فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طُبـالارفتہاے؛
مـندرزمـیـنـم . .
رفیــــق!
رو سـیاهم،شرمگینم..💔🥲
#شهیدبابڪنورۍهریس
#رفیقشهیدمـ♡
برادر شهیدم🥹🥹😭
شهدایی🥹🥹
طُبـالارفتہاے؛ مـندرزمـیـنـم . . رفیــــق! رو سـیاهم،شرمگینم..💔🥲 #شهیدبابڪنورۍهریس
خاطـــره📚
برادرش برای اینکه بابک را از فضای دفاع از حرم دور کند، پیشنهاد ادامه تحصیل در آلمان را به او داد. برادرش به بابک گفت: تو#سوریه نرو، برو آلمان یا هر جایی که خودت دوست داری، هر جا بخواهی بروی من تو را راهی میکنم اما بابک دل به هیچ یک از این وعدهها خوش نکرد. وقتی میگفتیم نرو میگفت: من باید بروم اگر من نروم کی باید برود . باید بروم تا شماها در امنیت باشید. خوابهایی از خانم#حضرتزینـبۜ دیده بود اما هیچگاه برایمان آن خوابها را تعریف نکرد ، خوابهایی که با شهادتش تعبیر شد. فقط میگفت من باید برم خانم حضرت زینـبۜ رو زیارت کنم..🙂✋🏻
#رفیقآسموننشینِمَندستموبگیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من با این جمله زندگی میکنم زور خدا از همه بیشتره همه برات نخوان خدا برات بخواد کافیه ♥️»
او خدای نا ممکن هاست.....
#خداےدِݪشڪستھھا(:
«خواب دیدم که#امامسجاد؏ نوید و خبر #شهادت من را به مادرم میدهد و من چهره آن حضرت را دیدم و به من فرمودند تو به مقام شهادت میرسی. در تمام طول عمرم به این خواب دل بستهام و به امید شهادت در این دنیا ماندهام. هم اکنون که این خواب را مینویسم یقین دارم که شهادت نصیبم میشود و منتظر آن خواهم ماند تا کی خداوند صلاح بداند که من هم همچون#شهیدان به مقام شهادت برسم.»
متنی که خواندیددستنوشته#شهیدمدافعحرممحمدمسرور است که ۱۰ سال قبل از شهادت در بهمن ماه ۱۳۹۴، برات شهادتش را از امام سجاد؏گرفت..♥️(:
خدایـا . .✨
دࢪ من ڪسـےست ڪھ
صدا میزنـد تو ࢪا..(:
بھ فࢪیـادش بࢪس؛ڪھ جـز تو
ڪسـے ࢪا نداࢪد..❤️🩹!
#خدایبــےاندازهمهربونمن
#خداجونم
#شھیدمصطفےصدرزاده:
امتحان خدا جلورومونه؛اونی بعدا
سرش بالاست و سینهش جلو؛ که اینجا
نمره منفی نگیره.حواسمـــــون باشه،
شرمنده آقانشیم...💔✋🏻
#رفیقشهیدمـ♡
#عاشقانهشھدا🙃✨
خيلي مفصل با هم صحبت كرديم.
آتشم خيلي تند بود.
بيش از حـد خودم را مكتبي ميدانستم.
به حـاجي گفـتم : چـادر مـشكي و جـوراب
مشكي از من جدا نميشه ؛
فكر نكنيد اگـه تهـران بيـام ، مثـل تهرانـي هـا
ميشم.
فكر ميكردم محيط تهران خيلي خراب است.
اما حاجي آدم شناس بود.
بيشتر شنيد و كمتر گفت.
زرنگي كرد؛
گذاشت من خودم را خـوب لـو دادم.
آن وقـت حـاجي فقط يك جمله گفت : من هم چون دنبال اينطور آدمي ميگشتم ، اومدم
سراغ شما..😌♥️
#شهيدمحمدعبادیان
شهدایی🥹🥹
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت شــشــم (راهـبـہ شــدے؟)
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت هـفـتــم
(دنــیــاے بــزرگ)
رفتم هتل … اما زمان زیادے نمے تونستم اونجا بمونم … و مهمتر از همه … دیگه نمے تونستم روے ڪمک مالے خانواده ام حساب ڪنم … براے همین خیلے زود یه ڪار پاره وقت پیدا ڪردم …
پیدا ڪردن ڪار توے یه شهر 300 هزارنفرے صنعتی-دانشگاهے ڪار سختے نبود … یه اتاق ڪوچیک هم ڪرایه ڪردم … و یه روز ڪه پدرم نبود، رفتم وسایلم رو بیارم …
مادرم با اشک بهم نگاه مے ڪرد … رفتم جلو و صورتش رو بوسیدم …
– شاید من دینم رو عوض ڪردم اما خداے محمد و مسیح یڪیه … من هم هنوز دختر ڪوچیک شمام … و تا ابد هم دخترتون مے مونم …
مادرم محڪم بغلم ڪرد …
– تو دختر نازپرورده چطور مے خواے از پس زندگیت بربیاے و تنها زندگے ڪنے؟ …
محڪم مادرم رو توے بغلم فشردم …
– مادر، چقدر به خدا ایمان دارے؟ …
– چے میگے آنیتا؟ …
– چقدر خدا رو باور دارے؟ … آیا قدرت خدا از شما و پدرم ڪمتره؟ …
خودش رو از بغلم بیرون ڪشید … با چشم هاے متحیر و مبهوت بهم نگاه مے ڪرد …
– مطمئن باش مادر … خداے محمد، خداے مسیح و خدایے ڪه مرده ها رو زنده مے ڪرد … همون خدا از من مراقبت مے ڪنه و من به تقدیر و خواست اون راضیم …
از اونجا ڪه رفتم بغض خودم هم ترڪید … مادرم راست مے گفت … من، دختر نازپرورده اے بودم ڪه هرگز سختے نڪشیده بودم … اما حالا، دنیاے بزرگے مقابل من بود … دنیایے با همه خطرات و ناشناخته هاش …
#ادامه دارد...
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 دلت با دل امام زمان(عج) هماهنگه؟
پیامای آقا رو میگیری؟
#استادپناهیان
#ببینید