#عاشورایی
#محرم
با کاروان نیزه ها
.
.
سری به رفعت او روی نیزه جریان داشت
هزار بغض گلو روی نیزه جریان داشت
مگر که مصحف نوری ورق ورق شده بود...؟!!
که آیه آیه او روی نیزه جریان داشت
.
(هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست:)*
خضاب بسته به مو ، روی نیزه جریان داشت
مگر به شوق کدامین نماز خواندن بود؟!
ز خون گرفته وضو روی نیزه جریان داشت
.
زبان زبان نگاهست بین شمس و قمر
چقدر راز مگو روی نیزه جریان داشت...!
.
نگاه دخترکی سمت نیزه برمیگشت
نگاه خیره به او روی نیزه جریان داشت
ربابماند و سوالی که مشک آب چه شد؟؟!
سکوت تلخ عمو روی نیزه جریان داشت....!!
#عباس_جواهری_رفیع
*:حضرت حافظ
@denj_tanhaii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج
شام غریبان حسینی
حرم اباعبدالله الحسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به صحنش آمدم پیچیده گویا عطر سیب اینجا
همان عطری که میسازد ز هر لالی خطیب اینجا
چه تصویری از این بهتر؟چه شوری هست شیرین تر؟!
"هلا بیکم" به زائرهاش میگوید حبیب اینجا
چه اکسیری میان بارگاه خویش دارد که
زده بر دامنش دست توسل هر طبیب اینجا
مسلمان و یهودی و مسیحی فرق دارد؟نه...
نمیماند کسی از بارِ عامش بی نصیب اینجا
خریده کربلا را تا که زائر خانه اش باشد
غریب است و نمیخواهد کسی باشد غریب اینجا
دعایی زیر قبه کردم و دیدم صدایی گفت
"اجیب دعوه الداع دعان انی قریب"اینجا
.
.
میان قتلگاه انگار دستی میرود بالا
به لب دارد گمانم مادری "امن یجیب"اینجا
به خود که امدم دیدم که تا امروز می آید
صدای بغض"هل من ناصر"مردی غریب اینجا
نوشته میشود با تیغ مردی از تبار او
سرودِ انتقام حضرت شیب الخضیب اینجا
#عباس_جواهری_رفیع
پ ن :شب جمعه ؛شب زیارتی اباعبدالله(ع) در بهشت روی زمین ؛دعاگوی همه عزیزان هستم
@denj_tanhaii
نوحه سوزناکی که این روزها در فضای مجازی اصطلاحا وایرال شده
نوحه ای که شاید امسال کاری که #درب_العشگ با قلب ها کرد رو انجام بده
#سید_فاقد_الموسوی
به خاک پای سیدالساجدین(ع)
دل با وضو باید بَرَد نام شما را
نامی که داده آبرو ، سجاده ها را
سجاد یعنی تو؛تویی که میتوان یافت
در سجده های هر نماز تو خدا را
جویند اهل معرفت،اهل شریعت
در زمزمِ چشمانِ تو آب بقا را
در هر فرازی از صحیفه میتوان دید
جمله به جمله،جلوه ی خوف و رجا را
زین العبادی و ملائک دست بوسَت
وقتی که بالا میبری دستِ دعا را
از کربلا تا شام داغ و رنج دیدی
بعد از پدر نوشیده ای جام بلا را
ما وام دار خطبه ات در شام هستیم
شیعه یقینا از تو دارد روضه ها را
##
درمانده ایم و دستمان پیشت دراز است
جز تو نمیگیرد کسی دست گدا را
قلب مرا آباد کن با گوشه چشمی
مانند معماری که میسازد بنا را
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
هدایت شده از دنج تنهایی
شمعم که خروش باد خاموشم کرد
با ظلمت زندگی هم آغوشم کرد
من رفتم و هیچکس پِی اَم را نگرفت
من رفتم و سایه ام فراموشم کرد!
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
انگار کمی مرددی،خواهم رفت
دلخسته از این همه بدی،خواهم رفت
بیخوابی امشبم گذشت اما شکر
یک روز به #خوابی_ابدی خواهم رفت
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
به ظاهر در شب ویرانه سر آورده بود انگار
به واقع قصه را امشب به سر آورده بود انگار
نسیم از گیسوی بابا به سمت دخترش آمد
برای لیلی از مجنون خبر آورده بود انگار
خبر بسیار سوزان بود از عمق تنوری که
برای دختری بوی پدر آورده بود انگار
به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
برای شام؛ رویای سحر آورده بود انگار
چه رویایی؟سراسر خون چه رویایی لبالب زخم
پدر را قطعه قطعه از سفر آورده بود انگار....
