eitaa logo
دلنوشته‌ای از دلی تنگ برای شهدا
711 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
42 فایل
در هر زمان از شبانه روز که دلتان تنگ شد دلنوشته خود را برای ما بفرستید @amz_15
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃ایــڹ روزهـــا عجـیب نــیازمند نگــاهتان شـده ایـم! نگـاه از قاب چشم مـردانی که چشــم هـایشـان خدا را منعکس می‌کند. 🌱یا زهرا سلام‌الله‌علیها ۲۵_ڪربلا (س) @dghjkb
▪️مردم خوزستان دین شان را به این آب و خاک ادا کرده اند، بی انصافیست الان بی آب باشند آقای دولت محترم. @dghjkb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵27 تیر سالروز پذیرش قطعنامه 598 هست حال و هوای رزمندگان پس از شنیدن قطعنامه رو ببینید. ای کاش مسئولین اندکی از این ها عبرت بگیرند ای کاش... ۵۹۸ @dghjkb
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ 🌱 امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمودند: در آخر الزمان که بدترین زمان هاست، زنان بی حجاب و برهنه آشکار شوند و با زینت و آرایش بیرون آیند آنان از مرز دین خارج شده اند و در فتنه ها وارد گشته اند و به سوی شهوت ها مایل و شتاب دارند، حرام ها را حلال کنند و سرانجام در دوزخ گرفتار عذاب ابدی خواهند شد. وسائل الشیعه، ج۱۴، ص ۱۹ علیه‌السلام ‌ @dghjkb
🌿🍃🌿🌼🌿🍃🌿🌼🌿🍃🌿🌼🌿🍃🌿 ✨خدایا به هر کجا میروم زمین و آسمانت تجلی نور و توکل را یادم می‌آورد دلخوشم به خدا … سفره‌ای که پهن کرده‌ای و بدون منت به همه می‌بخشی! به بخشنده بودنت و اینکه مرا می‌بخشی و در آغوش می‌گیری! به قدرتت که از عدم زندگی می‌آفرینی! ✨خدایا باز مثل همیشه شرمنده ام… شرمنده مهربانی‌ها و خوبی‌های مدامت… من کجا و این همه لطف و محبت کجا؟ شکر من کجا می‌تواند ذره‌ای از این نعمت‌های تو را جبران کند؟ 🌻خدایا شکرت به خاطر اینکه بار‌ها دقیقا همان جایی دستم را گرفتی که می‌توانستی مچم را بگیری خدایا برای همه‌ی داشته‌ها و نداشته هایم که از حکمتت سرچشمه گرفته اند شکرگزارم @dghjkb
♻عرق زنان چادری سه جا نور میشود: 🔊آیت الله بهاءالدینی می فرمودند: اگر زنان چادری می خواستند نشانشان می دادم عرقی که در فصل گرما به خاطر حفظ حجاب می ریزند، دانه دانه اش خورشید است. شما خورشید خدا هستید. و ایشان این روایت را از کتاب ثواب الاعمال نقل میکردند عرقی که زن زیر چادر می ریزد سه جا برای او نور میشود: 🔴 در درون قبر ⭕در برزخ 🔴در قیامت ⚠و اگر زنان بی حجاب از من می خواستند همین الان نشانشان میدادم که این موی سر که به نامحرم نشان می دهند آتش است. آنها در آرایش زیبایی نیستند، بلکه در آرایش آتش هستند. @dghjkb
🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾 میدانی مرز انتظار کجاست!؟ آنجا که قطره اشک منتظری ، سدی از دلواپسی ساخته و قطره قطره انتظار را ذخیره می‌کند. آنگاه که می‌فرمایند اگر شیعیان ما، مرا به اندازه قطره ای آب بخواهند هر لحظه ظهور من نزدیکتر می‌شد... اَلسَّلامُ عَلَیْكَ فى آناءِ لَیْلِكَ وَاَطْرافِ نَهارِكَ سلام بر تو در تمام دقایق شب و سراسر روز 🌿اللهم عجل لولیک الفرج.... @dghjkb
حسین میا به کوفه ... کوفه وفا ندارد... کوفی بی مروت ... شرم و حیا ندارد... @dghjkb
