﷽
فکر کن #بیمارستان ـی که مجروح های حادثه دیروز اونجا هستن رو با خاک یکسان کنن،
تازه میشه شبیه #غزه!
ولی خیالت راحت
اینجا #ایران ـه!
#کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان
┏━━━ 🦶🏻━━━┓
🆔️ @qadam_gah
┗━━━ ❤️━━━┛
دیباچه
اصلا دعای سحرمون این باشه: خدا کند به دلت مهر این غلام افتد به رنگ سرخ شهادت درآوری ما را... #کرب
﷽
#کربلایی_هادی_خادم_حسینی دیشب، هیأت یازینب قم:
زائرای حاج قاسم رو چشم ندارن ببیننن!
بلا تشبیه ببین زائرای اربعین باهاشون چیکار میکنه!
#کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان
#هادی_خادم
┏━━━ 🦶🏻━━━┓
🆔️ @qadam_gah
┗━━━ ❤️━━━┛
﷽
من خواب دیده ام که مرا گرگ میدرد
تعبیر خواب چیست معبّر؟
مبارک است؟
#مهدی_جهاندار
#مرتد
┏━━━ 🦶🏻━━━┓
🆔️ @qadam_gah
┗━━━ ❤️━━━┛
﷽
این حسرتِ تلخ، باز هم بر دل ماند
تقدیر مرا دوباره بیهوده دواند
مقصود من از #سفر فقط دیدن توست
یکبار سفر مرا به مقصد نرساند!
#محمد_احسان_افتخاریپور
┏━━━ 🦶🏻━━━┓
🆔️ @qadam_gah
┗━━━ ❤️━━━┛
﷽
پیامبر شدم و غافلم ز دعوتِ خویش
برای من کسی از من مگر خبر ببرد
چقدر گم شده ام در شلوغیِ من خود
برای آینه ها یک نفر خبر ببرد
#سید_محمدمهدی_شفیعی
#مرز_ما_عشق_است
┏━━━ 🦶🏻━━━┓
🆔️ @qadam_gah
┗━━━ ❤️━━━┛
﷽
#امام_رضا عليه السلام فرمود:
الإیمانُ هُوَ مَعرِفَةُ بِالقَلبِ وَ اِقرارُ بالِلسّانِ وَ عَمل بِالاَرکانِ
ايمان عبارت است از:
شناخت قلبى
اعتراف زبانى
عمل با اعضاء وجوارح
[تحف العقول ص ۴۲۲]
#ایمان
┏━━━ 🦶🏻━━━┓
🆔️ @qadam_gah
┗━━━ ❤️━━━┛
دیباچه
﷽ ممد حاجیاما: بزرگ ترین باگ مرگ، نبود شب امتحانه. همون شب اول نکیر و منکر میان سراغت. +همه عمر شب
﷽
یک عمر بدون اضطرابِ شب مرگ
غافل شده ایم از حسابِ شب مرگ
یک بار نگفته ایم فردا شاید
ماییم و سؤالِ بی جوابِ شبِ مرگ!
#محمد_احسان_افتخاریپور
#بداهه
┏━━━ 🦶🏻━━━┓
🆔️ @qadam_gah
┗━━━ ❤️━━━┛
هدایت شده از هو
صد وعدهی امید به دل دادهام دروغ
چون من مباد هیچکسی شرمسار خویش...
#صائب_تبریزی
هدایت شده از نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔸 یمن را دریاب ... ! 🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
پدر داشت روزهای پایانی را میگذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار میبردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» می شود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از ۷ کرده بود. بوسيله دارویی که دائم و بهتدریج به بدن تزریق میشد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند.
این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو میبرد؛ حالتی اغماء گونه ...
از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بیهوش و هوشیار در نیمههای شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه میکنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظارهگر واقعهای بوده که من از آن بی خبرم. میگویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمیگرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز میشود. از شلیک اولین موشکها !» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره میگوید «علی بیا!».
اشاره میکند که «سرت را جلو بیار». سرم را میچسبانم به دهانش. باصدای بیجوهرهای میگوید: «ان شاء الله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ میشود. میگویم «ان شاء الله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او میکنم و عبور میکنم ... تا اینروزها که اولین موشکها با جسارتی وصفناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگهای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک میکشد برای همه کشتیهای اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صفآرایی و آبروداری میکند.
باز صدای پدر را میشنوم: «یمن را دریاب ...!»
(منبع)
@haerishirazi