لب و دندان خونی حرف میزد بی صدا با او
خبر از ماجرای تشت زر آورده بود انگار
اگر چه درد ها را یک به یک در گوش بابا گفت
زمانه بر سر او بیشتر آورده بود انگار
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
هدایت شده از دنج تنهایی
به خاک پای کریم اهلبیت(ع)
سپرده ام غزلم را به اختیار حسن
پریده مرغ دلم باز در مدار حسن
زبان چگونه بگوید فضائل او را
چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟!
کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم
خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن
و همنشینیِ او با جزامیان یعنی
که خار ها همه گل میشود کنار حسن
کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست
که بین معرکه هر کس شود شکار حسن
فدای همت مردانه اش که افتاده
جمل به زیر قدم های استوار حسن
برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست
زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن
دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی
که آمدند به میدان دو یادگار حسن
دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله
به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن
پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت
به قلب معرکه میرفت با شعار حسن
که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد
هجا هجا شد فرزند نامدار حسن
##
روایت است به محشر نمیشود غمگین
هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن
که بر صراط، قدمهای او نمیلرزد
کسی که رفته به پابوسی مزار حسن
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
بر سینه ما قرار برمیگردد
حال خوش روزگار برمیگردد
از خواب زمستانی خود برخیزیم
با آمدنش بهار برمیگردد
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
و عهد بسته ام آقا که نام فرزندم
به عشق نام قشنگ تو #ایلیا باشد
😍☺️
#عباس_جواهری_رفیع
به وقت اول شهریور ۱۴۰۳
@denj_tanhaii
هدایت شده از دنج تنهایی
4_5965556699078066469.mp3
1.26M
پیش منی که هستی ام از دست رفته است
شنبه غروبِ جمعه ترین روز هفته است!
تکرار می کنیم شروعی دوباره را
هر شنبه ترجمان غمی نوشکفته است
حسی برای زندگی تازه بی تو نیست
پای دلم برای دویدن گرفته است
بی تو چقدر ثانیه ها طول می کشند
بی تو چقدر ساعت من خواب رفته است
هر شنبه ی بدون تو آغاز مُردگی است
تکرار داغهای عمیق نگفته است
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
راه میروم
پابه پای اشکهای زائران
ذوب میشوم
در نگاه حسرت عشایری که خیره مانده است
روی مُهر پاسپورت من
بغض میکنم
باز میروم
پیش روی من پر از مسافر است
شرم دارم از
زخم پای دختر سه ساله ای که زائر است
اشک میشوم
در نگاه پیر مرد خسته ای
که دم غروب
غصه میخورد
باز هم کسی به خانه اش نرفت
.
.
باز میروم
.
.
میکشم نفس
در هوای آسمان ابری نگاه تو
راه میروم
در میان کوچه های منتهی به بارگاه تو
میرسم
در هیاهوی حرم
باز این چه شورش است...؟
غرق میشوم
لابلای موجهای پرتلاطم حرم
بسته ام به جای مادرم
بر نگاه لطف تو دخیل را
یادم آمده
اشکهای پیرمرد بادیه نشین
پشت پای من
ناله های حسرتی که گفت
اندعیل را
دست خواهشم که بر ضریح تو رسید....
نه نمیرسد....!!
میپرم ز خواب...!!
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
دنج تنهایی
و عهد بسته ام آقا که نام فرزندم به عشق نام قشنگ تو #ایلیا باشد 😍☺️ #عباس_جواهری_رفیع به وقت اول ش
به خاک پای حضرت ایلیا(ع)
خوشا دلی که به عشق تو مبتلا باشد
غنی است آنکه سر سفره ات گدا باشد
"ابا ذر" است مریدت ؛کنیز تو "فضه" است
تویی که خاک درت برتر از طلا باشد
زبانِ قاصر من الکن است در وصفت
مدیحه گوی تو وقتی خود خدا باشد
تویی که شان نزولی به سوره انسان
زکات دادن تو شرح "اِنَّما" باشد (۱)
عجیب نیست بگویند در شب معراج
میان عرش خدا از تو رد پا باشد
اگر خدات بنامم ،کلام من کفر است!
اگر که بنده بدانم ؛کجا روا باشد؟!
