eitaa logo
جامعة القرآن الکریم دزفول ٩٩ 🌿
400 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
774 ویدیو
211 فایل
کانال فرهنگی جامعة القرآن الکریم و اهل بیت علیهم السلام دزفول ارتباط با ادمین١ برای تبادل نظر، انتقاد و پیشنهاد 👈 https://eitaa.com/shnabavi
مشاهده در ایتا
دانلود
📢 قابل توجه خانم های هنرمند💖 👌 کانالی متنوع از فعالیتها و ایده های هنری ⏪ همراه با نکته های ناب مذهبی توسط 👈 استاد : سرکار خانم پورمحمود 🌹 حافظ کل قرآن کریم (مدرس حفظ جامعه القرآن الکریم) 👇جهت دیدن از این کانال و سفارش به آدرس ذیل مراجعه فرمائید. https://eitaa.com/joinchat/1922302026C361371803b
و این هم یکی از تصاویر کارهای کانال ایشون👇
🌿 قاب چوبی و بند تریشه / با قابلیت کوتاه و بلند کردن. قیمت : ۳۵ سفارش یه مادر مهربون برای دخترای گلش💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعضای محترم کانال، هنرهای دیگه شون غیر از هنر حفظ کلام الله رو، اعلام بفرمایند. ان شاءالله خدمتشون هستیم. @shnabavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ღ♥مــَـہ یاس♥ღ: احمد شیخ حسینی درباره شهادت امیر می‌گفت: «من بودم و شهید امیر فرهادیان فرد و شهید عباس رضایی. وقتی خورد به تنه‌ام، به خودم اومدم. قد یک کُنده بزرگ نخل بود. فکر کردم تنه درخته، هیچی نگفتم، دُم بالاییش توی تاریکی از آب بیرون زده بود. گفتم همه چیز تمام شد». آروم گفتم: «امیر، کوسه!» گفت: هیس!… دارم می‌بینمش… دیدم داره ذکر می‌خونه. من هم شروع کردم. همین طور داشت حرکت می‌کرد. اگه کوچکترین صدایی درمی‌آمد با تیر عراقی‌ها سوراخ سوراخ می‌شدیم و اگه کاری نمی‌کردیم با دندون‌های کوسه تیکه تیکه می‌شدیم. کوسه به ما پشت کرد و مقداری دور شد. خوشحال شدم. گفتم حتما گرسنه نیست. آروم گفتم: امیر… گفت: هیس!… شروع کرد به ذکر گفتن. کوسه دوباره به ما رو کرد، برگشت و نزدیک و نزدیک‌تر شد. امیر ذکر می‌گفت؛ من هم همینطور. نزدیک‌تر شد. با خودم گفتم لعنتی! یا شروع کن، یا برو، انگار گرسنه نیستی… کوسه شروع کرد دورمون چرخید. می‌گفتن کوسه قبل از حمله، دو دور، دور شکارش می‌چرخه، بعد حمله می‌کنه و دیگه تمومه. دور اول دورمون زده بود. من اشهدم رو خوانده بودم. چه سرعتی داشت. دور دوم رو که زد، با همه چیز و همه‌کس خداحافظی کردم: خانواده‌ام، بر و بچه‌های شناسایی، غواص‌ها و… نزدیک نزدیک که رسید، صدای امیر آروم بلند شد، صداش هیچ وقت یادم نمی‌ره: – یا مادر، یا فاطمه زهرا(س)، خودت کمکمون کن… کوسه داشت همین طور نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. دیگه با ما فاصله‌ای نداشت. گفتم دست به اسلحه یا نارنجک ببرم. به خودم گفتم شاید یه نفرمون رو کوسه بزنه، دو نفر دیگه رو عراقیا بکشن. منصرف شدم. کوسه از کنارمون رد شد. اون طرف‌تر ایستاد. صدای امیر بار دیگه به گوشم رسید: – یا مادر… کوسه از ما دور شد و رفت. امیر توی آب گریه‌اش گرفت. باورمون نمی‌شد که هنوز زنده هستیم. پاش به خاک که رسید، مرغ هوا شد. عجیب عوض شده بود. اینقدر منقلب شده بود که انگار یه نفر دیگه‌اس. بیشتر وقت‌ها غیبش می‌زد. پیداش که می‌کردن یه پناهی پیدا کرده بود، چشماش خیس بود و قرآن زیپی کوچولوش دستش بود. این اتفاق هفت شب قبل از عملیات والفجر ۸ افتاده بود. توی این مدت اگه امیراسم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رو می‌شنید، گریه امونش نمی‌داد. منبع: کتاب آسمان زیر آب ص۱۹ 🆔 https://eitaa.com/dezfulJameatulQuran99
‏السلام علیک ایتها الفاطمة الزهراء سلام الله علیکم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶ توصیه طلایی حضرت زهرا(س) برای سعادتمندی در زندگی 💠 از شوهرت درخواستی نکن که توان برآوردن آن را ندارد. @TebyanOnline 🆔 https://eitaa.com/dezfulJameatulQuran99