🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#امیر_ابراهیم_زاده
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
در عملیات کربلای۴ از یک گـروه هفت نفری
که با قایق به آن طرف اروند رفته بودند،
تنها حاجستار توانست جانِ سالم بِدَر ببرد و
به عقب برگردد ، و اکثر آنها از جمله صمد
برادرِ حاج ستار شهید شدند ...
وقتی که از حاجی پرسیدیم :
« حاجی، تو که میتوانستی
جنازهی برادرت را با خود بیاوری ،
چرا این کار را نکردی ؟»
در جواب گفت :
« همه بچه هـا برادر من هستند ؛
کدامشان را می آوردم؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سردار_شهید_ستار_ابراهیمی
فرمانده گردان ۱۵۵ لشگر ۳۲انصارالحسین
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
آقارضا موتورسواری و رانندگی بلد نبود، ولی علاقه زیادی داشت میخواست با تمرین کردن یاد بگیره.
روی این مسئله خیلی تأکید داشت که من باید وقتی این رو یاد بگیرم که به ماشین یا موتور بیتالمال سازمان آسیبی نرسونم!
آقارضا برای تمرین کردن یا از دوستانش اجازه میگرفته یا مثلا بیرونی شده موتورسواری و رانندگی رو یاد بگیره تا آسیبی به ماشین و موتور سازمان که بیتالمال هست نرسونه.
آقارضا همیشه میگفت:« ماشین سازمان بیتالماله! مال من نیست که استفاده کنم. اگه از دوستانم بگیرم، مشکلی نداره خودمون با هم کنار میآیم.»
همهی اوضاع و احوال کاری آقارضا رعایت بیتالمال بود.
راوی:همرزم شهید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_مدافع_حرم_رضا_حاجی_زاده
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
"فحش اگر بدهند آزادی بیان است،
جواب اگر بدهی بی فرهنگی است!
سوالی اگر بکنند آزاد اندیشند،
سوال اگر بکنی تفتیش عقاید!
تهمت اگر بزنند در جستجوی حقیقتند،
جواب اگر بدهی دروغگویی!
مسخرهات بکنند انتقاد است،
جواب اگر بدهی بی جنبه ای!
اگر تهدیدت کنند دفاع کرده اند،
اگر از عقایدت دفاع کنی خشونت طلبی!
حزب اللهی بودن را با تمام تراژدی هایش دوست دارم.
#شهیدمرتضیآوینی
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#همه_شهر_را_عزادار_کرد....
🌷سال ۶۱ به عنوان شهردار کازرون انتخاب شد، شهرداری که در زمان خودش در سطح استان فارس نمونه بود. نور شهادت را در چهرهاش میدیدم، با اینکه او در گردانهای رزمی نبود و شهادت ایشان دور از انتظار بود. روزی پرسیدم: «ممکنه شما هم شهید شوی؟» جدی گفت: «مگر شهید شدن در راه خدا شوخی است. باید آنقدر در راه خدا فعالیت داشته باشی که مورد رضای خدا قرار بگیری.» روز اول عید بود که عازم جبهه شد. باز هم میخواست مرا با چهار بچه قد و نیم قد تنها بگذارد.
🌷برای اینکه منصرفش کنم گفتم: «اینبار اگر بروی من از توان نگهداری فرزندان شما برنمیآیم!» خندید و گفت: «شما همسر خوب و فداکاری هستید از عهده همه چیز برمیآیید! تا ده روز دیگر برمیگردم. دقیقاً روز دهم عید بود که مجروح شد و او را به شیراز آوردند. تمام بدنش با گازهای شمیایی تاول، تاول شده بود. شب سیزده عید بود که خبر شهادتش همه شهر را عزادار کرد.
🌹خاطره ای به یاد سردار جهادگر شهید معزز هدایتاله مصلحیان
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یـه وقتا فقط باید گریه کرد•••❤️🩹
یهوقتاییبایدازیهسریچیزایخوب
بهخاطریهسریچیزایخوبتر
دلبکنی.
مثلااگهگناهبرامونلذتداره
بایدازاونلذتبهخاطرداشتن
لبخندمهدیفاطمه 'عج'
دستبکشیم...!♥️
_'شهیدمحسنحججی'
#آغاز_ولایت_امام_زمان