♦️آمریکا دبیرکل مقاومت اسلامی نُجَباء را تهدید به ترور کرد
سفیر آمریکا در بغداد به برخی طرف های سیاسی اعلام کرده است که واشنگتن چهبسا رهبران گروههای عراقی و در رأس آنها شیخ اکرم الکعبی دبیرکل مقاومت اسلامی نُجَباء را به خاطر حمله به منافع ایالات متحده، هدف قرار دهد.
#رژيم_تروريست_آمريكا
#مرگ_برأمريكا
٠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
٠
حتما ببينيد
توصيه ى يك هموطن ساكن استراليا به مردم ايران
#سراب
#مرغ_همسايه
٠
جروزالم پست در خبری فوری اعلام کرد موشک هایپرسونیک فتاح در ۴۰۰ ثانیه به اسرائیل میرسد.
#ايران_قوى
#مرگ_براسرائیل
.
مےگفتـــــ :
در عالم رویا به شهید گفتم
چرا براے ما دعا نمےڪنید
ڪه شهیـد بشیم..؟!
مےگفتـــــ ما دعا مےڪنیم
براتون شهـادتـــــ مےنویسن!
ولے گنـاه مےڪنید
پاڪ میشه..
حاجحسینیڪتا
📸 موشک هایپرسونیک «فتاح» رونمایی شد
🔻این موشک با قابلیتهای تاکتیکی، به دلیل برخورداری از پیشران سوخت جامد نازل متحرک مرحله دوم، قابلیت دستیابی به سرعتهای بسیار بالا و همچنین انجام مانورهای مختلف در داخل و خارج از جو زمین به منظور غلبه بر انواع سامانههای دفاع هوایی دشمن را دارد.
🔻برد موشک فتاح ۱۴۰۰ کیلومتر و سرعت آن پیش از اصابت به هدف ۱۳ تا ۱۵ ماخ است.
#ماميتوانيم
#ايران_قوى
🇮🇷✌️🇮🇷✌️🇮🇷✌️🇮🇷✌️🇮🇷✌️🇮🇷
🌹 هر وقت با من خداحافظی میکرد؛
لحظه ی آخر می گفت: «دعــاکـن اگـه شهید شدم جسدم نیاد و گمنام بمونم. همه ی ما از خاکیم و بـه خـاک بــرمی گردیم؛ چه بهتر که با شهادت بریم و نزد خدا روزی بخوریم.»
هیچ وقت طاقت شنیدن این حرفهایش را نداشتم همیشه فقط سکوت می کردم. عاقبت هم به آرزویش رسید.
🌷 بدنش تا ده سال بعد از شهادتش، کنار دجله میان نیزارهای هورالهویزه ماند. بعد از ده سال چند تکه استخوان و پلاک و پوتینش را برای ما آوردند.
راوی خواهر شهید
برگرفته از کتاب «ازانتظار بسوخت»
#شهید_حسین_منتظری
#شهیدانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺فیلمی از رونمایی موشک هیپر سونیک فتاح
🥀
لحظات ملکوتی عاشقیست
به وقت ضریح دلهای ناآرام
الهی بحق امام زائران خسته
تمام ملتمسین دعا
حاجت روا بخیر بگردان
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر
اللهم ارزقناتوفیق شهادت فی سبیلک
اللهم احفظ قاعدناالامام الخامنه ای بالقرآن
اللهم ارزقنا زیارت الحسین علیهالسلام
اللهم اشف کل مریض
اللهم اغفر المومنین والمومنات
الهی امین
بحق صلواتی برمحمدوال محمد
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#لحظه ای با شهدا
🌷
💫💫💫💫
جان آقام ( عج ) . . .
ﻣﻨﺖ ﺧﺪﺍﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺻﺎﺣﺒﻢ مهدی ( عج )
ﺣﺘﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﺟﻮّ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺭﻫﺎ ﻧـــﮑﺮﺩ !....
الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعه🌷🌷🌷🌷
شهادت طلب باشیم
شهادت را همـہ دوست دارند
اما زحمت ڪشیدن برای شهادت را چه؟
شهید شدن یڪ اتفاق نیست!!!
گلیست ڪـہ برای شڪوفا شدنش باید خون دل بخوری
بـہ بی دردها
بـہ بی غصـہ ها
بـہ عافیت طلب ها
شهادت نمی دهند
بـہ آنڪـہ یڪ شب بی خوابی برای اسلام نڪشیده!
