فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادمون باشه اعتراف به گناه پیش خلق خدا حرومه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساعت به وقت #حاج_قاسم
فرمانده چقدر اربا اربا شدهای
فرمانده چقدر مثل مولا شدهای
ای جسم مقطعه در آغوش حسین
مانند #علی_اکبر لیلا شده ای
#حاج_قاسم
#شهیدسلیمانی
#مکتب_سلیمانی
#ماملت_شهادتيم
#ما_ملت_امام_حسينيم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
.
♻️ خاطرهای از آیت الله مصباح/ اگر یادمان رفت چه کنیم؟
نوه آیت الله مصباح یزدی نقل میکنند:
🔸️تقریباً چهلوپنج دقیقهای به اذان مغرب و عشا مانده بود. رفته بودم منزل حاجآقا به ایشان سری بزنم. تنها بودند؛ حتی حاجخانم هم نبودند. حاجآقا داشتند پاهایشان را چرب میکردند. سالها بود زانودرد و پادرد همپایشان شده بود. دکترها روغنهایی را تجویز کرده بودند و باید هر روز پایشان را چرب میکردند.
🔸️احوالپرسی همیشگی و خوشوبشی کردیم. حاجآقا همچنان مشغول بودند که از من خواستند چیزی برایشان بیاورم. میخواستند بگویند متکا را بیاور که کلمهاش یادشان نیامد! چند ثانیه کشید. مقداری که گذشت متوجه شدم و متکا را برایشان آوردم.
🔸️سرشان را انداخته بودند پایین. غرق فکر شدند. چند دقیقهای سکوت شد. رو کردند به من و بغضآلود و با صدای لرزان گفتند: «آدم گاهی اوقات کلمه به این سادگی که شاید هزاران بار در طول زندگی با آن سروکار داشته، یادش میرود، اگر روزی به ما گفتند که خدایت کیست و یادمان رفت آن موقع چه خاکی بر سر کنیم؟ اگر گفتند که امامت کیست و یادمان رفت، اگر گفتند کتابت چیست و یادمان رفت! آنجا باید چه کنیم؟»
آن بغض سنگین اشک شد و کمکم از چشمانشان سرازیر شد.
🔸️ این سؤال را تکرار کردند. گفتند: «چه کار کنیم؟» فکر میکردم این پرسش مقدمه توضیحی است، اما دیدم ادامه دارد. باز هم مرتب از من پرسیدند.«به نتیجه ای رسیدی؟ فکر کردی؟» همزمان خودشان هم حال معنوی دیگری پیدا کرده بودند که لحظهبهلحظه تشدید میشد.
🔸️نزدیک اذان شد. از وضو که برگشتند دوباره با بغض و اشک پرسیدند: «خب! به نتیجه ای رسیدی چه کار کنیم؟» مات و مبهوت مانده بودم. رفتند سمت چوبلباسی. عطرهای دمدستیشان را آنجا میگذاشتند. صدای اذانشان در خانه پیچید. وقتی نزدیک سجاده شدند، بغض صدایشان ترکید. به پهنای صورت اشک میریختند. گفتند: «شما که جوابی به این سؤال ندادی! اگر پرسیدند اسم خدایت کیست اگر یادمان رفت چه کنیم. اما فکر میکنم این «علی علی» گفتنهای ما در طول زندگی که هر جا توانستیم و از دستمان برآمد، مدام گفتیم «علی علی» این «علی علی» گفتنها ما را رها نمیکند. ما را ول نمیکنند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به جایش میآیند و جواب این «علی علی» گفتنها را میدهند. اگر هم یادمان برود به ما یادآوری میکنند.»
🔸️بعد بلافاصله گفتند: «اگر در این دنیا ایمانمان را امانت بدهیم دست امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شرطی که ایمان را خراب نکرده باشیم، بگوییم این امانت خدمت شما آن لحظه و جایی که من احتیاج دارم، این را به من برگردانید؛ بعید میدانم امیرالمؤمنین کسی باشد که بخواهد از امانت نگهداری نکند و حتماً آدم امینی است. مهم این است که ما ایمانمان را امانت دهیم. این علی علی گفتنها آنجا کار خودش را میکند.»
🔸️مشغول نماز مغرب شدیم. نماز عجیبی شد. ادعا ندارم همیشه با ایشان بودهام و حالاتشان را دیدهام، اما در سنوسال خودم و در موقعیتهایی که با حاجآقا ارتباط داشتم، کمتر چنین نمازی از ایشان دیده بودم. با حال و پر اشک. بین هر آیه سوره حمدشان گریه میکردند.
🔸️بین دو نماز بحث را ادامه دادند و تأکید کردند روی اینکه آدم ایمانش را بسپارد به دست آنها، آنها شب اول قبر برگردانند.
#بعلى
#بعلى
#بعلى
.
در شب قدر چه گفتی تو به هنگام دعا
ثبت شد نام بلند تو میان شهدا
پ.ن. تصاویر برخی از شهدای امنیت سال گذشته که در چنین شب قدری، تقدیر شهادتشان امضا شد.
شادی روحشان صلوات هدیه کنید.
#شب_قدر
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ روز قدس✊
همخوانی قرآن قاریان دهه نودی در قدس شریف ( ان شاءالله بزودى )
🌀بر اساس تلاوت بسیار زیبای سوره حمد استاد شحات انور
#روز_قدس
#القدس_لنا
#فلسطين
#مرگ_براسرائیل
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
يه مسجد وسط دو تا مثلث اسيره
يه كودك زير چكمه سياهى ميميره
#روز_قدس
#القدس_لنا
#فلسطين
#مرگ_براسرائیل
Ye-Masjed_Amir-Tajik_320.mp3
8.77M
متن آهنگ یه مسجد :
یه مسجد وسط دو تا مثلث اسیره
یه کودک زیر چکمه ی سیاهی می میره
یه ضجه توی آسمون شب پر می گیره
یه مادر دوباره ناله رو از سر می گیره
گلوله سینه ی برادرم رو می دره
شهادت کفن گلی می شه که پرپره
قلب اون روی خاک افتاده اما می زنه
کسی که تن پاکش روی دستای منه
شتاب کن برادر ، وقت شهادت منه
وقت گذشتن از خود ، وقت نجات میهنه
سلاح من سنگ منه ، می شکنه شیشه ی شبو
فریاد من مثل تبر ، می کنه ریشه ی شبو
برخیز ای مسلمان ، باید که مثل طوفان
کشتی شب رو بشکنیم
تیرگی رو پس بزنیم
شتاب کن برادر
شتاب کن برادر