🔵8 ذی الحجه، آغاز قیام امام حسین (ع) از مکه به سوی عراق؛ هشتم ذی الحجه سال 60 هجری روزی مهم در تاریخ اسلام است چرا که در این روز امام حسین (ع) پس از انجام اعمال عمره مکه را بسوی عراق ترک کردند و قیام حسینی آغاز شد. 🔹مهمترین اتفاقات تاریخی روز هشتم ذی الحجه را با هم مرور می کنیم :  🔸 ایراد خطبه توسط امام حسین(ع) در مکه 🔸 ورود "عمرو بن سعید" به مکه 🔸 گفت‌وگوی "ابن زبیر" و امام حسین(ع) در مکه 🔸 تبدیل حج به عمره مفرده از سوی امام حسین(ع) 🔸 خروج امام حسین(ع) از شهر مکه 🔸 گفت‌وگوی مجدد "محمدبن حنفیه" با امام حسین(ع) 🔸 نامه امام(ع) به بنی‌هاشم 🔸 دیدار و گفت‌وگوی ملائک و جنیان با امام حسین(ع) 🔸 درگیری "یحیی بن سعید" با امام(ع) 🔸 قیام مسلم بن عقیل(ع) در کوفه *باشگاه خبرنگاران @dghjkb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح کامل وقایع روز 8 ذی الحجه سال 60 هجری : امام حسین (ع) به همراه یاران با وفایش، از روز هشتم ذی‌الحجه، مکه را به مقصد کوفه ترک کرده و راهی صحرا شدند تا در بیعت با کوفیان، راه ناتمام امیرالمومنین (ع) را به سرانجام برساند. روزی که سید و سالار شهیدان، حج خود را نیمه تمام گذاشت و در راه رضای خدا و اعتلای اسلام به سوی سرنوشتی نامعلوم به حرکت در آمد. امام حسین (ع) پس از دریافت نامه مسلم بن عقیل و احساس خطر از دژخیمان یزید، احرام حج خود را به عمره تبدیل کرد و پس از انجام مراسم عمره از احرام بیرون آمد و در روز سه شنبه روز ترویه (هشتم ذی‌الحجه سال ۶۰ ه. ق‌) پس از شصت و پنج روز اقامت در مکه به اتفاق حدود ۸۶ مرد از شیعیان و دوستان و خانواده خود از مکه بیرون آمده و به سوی عراق حرکت کرد. از سوی دیگر خبر ارسال نامه‌های مردم کوفه و دعوت از امام حسین (ع) برای آمدن به آن شهر یزید را نگران ساخت و پس از مشورت با مشاوران خود تصمیم گرفت تا «نعمان بن بشیر» را از حکومت کوفه معزول و «عبیدالله بن زیاد» حاکم بصره را با حفظ سمت به حکومت کوفه منصوب کند. عبیدالله پس از دریافت فرمان یزید مبنی بر انتصاب وی به حکومت کوفه به اتفاق تعدادی از همراهانش به صورت مخفیانه وارد کوفه شد تا ضمن آزمایش واکنش مردم و میزان علاقه آنان به امام حسین (ع)، رهبران مخالفان یزید را شناسایی نماید. مردم کوفه که با استبداد شدید عبیدالله بن زیاد مواجه شدند، به تدریج مسلم را تنها گذاشته و از بیعت خود عقب نشینی کردند. مدتی بعد، پس از شناسایی محل استقرار مسلم، ایشان از خانه مختار به خانه «شریک بن اعور» رفت. شریک چند روز بعد درگذشت و مسلم به خانه «هانی بن عروه‌» رفت. اما عبیدالله که به وسیله جاسوسان خود از مخفی گاه مسلم و ارتباط او با یاران و هوادارنش مطلع شده بود، هانی را احضار و پس از شکنجه زندانی کرد. همین که خبر دستگیری و زندانی شدن هانی در شهر منتشر شد، مسلم دانست که دیگر درنگ جایز نیست و باید از نهان گاه بیرون آید و جنگ را آغاز کند. پس جارچیان خود را فرستاد تا مردم را آگاه سازند. نوشته‌اند از۱۸  هزار تن که با او بیعت کرده بودند چهار هزار تن در خانه هانی و خانه‌های اطراف گرد آمده بودند. مسلم آنان را به دسته‌هایی تقسیم کرد و هر دسته‌ای را به یکی از بزرگان شیعه سپرد. دسته‌ای از این جمعیت به قصر ابن زیاد روانه شدند، ولی ابن زیاد موفق شد آن مردم بی تدبیر را با ایجاد اختلاف و استفاده از حربه تهدید متفرق سازد. نتیجه این شد که در شامگاه آن روز جز سی تن با او نماندند. چون نماز مغرب را خواند. یک تن از یاران خود را همراه نداشت. مسلم چون نماز شام را خواند و خود را تنها دید در کوچه‌های کوفه سرگردان شد، در حالی که گروه زیادی در جست‌وجوی وی بودند، تا سرانجام زنی به نام «طوعه‌» که از شیعیان علی (ع) بود او را درون خانه برد و پناه داد. اما شب هنگام پسر وی از وجود مسلم در خانه مطلع شد و به مأموران عبیدالله خبر داد. همین که ابن زیاد پناهگاه مسلم را دانست، «محمد اشعث‌» را با شصت یا هفتاد تن برای دستگیری وی فرستاد. مسلم پس از درگیری با مأموران ابن زیاد ونشان دادن رشادت‌ها و شجاعت‌های بسیار مجروح و دستگیر شد و در روز نهم ذی‌الحجه سال ۶۰ هجری قمری به همراه هانی به دستور ابن زیاد به شهادت رسید. امام حسین (ع) در مسیر خود از مدینه به کربلا ابتدا به منزل «ذات عرق» رسید که در ذات عراق «بشر بن غالب اسدی‌» که از عراق می‌آمد با سید الشهدا ملاقات کرد و از اوضاع عراق باخبر شد. در همین منزل بود که فرزدق رسید و سئوال کرد: یا ابن رسول الله در موقع حج چرا عجله کردی؟ امام پاسخ داد: اگر من شتاب نمی‌کردم در مکه مرا دستگیر می‌کردند و با ریختن خون من در خانه خدا احترام کعبه را از بین می‌بردند. آن گاه حضرت از اوضاع کوفه و عراق سؤال کرد، فرزدق پاسخ داد: دل‌هایشان با تو و شمشیرهایشان علیه‌توست‌.» *باشگاه خبرنگاران @dghjkb
