11.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پویش شیرخوارگان حسینی
@dghjkb
📢 طوفان توییتری بینالمللی شب و روز عاشورا
🗒چهارشنبه ۲۷ مردادماه
⏰ ساعت: ۲۲ الی ۲۴
و
🗒 پنجشنبه ۲۸ مردادماه
🕰ساعت: ۱۱ الی ۱۳
👈 با هشتگ:
#️⃣ #Hussain
◾️ امام حسین علیه السلام را به جهانیان بشناسانیم
⭕️ #نشر_حداکثری
@dghjkb
کربلا
زمان: چهارشنبه هشتم محرم الحرام 61 هجري
هر لحظه تب عطش در خيمهها افزون ميشد، امام حسين(عليه السلام) برادرش عباس را به همراه عدهاي، شبانه حرکت داد. آنها با يک برنامه حساب شده، صفوف دشمن را شکسته و مشکها را پر از آب کردند و به خيمهها برگشتند.
ملاقات امام حسين(عليه السلام) با عمر بن سعد:
حضرت فرمود: «اي پسر سعد! آيا با من مقاتله ميکني و از خدا هراسي نداري؟» ابن سعد گفت: «اگر از اين گروه جدا شوم خانهام را خراب و اموالم را از من ميگيرند و من بر حال افراد خانوادهام از خشم ابن زياد بيمناکم.»
حضرت فرمود: «تو را چه ميشود؟ خدا جان تو را به زودي در بستر بگيرد و تو را در روز قيامت نيامرزد ... گمان ميکني که به حکومت ري و گرگان خواهي رسيد؟ به خدا چنين نيست و به آرزويت نخواهي رسيد.»
سخن امام حسين (عليه السلام) با يارانش:
اي بزرگ زادگان! صبر پيشه کنيد که مرگ جر پلي نيست که شما را از سختي و رنج عبور داده و به بهشت پهناور و نعمتهاي هميشگي آن ميرساند.
منبع :
برگرفته از کتاب مدينه تا کربلا، همراه سيدالشهدا.
تبیان
بیتوته
#مدینه_تا_کربلا
#محرم
@dghjkb
🔴وسط افغانستان طالبانزده عراق و سوریه داعشزده لبنان بدون دولت بدون سوخت عربستان گاوشیرده یه جمهوری اسلامی با عزت و اقتدار و استقلال وجود داره
دلیلش هم مشخصه
#آقا_تنها_نیست
@dghjkb
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🔷 ولیالله شیرامه؛
۲۶ مرداد ۱۳۶۹ برگی دیگراز تقویم انقلاب اسلامی ورق خورد و یوم الله دیگری متولد شد. ثانیههای انتظار به کندی میگذشت.
شهر به استقبال پرندههای مهاجر آمده بود که در سالهای هجران از وطن بال و پرخود را در زیر شکنجههای کفر شکسته بودند. هرچند جسمشان در بند بود، اما هیچگاه روح و اندیشه بلندشان تسخیر نشد و قلبشان به یاد دین و ایمان و آسمان وطن میتپید. ۲۶ مرداد روز بازگشایی قفس بود؛ روز شادمانی شهر و مردم و روز شادباش و تبریک.
آزادگان آمدند همانطور که رفته بودند؛ دلیر، مقاوم، نستوه، استوار، امیدوار و دلاور با همان صلابت همیشگی آمدند و بوی اسپند و عنبر و عود و خاطرات و مهربانی و انتظار فضای دلها را سرشار از شور و شعف کرد. آزادگان وارثان شهیدانند و ماندند تا نامشان را گرامی و راهشان که همان راه شهدا است ادامه دهند.
*خبرگزاری دفاع مقدس
#سالروز_ورود_آزادگان
@dghjkb
YEKNET.IR - damam - shabe 7 muharram 1400 - karimi.mp3
12.71M
🔳 #دمام_زنی #شب_هفتم #محرم
🌴یه عده علی رو دیدن حسن رو دیدن حسین رو دیدن
🌴رفتند و رفتند تو ظلمت شب ترسیدن
🎤 #محمود_کریمی
@dghjkb
*ملاقات یزید بن حصین همدانى و عمر بن سعد
چون تحمل عطش خصوصاً برای کودکان دیگر امکان پذیر نبود، مردی از یاران امام حسین (علیه السلام) به نام یزید بن حصین همدانی که در زهد و عبادت معروف بود، به امام گفت: به من اجازه بده تا نزد عمر بن سعد رفته و با او در مورد آب مذاکره کنم شاید از این تصمیم برگردد.
امام (علیه السلام) فرمود: اختیار با توست.
او به خیمه عمر بن سعد وارد شد، بدون آنکه سلام کند.
عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی چه عاملی تو را از سلام کردن به من بازداشت؟ مگر من مسلمان نیستم و خدا و رسول او را نمی شناسم؟
آن مرد همدانی گفت: اگر خود را مسلمان می پنداری، پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می نوشند، از آن مضایقه می کنی و اجازه نمی دهی تا آنان نیز از این آب بنوشند، حتی اگر جان بر سر عطش بگذارند؟ و گمان می کنی که خدا و رسول او را می شناسی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی من میدانم که آزار کردن این خاندان حرام است اما عبیدالله مرا به این کار واداشته است و من در لحظات حساس قرار گرفته ام و نمی دانم باید چه کنم؟ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاق آن می سوزم؟ و یا اینکه دستانم به خون حسین آلوده گردد در حالی که می دانم کیفر این کار آتش است، ولی حکومت ری به منزله نور چشم من است. ای مرد همدانی در خودم این گذشت و فداکاری را که بتوانم از حکومت ری چشم بپوشم نمی بینم.
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام رسانید و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است که شما را برای رسیدن به حکومت ری به قتل رساند.
*ملاقات امام حسین (علیه السلام) و عمر بن سعد
امام حسین (علیه السلام) مردی از یاران خود به نام عمرو بن قرظه انصاری را نزد عمر بن سعد فرستاد و از او خواست که شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند، عمر سعد نیز پذیرفت. شب هنگام امام حسین (علیه السلام) با 20 نفر از یارانش و عمر بن سعد با 20 نفر از سپاهیانش در محل موعود حضور یافتند.
امام حسین (علیه السلام) به همراهان خود دستورداد تا برگردند و فقط برادر خود حضرت عباس بن علی (علیه السلام) و فرزندش حضرت علی اکبر (علیه السلام) را در نزد خود نگاه داشت و همین طور عمر بن سعد نیز به جز فرزندش حفص و غلامش به بقیه همراهان دستور بازگشت داد.
ابتدا امام حسین (علیه السلام) آغاز سخن کرد و فرمود:
ای پسر سعد آیا با من مقاتله می کنی و از خدایی که بازگشت تو بسوی اوست، هراسی نداری؟ من فرزند کسی هستم که تو بهتر می دانی. آیا تو این گروه را رها نمی کنی تا با ما باشی؟ و این موجب نزدیکی توبه خداست.
عمر بن سعد گفت: اگر از این گروه جدا شوم، می ترسم که خانه ام را خراب کنند.
امام حسین (علیه السلام) فرمود: من برای تو خانه ات را می سازم.
عمر بن سعد گفت: من بیمناکم که املاکم را از من بگیرند.
امام فرمود: من بهتر از آن به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم.
عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می ترسم که آنها را از دم شمشیر گذراند.
امام حسین (علیه السلام) هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود بازنمی گردد، از جای برخاست در حالی که می فرمود: تو را چه می شود؟ خداوند جان تو را بهزودی در بستر بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد، به خدا سوگند من می دانم از گندم عراق جز به مقداری اندک نخوری.
عمر بن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است!
*بیتوته
#وقایع_روز_هشتم_محرم
@dghjkb
◾️سلام به عباس بن علی علیه السلام
◾️سلام به عموی دلاور کربلا،
سقایی که شهدا به او حسرت میخورن روز قیامت ...
وقتی کتاب سقای ادب سید مهدی شجاعی را خواندم صورتم پراز اشک شده است ولی ای عموی خوب کربلا ،
رهبرم را دعا کن تا پرچم را به دست
مولا صاحب الزمان ان شاءالله با دعای شما دهند...
(خواهرزاده شهید مجتبی کریمی عطیه از تهران)
@dghjkb