یڪ روز از وقتش را برای تبلیغ دین نگذاشتـہ
شهادت طلب نمیگویند!
دغدغـہ هیات،بسیج،ڪار جهادی
دغدغـہ ی دست این وآن را گذاشتن توی دست شهدا
دغدغـہ ترڪ گناه،آدم شدن،شهادت
بـہ حرف ڪـہ نیست،قلبت را بو میڪنند اگر بوی دنیا داد
رهایت میڪنند
اگر عاشق شهادتی
اول باید سرباز خوبی باشی
خوب مبارزہ ڪنی
مجروح شوی
اما ڪم نیاوری
درست مثل یاران عاشورایی حسین بن علی(ع)
شهادت را بـہ تماشاچی ها نمی دهند
خـــدایا به تو پناه میبرم... ♥️
از اینکـه در آراستن صورتم چنان مشغول شـوم که از اصلاح سیرتم باز بمانـم
خـــــدایا♥️
سیرت را تو میبینے وصورت را دیگران
شـــرم دارم از اینکه محبوب دیگـــران باشم و منفور تو
پس خــــــــدایا...♥️
تو خوش صورت وخـوش سیـرتم کـن که اول محبوب تو باشم بعد دیگـران...
آرامش از نگاه من یعنی لایق لبخـند خـــدا بودن....
💫🌹💫🌹💫
اگر شهید شدم تا جایی که اجازه داشته باشم شفیعتان خواهم بود...
اما وصیتی کلی:
از ولایت فقیه غافل نشوید که من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق امام زمان عج الله تعالی است.
......شهید محسن حججی🌷......
یادشهدا با صلوات🌷
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
📚 #از_داستانهای_نازخاتون
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖
#قسمت_بیست_و_پنجم5⃣2⃣
🍂ﺩﻭ، ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺘﻤﺎﻥ ﻧﮕﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺯﺩ ﮐﻨﺎﺭ . ﺩﻭﺩ ﺍﺯ ﺟﻠﻮﯼ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﺪ ! ﺯﻫﺮﺍ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﮔﻔﺖ : ﺍﻭﻩ ﺍﻭﻩ ! ﮔﺎﻭﻣﻮﻥ ﺯﺍﯾﯿﺪ !
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻭ ﮐﻤﮏ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻧﺪ . ﺑﺎ ﺗﻮﻗﻒ ﻣﺎ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺗﺪﺍﺭﮐﺎﺕ ﻭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺗﻮﻗﻒ ﮐﺮﺩ . ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﺁﻗﺎﯼ ﺻﺎﺭﻣﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﺑﺎ ﺗﻠﻔﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﺩ .
🍁ﺍﻋﺼﺎﺏ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺯﻫﺮﺍ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ! ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﺍﺵ ﻣﺰﻩ ﻣﯽ ﭘﺮﺍﻧﺪ ﻭ ﺣﺮﺹ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﻣﯿﺎﻭﺭﺩ : ﺁﯼ ﺍﻭﺗﻮﺑﻮﺳﺎ ﺑﺴﯿﺠﺎ ﺑﺮﻡ ﻣﻦ ! ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﯾﮑﯽ ﺧﺐ ﺗﺮ ﺁ ﺳﺎﻟﻢ ﺗﺮ …! ﺍﺯ ﺷﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻗﺮﺍﺋﻦ ﻣﺸﺨﺼﺲ ﮐﻪ ﺣﺎﻻ ﺣﺎﻻ ﻭﻝ ﻣﻌﻄﻠﯿﻢ !
ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﯿﺬﺍﺭﯼ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﭼﻪ ﺧﺒﺮﻩ ﯾﺎ ﻧﻪ؟
🍂ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺳﯿﺪ ﺍﺯ ﭘﻠﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﻻ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺧﺎﻧﻢ ﺻﺒﻮﺭﯼ ! ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﮔﻪ ﻣﻤﮑﻨﻪ !
ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ . ﺯﻫﺮﺍ ﻫﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﺁﻣﺪ . ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍ ﺟﺎﺷﻮﻧﻮ ﺑﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻦ . ﺯﻧﮓ ﺯﺩﯾﻢ ﺍﻣﺪﺍﺩ ﺧﻮﺩﺭﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﻭﻟﯽ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺳﺎﻟﻢ ﺗﺎ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺳﻮﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺗﻮ ﺑﯿﺎﺑﻮﻥ ﻧﻤﻮﻧﻦ . ﺗﺎ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻨﺘﻮﻥ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺗﻌﻤﯿﺮ ﺑﺸﻪ .
– ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻻﻥ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﻮﻥ ﮐﻨﻢ؟
– ﺑﻠﻪ ﺍﮔﻪ ﻣﻤﮑﻨﻪ . ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮﻥ
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖
#قسمت_بیست_و_ششم6⃣2⃣
🍂ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﻭ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﺩﻡ : ﺧﻮﺍﻫﺮﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺟﺎﻣﻮﻧﻮ ﺑﺎ ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺗﻮ ﺑﯿﺎﺑﻮﻥ ﻧﻤﻮﻧﯿﻢ . ﺳﺮﯾﻊ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺸﯿﻦ .
ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﯾﻢ ﻭ ﺟﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﻫﺎ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩﯾﻢ . ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻢ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪ، ﻧﺸﺴﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﻠﻤﻦ ﺁﺏ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺴﺒﯿﺢ ﻓﯿﺮﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺭﻧﮕﺶ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪ .
🍁ﻣﺜﻞ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ! ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻻﯼ ﻗﺮﺁﻧﻢ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﺻﻮﺭﺗﻢ . ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﻢ ﭼﮑﯿﺪ . ﺳﯿﺪ ﻫﻨﻮﺯ ﻻﯾﻖ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ … ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ !
🍂ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺰ ﺭﻓﺎﻫﯽ ﺑﯿﻦ ﺭﺍﻫﯽ . ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻣﻐﺮﺏ ﺑﻮﺩ . ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺗﻮﻗﻒ ﮐﺮﺩ . ﻭﺿﻮ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ، ﻧﻔﺲ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﮐﻨﯿﻢ؟
– ﻣﻦ؟
– ﺑﻠﻪ ﭼﻪ ﺍﺷﮑﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﻩ؟ ﺛﻮﺍﺑﺸﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮﻩ !
– ﺁﺧﻪ …
– ﺍﻻﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺩﯾﺮ ﻣﯿﺸﻪ ﻫﺎ !
🍁ﻧﻔﺴﺶ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﭼﺸﻢ !
ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﻒ ﺑﺴﺘﯿﻢ . ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﭼﻔﯿﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ، ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﺩ : ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ …
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺜﻞ ۵ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﻣﻘﺘﺪﺍﯾﻢ ﺷﺪ …..
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﺁﻗﺎﯼ ﺻﺎﺭﻣﯽ ﺗﻤﺎﺱ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺗﺎ ﯾﮏ ﺭﺑﻊ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯽ ﺭﺳﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ . ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﯾﻢ .
🍂ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﻮﻗﻒ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﺎﻟﯿﺪﻡ . ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺗﺎ ﺩﻭﮐﻮﻫﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﺯﻫﺮﺍ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩﻡ
: ﺯﻫﺮﺍ ﭘﺎﺷﻮ ﻧﻤﺎﺯ !
ﺁﻗﺎﯼ ﺻﺎﺭﻣﯽ ﻭ ﺁﻗﺎﯼ ﻧﺴﺎﺝ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺯﯾﺮﺍﻧﺪﺍﺯ ﭘﻬﻦ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ . ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ، ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﺖ ﺟﻠﻮﯾﻤﺎﻥ ﻧﺸﺴﺖ !
🍁ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺗﺎﺣﺎﻻ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪ؟
ﺯﻫﺮﺍ ﮔﻔﺖ : ﻋﻪ ! ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻪ !
– ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ !
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
Esmat 6.mp3
7.35M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
🔹️«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
🏷 کتاب #عصمت
#نویسنده: سیده رقیه آذرنگ
#فصل_ششم
⬅️ شهیده «عصمت پور انوری» یکی از ۴۱۴ شهیده مؤمن و مظلوم شهرستان دزفول است که در سن ۱۹ سالگی و ۶۶ روز پس از آغاز زندگی مشترکش، در ۱۹ آذرماه ۱۳۶۰ بر اثر بمباران هواپیماهای دشمن بعثی به شهادت رسید. روایت زندگی و خصوصاً روایت ازدواج این شهیده ی والامقام ، می تواند الگویی برای تمامی دختران این سرزمین باشد.
⬅️کتاب عصمت، یادآوری خاطرات مادرِ این شهیده می باشد،نوشته ها در عین اینکه خاطره گونه می باشد، اما حالتی داستان وار به خود گرفته و این خصوصیت باعث جذابتر شدن متن و محتوای کتاب شده است