سپس کاروان امام از ذات عراق به سمت «حاجز» (که وادی است در مکه که مردم کوفه و بصره برای رسیدن به مدینه از این راه می‌روند و منزل و فرودگاه حجاج است) حرکت کرد. در این منزل بود که امام نامه‌ای به اهل کوفه نوشت (و آن در واقع پاسخ نامه مسلم بن عقیل بود) و خبر حرکت امام و همراهانش از مکه به سمت عراق به اهالی اطلاع داده شد و سپس حسین (ع) نامه را به «قیس بن مسهر صیداوی‌» داد تا همراه عبدالله بن مقطر به کوفه برساند. قیس و همراهش چون به قادسیه رسیدند، جاسوسان عبیدالله آنان را شناسایی کردند، و «حصین بن نمیر تمیمی‌» را دستگیر کرد و چون قیس نامه را خورده بود و حاضر به افشای متن نامه نشد، به دستور ابن زیاد او را از بالای ساختمان دارالاماره کوفه به پایین پرتاب کردند و به شهادت رسید. امام و همراهانش سپس از حاجزبه «عیون‌» آمدند (و آنجا فرودگاه زوار بصره بود که در آن گودال‌هایی وجود داشت که آب در آن‌ها جمع شده بود.) در این محل «عبدالله بن مطیع عدوی‌» به حضور امام رسید و امام را از عزیمت به کوفه منع کرد. امام در پاسخ فرمود: «احترام به خدا و رسول (ص) و قریش و عرب به این است که من زیر بار زور نروم» و حرکت کرد. سپس کاروان امام از عیون‌، به منزل «حزیمه‌» رسید و یک شب در این منزل اقامت گزید و آن گاه راهی «زرود» از منازل معروف بین مکه و کوفه شدند. در این محل امام با «زهیر بن قین بجلی‌» که عازم سفر حج بود، ملاقات کرده و زهیر سرانجام به حسین (ع) پیوست. بنا به نوشته پاره‌ای از منابع در همین منزل امام از شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و تغییر کوفه مطلع شد. بسیار نگران و پریشان حال شد و با صدای بلند گریست. در هر حال حسین (ع) چون از کشته شدن مسلم و هانی و نیز قتل دو پیکی که به کوفه فرستاده بود، مطلع گشت، همراهان خود را فرا خواند و چون می‌خواست ذمه مردم همراهش را از تعهد، آزاد سازد به آنان گفت: «خبر جان‌گدازی به من رسیده است، مسلم وهابی کشته شده‌اند. شیعیان ما را رها کرده‌اند. حالا خود می‌دانید، هر که نمی‌خواهد تا پایان با ما باشد، بهتر است راه خود را بگیرد و برود» گروهی رفتند این گروه مردمی بودند که دنیا را می‌خواستند، گروهی هم ماندند و آنان مسلمانان راستین بودند. پس از حرکت از «زرود» امام و همراهانش هنگام غروب به سرزمین «ثعلبیه‌» رسیدند. به نوشته برخی منابع «عبدالله بن سلیمان‌» و «خدری بن مشعل‌» و احتمالاً «عبدالله بن سلیم‌» و «المنذری بن مشعل‌» که پس از پایان مراسم حج قصد داشتند خود را به امام برسانند در بین راه با مردی از قبیله بنی اسد روبه رو شدند و از وی اوضاع کوفه را پرسیدند، گفت‌: من بیرون نیامدم‌، مگر شاهد قتل مسلم بن عقیل و هانی بن عروه بودم‌. دیدم کشته آن‌ها را در بازار روی زمین می‌کشیدند. آنان پس از ملاقات خود را به کاروان امام رسانیده و از آن حضرت خواستند که از این سفر منصرف شود، ولی امام نپذیرفت و فرمود: قضای الهی جاری می‌شود و من‌مامورم به این سفر بروم‌. پاره‌ای از منابع هم برخورد امام حسین (ع) و فرزدق را در این محل می‌دانند. در هر حال امام و همراهانش از ثعلبیه به طرف منزل «شقوق‌» حرکت کردند. در این محل هم امام با مردی که از کوفه می‌آمد، برخورد کرد و از وی خبر حوادث کوفه را گرفت‌. *باشگاه خبرنگاران @dghjkb