شهدایی🥹🥹
. کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦. شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦. #قسمت_بیستوهشتم🌸/#دستگیریازمردم🤝 یادم ه
.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#قسمت_بیستونهم🌸/#دستگیریازمردم🤝
هادی درباره ی کارهایی که انجام میداد خیلی تو دار بود. از کارهایش حرفی نمی زد. بیشتر این مطالب را بعد از شهادت هادی فهمیدیم. وقتی هادی شهید شد و برایش مراسم گرفتیم، اتفاق عجیبی افتاد. من در کنار برادر آقا هادی در مسجد بودم.یک خانمی آمد و همین طور به تصویر شهید نگاه می کرد و اشک می ریخت. کسی هم او را نمی شناخت. بعد جلو آمد و گفت: با خانواده ی شهید کار دارم برادر شهید جلو رفت. من فکر کردم از بستگان شهید هادی است، اما برادر شهید هم او را نمی شناخت. این خانم رو به ما کرد و گفت چند سال قبل، ما اوضاع مالی خوبی نداشتیم. خیلی گرفتار بودیم برادر شما خیلی به ما کمک کرد. برای ما عجیب بود. همه جور از هادی شنیده بودیم اما نمی دانستیم مخفیانه این خانواده را تحت پوشش داشته حتی زمانی که هادی در عراق و شهر نجف اقامت داشت، این سنت الهی را رها نکرد. در مراسم تشییع هادی افراد زیادی آمده بودند که ما آنها را نمی شناختیم. بعدها فهمیدیم که هادی گره از کار بسیاری از آنان گشوده بود.
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
شهدایی🥹🥹
. کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦. شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦. #قسمت_بیستونهم🌸/#دستگیریازمردم🤝 هادی در
.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#قسمت_سیام🌸/#ویژگیها🌟
این سخنان را از خیلی ها شنیدم اینکه هادی ویژگی های خاصی داشت. همیشه دائم الوضو بود. مداحی میکرد. اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت. اهل ذکر بود. گاهی به شوخی میگفت من دو هزار تا یا حسین حفظ هستم. یا می گفت امروز هزار بار ذکر یا حسین یا گفتم، عاشق امام حسین و گریه برای ایشان بود. واقعاً برای ارباب با سوز اشک می ریخت. اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. وقتی که شخصی از زحمات او تشکر میکرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد! یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه ی کارها برای خداست. حال و هوا و خواسته هایش مثل جوانان هم سن و سالش نبود. دغدغه مندتر و جهادی تر از دیگر جوانان بود. انرژی اش را وقف بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بود. در آخر راهی جز طلبگی در نجف پاسخگوی غوغای درونش نشد. من شنیدم که دوستانش میگفتند هادی این سالهای آخر وقتی ایران می آمد، بارها روی صورتش چفیه می انداخت و می گفت: اگر به نامحرم نگاه کنیم راه شهادت بسته می شود.
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#سعید_آبیار
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
#فرازے_از_وصیت_نامہ
●آگاه باشيد كه بازگشت همه به سوى خداست پس باز گرديد به سوى خودتان و خودتان را دريابيد تا خداى خود را بشناسيد. وظيفه سنگينی داريم، بايد از خون بيش از 70 هزار نفر پاسدارى كرد. بايد اسلام عزيز را زنده نگه داشت.
● ببينيد كه چه گرگهائى براى نابودى اسلام و ملت مسلمان و شهيد پرور ايران دندان تيز كرده اند، شما را به خدا قسم مى دهم كه به رهنمودهاى امام گوش كرده و آنها را در عمل و زندگى سرمشق قرار دهيد
#شهید_براتعلی_داوودی🌷
#انتخابات
#امام_زمان
#شهید_جمهور
┄┄┅┅┅شهدایی┅┅┅┄┄
دقیقاً یادم هست همان جا صورتش را گذاشت روی خاک های نرم و رملی کوشک. منتظر بودم نتیجه بحث را بدانم. لحظه ها همین طور پشت سر هم می گذشت. دلم حسابی شور افتاده بود. او همین طور ساکت بود و چیزی نمی گفت، پرسیدم: پس چه کار کنیم آقای برونسی؟
حتی تکانی به خودش نداد. عصبی گفتم: حاج آقا همه منتظر هستن، بگو می خوای چه کار کنی؟!
بالاخره عبدالحسین به حرف آمدگفت: هر چی که می گم دقیقاً همون کار رو بکن؛ خودت می ری سر ستون، یعنی نفر اول
به سمت راستش اشاره کرد و ادامه داد: سر ستون که رسیدی، اون جا درست بر می گردی سمت راستت، بیست و پنج قدم می شماری
مکث کرد. با تأکید گفت: دقیق بشماری ها....