و عهد بسته ام آقا که نام فرزندم
به عشق نام قشنگ تو ، #ایلیا باشد
#عباس_جواهری_رفیع
(۱):انما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة وهم راکعون
@denj_tanhaii
به خاک پای کریم اهلبیت(ع)
کسی که بین بساطش به غیر آه ندارد
درون زندگی اش حق اشتباه ندارد
فدای مرد کریمی که باز میکند آغوش
به روی هر که به جز خانه اش پناه ندارد
خوشا به سائل کویش ، که در زیارت رویش
رسیده است به آنچه که پادشاه ندارد
جواب اوست سلامی ، به بد دهانی شامی
اگر چه حرمت او را کسی نگاه ندارد
فدای غربت او که میان خیل محبان
به جز حسین و ابالفضلِ خود ، سپاه ندارد
به غیر صلح چه مانده مگر برای کسی که
درون خانه خود یار و تکیه گاه ندارد؟!
حسن شبیه پدر ، سینه اش پر از غم و درد است
ولی دریغ که مثل امیر ؛ چاه ندارد
کسی نبود بگوید به جعده آن دم آخر
که دست و پا زدن همسرت ، نگاه ندارد؟!
هزار مرتبه شکر خدا که لحظه رفتن
نگاه مضطربی سوی خیمه گاه ندارد!
خوشا به حال برادر که ظهر روز دهم در-
-میان لشگر خود یار نیمه راه ندارد
##
فقیر و خسته به درگاهت آمدم ؛نظری کن
به حال آن که به جز اشک خود سلاح ندارد
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
هدایت شده از دنج تنهایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خاک پای کریم اهلبیت(ع)
ردیف شد غزلم باز با ردیف حسن
میان اهل کرم نیست همردیف حسن
نهان نموده خدا نور خویش در قرآن
گذاشت در دل هر آیهی شریفه حسن
حدیث مهر و وفا میشود هزار کتاب
که با طلا شده حک روی هر صحیفه حسن
خدا جمال خودش را در او تجلی داد
هنر گذاشته در خلقت ظریف حسن
جمل نشانه خوبیست بر شجاعت او
که زخم زد به تن مکتب سقیفه حسن
به صلح داد رضایت،صلاح کار این بود
وگرنه بوده به میدان کسی حریف حسن؟!
##
آهای زائر ارباب یاد ما هم باش
عمود یکصد و هجده؛ دم مضیف حسن
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
هدایت شده از دنج تنهایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خاک پای کریم اهلبیت(ع)
سپرده ام غزلم را به اختیار حسن
پریده مرغ دلم باز در مدار حسن
زبان چگونه بگوید فضائل او را
چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟!
کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم
خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن
و همنشینیِ او با جزامیان یعنی
که خار ها همه گل میشود کنار حسن
کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست
که بین معرکه هر کس شود شکار حسن
فدای همت مردانه اش که افتاده
جمل به زیر قدم های استوار حسن
برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست
زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن
دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی
که آمدند به میدان دو یادگار حسن
دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله
به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن
پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت
به قلب معرکه میرفت با شعار حسن
که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد
هجا هجا شد فرزند نامدار حسن
##
روایت است به محشر نمیشود غمگین
هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن
که بر صراط، قدمهای او نمیلرزد
کسی که رفته به پابوسی مزار حسن
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بساط روضه جمع شد،شفا گرفت کودکی
و مادری که آمده است وا کند طناب را....
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
به خاک پای حضرت سلطان (ع)
#فابک_للحسین(ع)
چنان که میبرد عطش،ز طفل تشنه تاب را
ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را
نمیرسد شمیم تو به دشمنت وگرنه او
به کعبه پیش عطر تو،نمیزند گلاب را
دو پادشاه و یک زمین؟به این نگاه حق بده
که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را
غنیمتی است بودنت برای سرزمینمان
نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را
بهشت در ورودی حریم تو نشسته است
بیا و لحظه ای ببر ز چشم ها حجاب را
چه خواهم از نگاه تو،کنار بارگاه تو
تویی که قبل هر سوال داده ای جواب را
هزار غصه هست و من به امر"فابک للحسین"
برای گریه های خود بهانه کردم"آب"را
نوشتم آب سوختم،شبیه قلب مادری
که دیده است هر قدم برابرش سراب را
نوشتم آب آه آب، امید میشود عذاب
که ذره ذره آب کرده قامت رباب را
به جنگ کفر میرود حسین معجزه به دست
پیمبرانه میرسد که رو کند کتاب را
و تیرهای حرمله چرا خطا نمیرود؟
بگو به باد لا اقل که کم کند شتاب را
دو گام سمت لشگر و دو گام سمت خیمه ها
تحیر اینچنین به او رسانده اضطراب را
رباب بود و سلسله،حرامیان و هلهله
و شعر لال میشود،که مجلس شراب را.....
.
.
.
