eitaa logo
دلنوشته‌ای از دلی تنگ برای شهدا
709 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
42 فایل
در هر زمان از شبانه روز که دلتان تنگ شد دلنوشته خود را برای ما بفرستید @amz_15
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 | بی‌حجابی، بازگشت به عصر جاهلیت ❌ روی آوری به بی‌حجابی و ولنگاری فرهنگی، نوعی بازگشت به عقب و گرایش به فرهنگ و عصر جاهلیت است: «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی ... و در خانه‌هایتان بنشینید و آرام گیرید و مانند دوره جاهلیت پیشین با آرایش و خود آرایی بیرون نیایید ...» 📚 سوره احزاب، آیه ۳۳ @dghjkb
🏴🏴🏴🏴 شب آخر که به خیمه سخن از آب افتاد دل عباس ز غیرت به تب و تاب افتاد جرعه ای آب ننوشید ولی در عوضش دهن عالمی از غیرت او آب افتاد 🏴فرارسیدن تاسوعای حسینی تسلیت باد @dghjkb
مداحی آنلاین - عمو عباس بی تو قلب حرم می گیره - بنی فاطمه.mp3
3.61M
🔳 🌴عمو عباس بی تو قلب حرم میگیره 🌴عمو عباس بی تو بابا تنها میمیره 🎙 بسیار دلنشین @dghjkb
🏴السلام علیک یا ساقی العطاشا شب نهـم قَسـَم تو را به دَست قَــلَمت قسمت کن اربعین سـینه زنم در حرمت 🍃 @dghjkb
🏴 عليه السلام فرمودند: 🍀 رَحِمَ اللّهُ عمی العَبّاسَ فَلَقَد آثَرَ و أبلى و فَدى أخاهُ بِنَفسِهِ؛ 🍃 رحمت خدا بر عبّاس! ايثار كرد و كوشيد و جان فداى برادرش كرد. الخصال، ج 1، ص 68. @dghjkb
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🌱من عقیده‌ی راسخ دارم بر اینکه یکی از نیازهای اساسی کشور، زنده نگه داشتن نام شهدا است.(۱۳۹۳/۱۱/۲۷ مقام معظم رهبری) 💠💠💠💠 ✨ شادی روح شهدای گمنام و همه شهدا... @dghjkb
🍃🍃🍃🏴🏴 .. یعقوب‌ترین چشم جهان قسمت ما باد .... عم @dghjkb
◾️بصيرت حضرت اباالفضل در روز و ▪️رهبرمعظم انقلاب: بصیرت اباالفضل العبّاس کجاست؟همه یاران حسینی، صاحبان بصیرت بودند؛ اما او را بیشتر نشان داد. 🏴در روز تاسوعا، وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از این بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیم و امان‌نامه کردند و گفتند ما تو را امان میدهیم؛ چنان بر خورد جوانمردانه‌ای کرد که دشمن را پشیمان نمود. گفت: من از حسین جدا شوم!؟ وای بر شما! اف بر شما و امان‌نامه شما! 🏴 نمونه دیگرِ بصیرت او این بود که به سه نفر از برادرانش هم که با او بودند، دستور داد که قبل از او به میدان بروند و مجاهدت کنند؛ تا این‌که به شهادت رسیدند. میدانید که آنها چهار برادر از یک مادر بودند: اباالفضل العبّاس - برادر بزرگتر - جعفر، عبداللَّه و عثمان. انسان برادرانش را در مقابل چشم خود برای حسین‌بن‌علی قربانی کند؛ به فکر مادر داغدارش هم نباشد که بگوید یکی از برادران برود تا این‌که مادرم دلخوش باشد؛ به فکر سرپرستی فرزندان صغیر خودش هم نباشد که در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است. @dghjkb
🏴🏴 ای اهل حرم میر و علمدار نیامد سقای حسین، سید و سالار نیامد... @dghjkb
🏴وقایع روز نهم محرم| از رد کردن امان‌نامه از سوی حضرت عباس(ع) تا تعویق جنگ تا صبح عاشورا رسیدن شمر ملعون به کربلا در عصر روز نهم محرم سال 61 هجری، شمر بن ذی‌الجوشن ضبابی در حالی که نامه‌ای از عبیدالله بن زیاد را به همراه داشت، به بیابان کربلا رسید. طبق گزارش‌های تاریخی، با ورود شمر به کربلا و آوردن نامه عبیدالله، عمر بن سعد متوجه شد که موقعیتش به خطر افتاده و شمر قصد دارد جای او را به عنوان فرمانده لشکر بگیرد. به همین علت عمر بن سعد به شمر پرخاشگرانه گفت: «وای بر تو! خداوند تو و خانه‌ات را از آبادانی دور کند (خانه‌ات خراب شود) ای پیس! نگذاشتی که کار به صلح و سازش برسد. حسین علیه السلام هرگز تسلیم نخواهد شد. او فرزند علی بن ابیطالب علیه السلام است. به‌ناچار با او خواهم جنگید.» شمر هم نامه عبیدالله بن زیاد مبنی بر جنگ با امام حسین علیه السلام را برای عمر بن سعد خواند و گفت: «چه می‌کنی؟ اگر از ابن زیاد اطاعت می‌کنی، بکن. وگرنه فرماندهی لشکر را به من بسپار.» عمر بن سعد جواب داد: «نه. این کرامت به تو نیامده (تو لایق فرماندهی نیستی) فرمانده پیاده‌نظام باش. من فرماندهی لشکر را به عهده دارم.» در برخی منابع به نقل از سعد بن عبیده نوشته شده که در روز هشتم محرم من و عمر بن سعد در رود فرات مشغول شنا بودیم که فردی جلو آمد و آهسته به عمر بن سعد گفت: «ابن زیاد، جویره بن بدر تمیمی را فرستاده و به او دستور داده که اگر ابن سعد نجنگید، گردنش را بزن.» عمر بن سعد با شنیدن این خبر فوراً از آب بیرون آمد، سوار اسب شد، سلاح خود را خواست و آماده جنگ شد. ارسال امان‌نامه برای حضرت عباس علیه السلام در منابع نوشته شده وقتی شمر به کربلا رسید، همراه با شخصی به نام عبدالله بن ابی محل که مادر حضرت عباس علیه السلام، عمه او بود، امان‌نامه‌ای از طرف عبیدالله دریافت کردند. امان‌نامه برای حضرت عباس علیه السلام و سه برادر آن حضرت بود تا شمر و عبدالله بن ابی محل آن‌ها را از میدان کربلا خارج کنند. همان روز عبیدالله بن زیاد، امان‌نامه را به عبدالله سپرده بود و او را همراه غلام خودش، به کربلا فرستاده بود. وقتی شمر در برابر یاران امام حسین علیه السلام ایستاد، فریاد کشید: «پسران خواهر ما کجا هستند؟» منظور او حضرت عباس علیه السلام و برادران ایشان یعنی عبدالله، عثمان و جعفر بود. حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و برادران ایشان از خیمه بیرون آمده و فرمودند: «چه می‌گویی؟» شمر گفت: «ای پسران خواهر ما! شما در امان هستید. خودتان را حسین علیه السلام به کشتن ندهید و به فرمان امیرالمؤمنین یزید درآیید.» در بعضی منابع نوشته شده که در مرحله اول حضرت عباس و برادران ایشان سکوت کردند و جواب شمر را ندادند. امام حسین علیه السلام فرمودند: «پاسخ او ر بدهید، هرچند که فاسق است.» سپس حضرت عباس علیه السلام و برادرانش پاسخ دادند و فرمودند: «دستت بریده شود ای شمر. امان‌نامه آورده‌ای؟ خداوند تو و امان‌نامه‌ات را لعنت کند. این دشمن خدا! از ما می‌خواهی که برادرمان حسین علیه السلام فرزند فاطمه زهرا سلام‌الله علیها و رسول خدا صلوات‌الله‌علیه را رها کنیم و به فرمان لعنت شدگان و فرزند لعنت شدگان درآییم؟ هرگز! آیا ما در امان باشیم و فرزند پیغمبر را امانی نباشد؟!» شمر با شنیدن پاسخ کوبنده حضرت عباس علیه السلام و برادرانش در حالی که خشمگین بود و ناسزا می‌گفت، به لشکرگاه خودش برگشت. رازی که زهیر برای حضرت عباس علیه السلام بازگو کرد زهیر بن قین خدمت حضرت عباس علیه السلام رفت و گفت: «می‌خواهم رازی را با تو بازگو کنم.» حضرت فرمودند: «زود بگو که فرصت کم است.» زهیر گفت: «وقتی پدرت، امام علی علیه السلام، با برادرش جناب عقیل که عرب شناس بود برای ازدواج مشورت کرد، امام علی علیه السلام به او فرمودند که می‌خواهم زنی را خواستگاری کنی که دارای حسب و نسب و شجاعت باشد تا فرزندی از او متولد شود که یاور و بازوی فرزندم حسین علیه السلام در کربلا باشد. پدرت، تو را برای امروز می‌خواست. مبادا در یاری و پاسداری از حرم برداران و خواهران خود کوتاهی کنی!» با شنیدن این سخنان، لرزه بر اندام حضرت عباس علیه السلام افتاد و چنان پا در رکاب کرد که تسمه رکاب پاره شد و فرمود: «ای زهیر! چنین روزی می‌خواهی به من شجاعت بیاموزی؟ به خدا قسم اکنون چیزی ببینی که هرگز ندیده‌ای.» آنگاه اسب را به سمت دشمن تاخت و آن را تا قلب میدان رفت. آماده شدن لشکر عمر بن سعد برای حمله عصر تاسوعا زمینه‌ها برای جنگ کاملاً آماده بود. عمر بن سعد مصمم به جنگ، بعد از نماز عصر لشکر خود را آماده کرد و شعار پیغمبر صلی‌الله علیه و آله را سرداد که: «یا خلیل الله ارکبی و بالجنه ابشری» یعنی «ای لشکر خدا سوار شوید و مژده بهشتتان باد!» همه لشکر او سوار بر اسب شدند و حرکت خود را به سمت لشکرگاه امام حسین علیه السلام شروع کردند. *خبرگزاری تسنیم @dghjkb