#شهیدعبدالحسین_برونسی
#خاکهای_نرم_کوشک
#توسل
#انتخابات
#امام_زمان
#شهید_جمهور
┄┄┅┅┅شهدایی❅┅┅┅┄┄
21.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
♦️📽 آخــــرین حــــضور ســــردار
حــــاج قاســـم سلیمانی در مراسم
رحلت امام خمینی، خـرداد ٩٨🥀
#امام_خمینی🏴
#شهید_قاسم_سلیمانی🕊
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
219.mp3
11.35M
◉━━━━━━───────
↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆
یاد امام و شهدا ...
#مداحی_قدیمی🎶-
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╰•❲﷽❳•╮
پدربزرگ شهید:
جهاد دل پاکی داشت و خنده
همیشه بـرلـبش بـود،وجـود او
هـمـه ی غـصه هـای دنـیـا را از
دل مـا بـیـرون می آورد..(:💕
#شـهـیـد_جـهـاد_مـغـنـیـه-
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
💐💐💐💐💐💐💐💐
💐
•| دلگـیرم از خـودم کـہ دلـم گیـر یار نیسـت
اصـلا براے آمدنش بے قـرار نیست😔
•| گیرم رسیـد روز وصـالشـ چـہ فایـده⁉️
وقتے کـہ دلـ❣، به شوق وصـالش دچار نیست[💔]
•| روزے هـزار بار دلـش را شکستہام
اینـ گونـہ زیستن، ادبِ انتظـار نیست👉
•|همسـایہاے گرسنہ و اهل محلـہ خواب👇
یعنـے در این محلـہ کسے سفره دار نیست⁉️
•|آخر چقدر در پی دنیا دویده ایم⁉️
باور کنیم، حرص زدن افتخار نیست✋
•|امـروز اگـر کـہ توبـہ نکـردم، چـہ مے کنم
فردا کـہ زیـر خـاک، مــرا اختیار نیست⁉️
•|بایـد کـہ گردگیرے دل کـرد و گـریـہ کـرد💔👉
گریـہ براے عــاشقـ دلـداده عار نیست🙌
•|اے دل بـہ هوش باش و ببین چرخ روزگار
خالے ز لطف و رحمت پروردگار نیست😔
💐
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅
💐💐💐💐💐💐💐💐
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💐
از #شھداےگمنام⇩...
به خواهران مومن...📞
#خواهرم ، ↯
⇦ #خون از من💔
#حجاب از تو ....☺️
#شفـــــــاعت از مــن ↯
#حیــــــا از تــــــــو
⇦ #خواهرم...
#خــونــــــــمو💔
به دستت #امانتــــــ♥ دادم...😔
💐
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
شهدایی🥹🥹
سلااااام😊 خسته نباشید همگی🌺🌹🍃 خب رفقا بریم ادامه کتاب رو باهم ورق بزنیم😉 👇👇👇👇👇
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
#سلام_بر_ابراهیم ✋🌻✨
#قسمت_دهم_و_یازدهم
🍀کشتي
🌿برادران شهيد:
هنوز مدتي از حضور ابراهيم در ورزش باســتاني نگذشته بود که به توصيه دوستان و شخص حاج حسن، به سراغ کـ💪ـشتي رفت.
او در باشگاه ابومسلم در اطراف ميدان خراسان ثبت نام کرد. او کار خود را با وزن 53 کيلو آغاز کرد☺️
آقايان گودرزي و محمدي مربيان خوب ابراهيم درآن دوران بودند. آقاي محمدي، ابراهيم را به خاطر اخلاق و رفتارش خيلي دوسـ❤️ـت داشــت،آقاي گودرزي خيلي خوب فنون کشتي را به ابراهيم مي آموخت😇
هميشــه ميگفت: اين پســر خيلي آرومه، اما تو کشتي وقتي زير ميگيره،چون قد بلند و دستاي کشيده و قوي داره مثل پلنـ🐅ـگ حمله ميکنه! او تا امتياز نگيره ول کن نيست.😉
براي همين اسم ابراهيم را گذاشته بود پلنگ خفته😅
بارها ميگفت: يه روز، اين پسر رو تو مسابقات جهاني ميبينيد، مطمئن باشيد! 😀
سالهاي اول دهه 50 در مســابقات قهرماني نوجوانان تهران شرکت کرد.
ابراهيم همه حريفان را با اقتدار شکســت داد✌️ او در حالي که 15 ســال بيشتر نداشت براي مسابقات کشوري انتخاب شد.😍
مسابقات در روزهاي اول آبان برگزار ميشد ولي ابراهيم در اين مسابقات شرکت نکرد! 😑
مربيها خيلي از دست او ناراحت شدند.😔
بعدها فهميديم مسابقات در حضور ولیعهد برگزار میشدوجوایز هم توسط او اهداشده😕
#پایان_قسمت_دهم
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄🕊
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