بساط روضه جمع شد،شفا گرفت کودکی
و مادری که آمده است وا کند طناب را....
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
هدایت شده از دنج تنهایی
به خاک پای امام مهربانی ها:
همین که میدهی در بارگاه قدسی ات راهم
به چشمم مینهم چون توتیا خاک حرم را ، هم
صراط المستقیم عالمی،غیر از تو راهی نیست
مسیرم هر کجا باشد به جز این خانه، گمراهم
نمک گیر است از بس آب سقاخانه ات، با شور
از اینجا میبَرد محض تبرک آب، دریا هم
چه اکسیری میان بارگاه خویش داری که
توسل میکنند اینجا مریضان هم، اطبا هم؟
مرامت کرده مبهوت خودش شیخ بهایی را
که داری اینچنین لطفی به زائر بین رویا هم
من آن اشکم که میریزد به دامان پر از مهرت
که از چشم خودم افتاده ام، از چشم دنیا هم
سراپا عذر تقصیرم، پناه آورده ام ای شاه
نگاهی میکنی بر این گدای بی سر و پا هم؟؟
کلاغی روسیاهم در سپیدیِ کبوترها
و دل گرمم به اینکه خوب و بد را میخری با هم
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
به خاک پای حضرت محسن ابن علی(ع)
محسن برای کشته شدن انتخاب شد
پس اولین شهید ولایت خطاب شد
در را زدند و هیچ کسی سمت در نرفت
این بار اولیست که سائل جواب شد
میخواست تا به رسم پدر حیدری کند
در کارزار آتش و در ، بوتراب شد
در، قدرتی نداشت شکستش دهد، ولی
میخی به آمدن به سوی او مجاب شد
روی نگین سینه او میخ در نوشت
"حق با علیست"، پیکر محسن رکاب شد
از روز خیبر از پدرش کینه داشت در
وقتی گرفت جان پسر ، بی حساب شد
بال و پرش که سوخت به شوق عروج رفت
ققنوس آسمان علی پر شتاب شد
"یا فضه خذینیِ" مادر به عرش رفت
در بین شعله ها دل مادر کباب شد
#
نفرین به آن دوشنبه منحوس لعنتی
بعد از تو آه! کشتن نوزاد باب شد
تابید نور غیرتت از اوج آسمان
نوری که ظهر روز دهم بازتاب شد
بر منبر دو دست پدر گرم خطبه بود
آنگونه که میان سپاه انقلاب شد
تیری سه شعبه حنجر او را نشانه رفت
اما هدف علی و حسین و رباب شد
تیری رسید و رفت علی و حسین ماند
از خون او محاسن بابا خضاب شد
چشمان اصغرش به روی نیزه خون گریست
وقتی رباب وارد بزم شراب شد
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
هدایت شده از دنج تنهایی
به خاک پای مظلومترین آقای عالم.....
علی آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را
ولی نامرد ها در خانه اش بستند دستش را
دهان صبر وا مانده است از صبر جوانمردی
که دیده روزگاری درب خیبر ناز شستش را
نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را ، اما
در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را
به اسم دین درِ آن خانه ای را میزنند آتش
که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را
از اسلامِ پس از سوزاندن این در چه خواهد ماند؟!
تصور کن خرابه خانه ای بعد از نشستش را
اگر اسلام این باشد که این ها مدعی هستند
الهی که خدا ویران نماید پای بستش را
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
شصت و نه روز ؛ فقط خرج عزای تو شدیم
جان زینب بگذر این همه کم کاری را
#عباس_جواهری_رفیع
عزاداری ها قبول باشه ان شاءالله
عیدتون مبارک
بر دشمن مرتضی علی(ع) لعنت
@denj_tanhaii
برای عشق
با چشم تو آغاز کردم این غزل را
برده است بالا رنگ آن نرخ عسل را
من چشمهایت _این دو بت _ را میپرستم
آنگونه ای که مشرکان "لات و هُبَل" را
آنقدر زیبایی که از ترس حسودان
وقت عبور تو قُرُق کردم محل را
چون کوه پای عشق ماندیم و رسیدیم
تغییر دادیم آخرش ضرب المثل را
جا کن مرا در انحصار بازوانت
چون حلقه ای که در بغل برده زحل را
تکلیف من معلوم شد وقتی که خواندند
لب های تو "حی علی خیر العمل" را
قلبم شکستی سخت در خود داشت اما
تا آمدی؛ پر کرد عشقت این گسل را
دنیا تو را در پاسخ تنهایی ام داد
مانند استادی که داده راه حل را
احساس من در واژه هایم جا نمیشد
از من پذیرا باش این حداقل را
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii