eitaa logo
دلنوشته‌ای از دلی تنگ برای شهدا
709 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
42 فایل
در هر زمان از شبانه روز که دلتان تنگ شد دلنوشته خود را برای ما بفرستید @amz_15
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱سلام چشمه حیات ، مهدی جان ما دور از شما ، مردگانیم ، خستگانیم ... ما دور از شما ، تنهاییم ، غمگینیم ... ما دور از شما روزها را درد می کشیم ... باز آیید ای زیباترین بهانه ی زیستن ... ای آخرین پناه ... بازآیید و این زندگانی حسرت بار را سرشار از امید و لبخند کنید 🍀 عشق جانم امام زمانم 🍀 @dghjkb
💢 چهار مرز ایران با عراق آماده پذیرش زائران می‌شود 👈 رئیس ستاد مرکزی اربعین حسینی تاکید کرد: رهبر معظم انقلاب اسلامی همواره تاکید داشته اند شرایط راحت و ارزان برای زوار حسینی فراهم شود و برای همین، تمام امکانات را در مرزهای خسروی، مهران شلمچه و چذابه مهیا خواهیم کرد. ♻️معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور اضافه کرد: با توجه به مصادف بودن مراسم اربعین حسینی با ایام گرم سال در نظر داریم که همکاران وزارت بهداشت و هلال احمر با آمادگی کامل در مرزهای کشور برای ارائه خدمات، حضور داشته باشند./فارس @dghjkb
14.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ سخنان بسیار شنیدنی در مورد امام زمان عجل الله 💚 بیشترین بلاها الان ، را در برگرفته واحاطه کرده... ⚠️ ویدیو حاوی تصاویر تکاندهنده است @dghjkb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷چند خاطره کوتاه از آزادسازی خرمشهر «فرمانده» عملیاتی که از حدود بیست روز پیش شروع شده به جای سخت و نفس گیر خودش رسیده, اکثر تیپ ها خود را به دروازه های خرمشهر نزدیک می کنند. یکی دو روز مانده بود به فتح خرمشهر. در آن گیرو باگیر چشمم افتاد به رزمنده ای که آر پی جی به دوش می رفت. از هیبت و راه رفتنش خوشم آمد. بلند  فریاد زدم خدا قوت برادر... چرخید به سمتم. صورتش پوشیده از گرد و غبار بود. لباس سبزش از عرق و خاک به سیاهی می زد... تا مرا دید خندید و گفت سلام برادر اسدی... لبخند زیبایش، دندان های سفیدش که تنها جایی بود که از خستگی در امان مانده بود. شناختمش، سید محمد کدخدا بود... ساعتی بعد که حاج نبی را دیدم غر زدم، پیر شده، مگه سید محمد فرمانده نیست؟! چرا آرپی جی دستشه! حاج نبی، دستش را به قنداق ژ س اش زد و گفت:ای برادر، تو این گیرو واگیر کی سرجاشه که سید محمد سر جاش باشه... «حسن عراقی» عملیات بیت المقدس بود، آزاد سازی خرمشهر. حسن تک تیرانداز بود من هم تیربارچی. اولین روز سقوط شهر بود که وارد خرمشهر شدیم. تک و توک درگیری توی شهر بود. هلیکوپترهای عراقی هم که دیگر محل نیروهای خودشان را نمی دانستن، مرتب در حال گشت بودند. حسن گفت: مجید من برم تو این سنگر ببینم چه خبره. ربع ساعتی گذشت که دیدم، یک عراقی از در سنگر آمد بیرون، تا آمدم ببندمش به رگبار، گفت:نزن بابا، حسنم! خودش بود، یک دست لباس نو عراقی پوشیده بود. قیافه سبزه اش هم کمک کرده بود تا بشود یک عراقی تمام عیار! به سنگر لجستیک عراقی ها تک زده بود. چند دقیقه بعد سر و کله یه هلیکوپتر عراقی پیدا شد, من پناه گرفتم, اما حسن ایستاد و چشم دوخت به هلیکوپتر. چند لحظه بعد یک بسته بزرگ از هلیکوپتر جلو حسن افتاد. تا هلیکوپتر چرخید هر دو بستیمش به رگبار. هلیکوپتر که فرار کرد، رفتیم سراغ بسته. بازش کردیم، پر آب میوه خنک بود. در آن گرمای خرداد چقدر چسبید.  حسن دیگر آن لباس را بیرون نیاورد و بین بچه ها معروف شد به حسن عراقی! «پرچم ایران» حاج موسی می گفت: ساعتی از آزادسازی خرمشهر می گذشت که وارد خرمشهر شدم. روی سکویی نشستم تاخستگی در کنم. لحظه ای بعد ۴ نفر دیگر هم کنار من نشستند. اسلحه یکی از آنها روی پایم بود و ناراحتم می کرد. گفتم:« برادر اسلحه رو بردار.»  تا گفتم برادر، هر ۴ نفر که بر خلاف من مسلح بودند، اسلحه ها را جلو من انداختند و بلند گفتند: «دخیل یا خمینی!» شانه ای بالا انداختم، اسلحه ها را برداشتم و آن چهار عراقی را به سمت جایگاه اسرا راهنمایی کردم. خرمشهر آزاد شده بود. قرار شد پرچم ایران را به نشانه پیروزی روی گنبد مسجد خرمشهر نصب کنیم. هنوز تک و توک عراقی ها در شهر بودند و هنوز روی شهر آتش بود. یک روحانی بلند گفت کی حاضره این پرچم را ببره بالای گنبد! قبل از همه، الله کرم، که موهایش سفید شده بود و راننده تدارکات بود پیش از همه پیش قدم شد و برای نصب پرچم پیروزی رفت روی گنبد مسجد خرمشهر! *پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ ایثار و شهادت"نوید شاهد" @dghjkb
♦️ «الف_دزفول» یعنی چه؟ سال‌هاي جنگ، دزفول پذيراي بيشترين موشک‌ها و بمب‌ها و حتي خمپاره‌هاي رژيم بعث عراق بود. هر بار که صدام مي‌خواست شهرهاي ايران را موشک‌باران کند سهميه دزفول ثابت و محفوظ بود. يک روز قبل از هر موشک‌باران راديوي عراق در برنامه‌اي مضحک به اصطلاح مي‌خواست شهروندان غير نظامي را از شهرهايي که قرار است توسط موشک يا بمب‌افکن هدف قرار دهد مطلع کند تا شهرها را ترک کنند. در اين برنامه اسم شهرها با ترتيب حروف ابجد خوانده مي‌شد. شهر اول هميشه دزفول بود و شهرهاي بعد از آن بنا به وضعيت و موقعيت تفاوت مي‌کرد.   گوينده راديو عراق که سعي مي‌کرد با صداي زمخت و نخراشيده‌اش فارسي صحبت ‌کند مي‌گفت الف - دزفول ب - ... ج - ... د - ... ديگر شنيدن الف - دزفول براي ساکنين اين شهر کوچک، واژه‌اي مانوس و آشنا شده بود. الف- دزفول يعني فردا چند خانه ويران خواهد شد. چند فرزند بر سر نعش پدر و مادر خود خواهند گريست و چند نفر جنازه خونين فرزندشان را درآغوش خواهند کشيد. الف - دزفول يعني، صداي انفجاري که در نيمه شب حتي به تو مهلت بيدار شدن هم نخواهد داد. الف - دزفول يعني، کوچه‌اي که همين غروب بچه‌هاي شاد و پرهياهو در آن فوتبال بازي مي کردند تبديل به مخروبه خواهد شد. الف - دزفول يعني خانه و مسجد و مدرسه و بيمارستان و ... فرقي نمي‌کند، هر چه که باشد با موشک‌هاي زبان نفهم بعثي فرو خواهد ريخت. *خبرگزاری دانشجو @dghjkb
✨ای که هوای منی بی تـــو نفـس اِدِعاسـت @dghjkb
🇮🇷 چهارم خرداد ،روز مقاومت و پایداری و روز دزفول قهرمان گرامی باد.. @dghjkb
🌴 ، علی بن الحسین علیه السّلام فرمودند: کسی که بر ولایت و محبّت ما در زمان غیبت قائم ما ثابت قدم بماند ، خدای عزّ و جلّ پاداش هزار شهید از شهدای بدر و أُحُد را به او عنایت می فرماید . کمال الدین، باب ۳۱، حدیث ۷ اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 @dghjkb
همه حرف شــهدا این است: خدایــا دنـــــیا را دوســــت ندارم دنــــیا را نمی‌خواهــم من تو را میخواهم مهربانـــترینـم چقدر در فراقت اشک بریزم ؟! خدایا دوستت دارم.... @dghjkb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوان‌های هم‌سن و سال شما در دوران دفاع مقدس، همت کردند و به معنای واقعی کلمه کشور رو نجات دادند ما برای خرمشهرهای پیش رو چکار کردیم؟! @dghjkb