حماس و جهاد اسلامی: از حمایتهای ایران متشکریم
🔹حماس در بیانیهای از نشست مشترک هنیه و النخاله در تهران خبر داد و اعلام کرد: طبق تأکید ۲ طرف، موفقیت هرگونه مذاکرهٔ غیرمستقیم به توقف تجاوز، خروج کامل اشغالگران از تمام نوار غزه، بازگشت آوارگان و ورود کمکهای بشردوستانه بستگی دارد.
🔹رهبران حماس و جهاد اسلامی از حمایتهای راهبردی و موضع ثابت جمهوری اسلامی ایران در قبال مقاومت و مردم فلسطین تقدیر کرده و از امت اسلامی خواستند تا دامنه مبارزه با رژیم اشغالگر را با تمامی ابزارها گسترش دهند.
🔴 جانباخته کدام میهن؟
روی قبر مهران سماک نوشته اند جانباخته میهن ، اما ننوشته اند کدام میهن!!
مهران سماک ساکن بندر انزلی بود که در شامگاه ۸ آذر ۱۴۰۱، در میانه پایکوبی و جشن فتنه گران بخاطر باخت تیم ملی ایران در جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ در مقابل آمریکا در زمان فتنه جنبش فواحش، در بندر انزلی با شلیک سرهنگ جوانمردی کشته شد .
حالا پدرش ژست پیروزمندانه انتقام گرفته است. کاش روی قبر پسرش مینوشت جانباخته کدام میهن هست .
🔴 اجاق مصلحت بازی ها چرا اینجا کور شده؟
کاش ازین مصلحت هایی که برای سرپوش گذاشتن بر خیانت ها و مفاسد برخیها به بهانه حفظ نظام بکار میبندند کمی را هم برای نجات سربازمدافع امنیت سرهنگ جوانمردی بکار ببرند.کاش بفهمند اعدام این سرباز وطن ستون فقرات سرمایه انسانی را در حوزه امنیت متزلزل میکند.در وسط جنگ ترکیبی کسی سرباز خودش را اعدام نمیکند.
4.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 پیام استقبال خاص از هنیه در تهران چه بود؟
👤 #علی_عبدی - کارشناس مسائل رژیم صهیونیستی:
✅ استقبال خاص جمهوری اسلامی از اسماعیل هنیه، نشاندهنده سیاست ایران برای دوران پساجنگ در غزه است.
💢 اینکه وزیر امور خارجه کشورمان تا پای اتومبیل هنیه میرود و مثل رهبر رسمی یک کشور از او استقبال میکند، نشان میدهد جمهوری اسلامی برای دوره بعد از جنگ برنامهریزی کرده است.
🔹نان خشك حضرت امير علیه السلام
راوی می گوید: دیدم یک نفر در نخلستانها دارد کار می کند. من هم خیلی گرسنه ام بود؛ چون از راه دور آمده بودم. گفتم پهلوی این مرد که دارد کار می کند، می روم. شاید چیزی داشته باشد. آمدم و سلام کردم و گفتم: «برادر! من گرسنه ام. چیزی هست؟» فرمودند: «پهلوی آن عصا نان هست؛ می خواهی، بردار و بخور». می گوید: «آمدم آنجا. دیدم پارچه¬اي بود؛ باز کردم. نان جوی خشکیده¬اي بود؛ برداشتم و هر چه دندان زدم، دیدم نمی شود آن را شکست». گفتم: برادر! این نان خشکیده، مال خودت. من نمی توانم بخورم. تو چطور این نان را می خوری؟» فرمودند: «برو مدینه به منزل حسن بن علی. وضع او خوب است و تو را اداره می کند». آمدم آنجا؛ دیدم سفره حسابی است. غذایم را خوردم و پنهاني یک مقدار آن را. زیر لباسهایم گذاشتم، تا برای آن پیرمرد که در نخلستان کار می کرد، ببرم. همينكه آمدم بروم، حضرت امام حسن علیه السلام فرمودند: «برادر! زیر لباست چه گرفتی؟» عرض کردم: «پیرمردی است در نخلستان کار می کند. من دیدم نانی در توشه او بود که دندانهای من نتوانست آن را خرد كند. اين غذا¬ها را برای او می برم». حضرت فرمودند: «همة اين دستگاه، مال خود او است؛ اما استفاده نمی كند».
284/خ/96