مادر ممنونتم بابا 🌴چون آشنام کردین با روضه‌ی مولا 🎙
هدایت شده از بیداری ملت
YEKNET.IR - zamine - fatemie avval 1402 - motiee.mp3
8.31M
🔳 🌴در کتابمان خواندم خوب و مهربان هستی 🌴مادرم به من گفته مادر جهان هستی 🎙
9.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| √ بیکار بود خدا ما رو از بهشت فرستاد زمین، با اینهمه بدبختی و گرفتاری؟
11.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روز زنان مبارک 🎉 ⛔️ خانه داری را تحقیر نکنید!!! 😍 قشنگ تر از این تعبیر هم مگه داریم؟؟
قهرمان میدان بلا.mp3
7.26M
| یه فرمول مهم رو اگر وقت سختیها و بلاها بلد باشی و بتونی انجامش بدی، زودتر اون میدان سخت، جمع میشه!
: ظرفت را خالی کن! همین یک راه مانده .... ✍️ رفته بود پیش خواهرش، و می‌خواست از او و برادر بزرگترش کمک بگیرد! فکر می‌کرد باید کاری کند! به آنها گفته بود باید بی‌آنکه مادر بداند به بابا زنگ بزنیم و همه چیز را برایش تعریف کنیم. شاید هم باید گلایه کنیم! نمی‌دانم... این وضع قابل تحمل نیست، من نمی‌توانم فشارهای روی مامان را بیش از این ببینم. • دخترم انگار عاقل‌تر بود. نشسته بودم و داشتم داستانکی می‌نوشتم که آمد آرام مثل همیشه کنارم نشست! گفت : مامان همانطور که سرم پایین بود، گفتم : جانِ مامان گفت احسان در حال نابود شدن است از غصه‌ی شما! سرم را بالا آوردم و با تعجب زل زدم به چشمهایش... گفتم از غصه‌ی من؟ سرش را به علامت تایید تکان داد! گفتم : بیخود! برای غصه‌ای که نیست، اگر کسی غصه بخورد، انگار روی قبر خالی درحال گریستن است. گفت: از وقتی بابا نیست، فشار همه چیز چندبرابر شده! گفتم : شاید ... ولی امدادهای خدا هم بیشتر شده! «خدا هر که را دندان دهد؛ نان می‌دهد»! بشرط آنکه باور داشته باشی این را. گفت: اصلاً همه مسئولیتها را بگذاریم کنار، فشارهای اقتصادی را که ما داریم با چشممان می‌بینیم، و شما همه‌ی زورتان را می‌زنید که ما چیزی نفهمیم! گفتم : چرا فکر می‌کنی چیزی که تو می‌بینی را خدا نمی‌بیند؟ من هیچ وقت به پدرت در گفتگو قول ندادم، ولی وقتی وارد جریان زندگی‌اش شدم می‌دانستم که او متعلق به خودش نیست و باید تا می‌توانم شانه‌هایش را آزاد و خیالش را راحت کنم، تا بتواند عیالِ خدا را سامان دهد! گفت: عیال خدا؟ گفتم بله مامان، همه‌ی خلق عیال خدایند و باید «این نسبت را خودشان هم بفهمند و بدانند» تا مثل احسان برای غصه‌ای که وجود ندارد غصه نخورند. کسی که خدا را حداقل به اندازه‌ی نقش پدر در زندگی‌ باور کند، آرام‌تر است. چطور شما تصمیم گرفتید مشکلات را پیش بابا ببرید، اما نخواستید برای رفعش دعا کنید! مطمئن باش ظرف خالی را خدا زودتر از بابا پر می‌کند «اگر باور کرده باشیم»! هر وقت تکیه‌ ات را از بابا برداشتی و سعی کردی برای بابا مادری کنی تا سریعتر به مقصدش که مقصد خداست برسد، خدا تو را از تمام خلق بی‌نیاز خواهد کرد! ✘چون پشت تو، جز خدا دیگر دیواری برای تکیه دادن نیست، و خدا منزه است از اینکه پشت کسی را خالی کند! آرااااام گرفت و سرش را به سینه‌ام چسباند. گفت همه‌ی اینها را یکبار برای احسان هم بگو، او هم باید یاد بگیرد عیال خداست!
14020819007.mp3
9.43M
🔊 |   📝 این یکی دو روز زندگی 👤 حاج‌حسین ▪️ ؛ ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی شهید مهدی زین الدین در جمع خانواده های شهدای مفقودالاثر آرزوی مرگ می کند 🌷🌷🌷🌷🌷 ‍ ‍ چند روز قبل از شهادتش، از سردشت مےرفتیم باختران بین حرف هایش گفت: « بچه ها! من دویست روز روزه بدهڪارم» تعجب ڪردیم!!! گفت : « شش ساله هیچ جا ده روز نموندم کہ قصد روزه ڪنم. » وقتے خبر رسید شهیـد شده، توی حسینیه انگار زلزله شد. ڪسی نمی توانست جلوی بچه ها را بگیرد توی سر و سینه شان می زدند. چند نفر بی حال شدند و روی دست بردندشان آخر مراسم عزاداری، آقای صادقی گفت: « شهیـد، به من سپرده بود ڪه دویست روز روزه قضا داره ڪی حاضره براش این روزه ها رو بگیره؟ » همہ بلند شدند نفری یک روز هم روزه میگرفتند، می شد ده هزار روز... 📚 یادگاران، جلد ده، ص 94 هدیه کنیم صلواتی نثار ارواح مطهر همه شهدا ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