eitaa logo
دیده بان
1.2هزار دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
23.9هزار ویدیو
38 فایل
آدرس کانال دیده بان در پیام رسان ایتا Http://eitaa.com/didehban313 آدرس کانال دیده بان در تلگرام http://t.me/didehban313 آدرس پیج اینستاگرام دیده بان https://www.instagram.com/mehrbanali313
مشاهده در ایتا
دانلود
خسته‌ایم از رمضان‌هایے ڪه به وصال شما ختم نمی‌شوند! خسته‌اےم از این فراق طولانے ... خسته‌اےم اما نااُمید هرگز؛ ما عهد بسته‌ایم ڪه تا آخرین لحظه دست از دعا براے ظهورتان برنداریم ... تعجیل در ظهور صلوات
🥚اتفاقات عجیبب که تخم مرغ برایمان رقم می زند ! ▫️بهبود کلسترول خون ▫️کاهش بیماری قلبی ▫️کاهش وزن ▫️بهبود سلامت چشم ▫️بهبود عملکرد مغز ▫️دریافت امگا❸
📍“بابا را ببوس که می‌رود شهید بشود و ما دیگر بابا را نمی‌بینیم.” شهید صفوی در بعد فنی مهندسی جنگ ابتکاراتی نظیر طراحی و ساخت سنگرهایپیش ساخته بتنی شهید صفوی در ابعاد و کاربری های گوناگون، احداث سکوهای موشکیپرتابل، احداث پل های گوناگون، ساخت دکل های دیده بانی با ارتفاع 60 متر(سه برابردکل های دیده بانی معمول) و … دارد، اما مطمئنا ابتکار و توانمندی ایشان درمدیریت ورود دستگاه های دولتی به جبهه بیش از هر موضوعی حائز اهمیت است. آخرین باری که شهید بزرگوار برای دیدن خانواده رفته بود، اتفاق جالب توجهی رخ داد؛ هنگام خداحافظی، پسر کوچک شهید صفوی به برادر بزرگترش گفته بود: “بابا را ببوس که می‌رود شهید بشود و ما دیگر بابا را نمی‌بینیم.” دختر کوچک سردار نیز جلوی ایشان را گرفته بود و با حالت گریه می‌گفت: “بابا یک روز دیگر پیش ما بمان تا اقلاً تو را سیر ببینیم. ما تو را هیچ‌وقت سیر ندیدیم.” سرانجام پس از سال‌ها خدمت صادقانه و عاشقانه در امر مهندسی جنگ این سرباز امام زمان (عج) و پیرو روح‌الله (ره)؛ بعد از عملیات کربلای 5 و در سال 1365 هجری شمسی، سردار صفوی جهت انجام مأموریتی از جبهه به تهران آمد و در هنگام بازگشت به پایگاه امیدیه در یک سانحه‌ی هوایی ـ بر اثر اصابت گلوله‌ی دشمن بعثی به هواپیمای حامل ایشان ـ مظلومانه به شهادت رسید و همان‌طور که آرزویش بود در صراط مستقیم الهی جانش را تقدیم معبود خویش کرد. شادی روح مطهر شهدا 🌱
7.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 نقش رضا شاه در بی‌آبی سیستان و بلوچستان
11.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| در عالَم هیچ شیء و مخلوقی نیست که شعور نداشته باشه یا مُرده باشه! ✘ همه چیز در عالَم شعور داره و زنده است! منبع: شرح اسماء الله
🌷 تو رضایت ندهی نمی‌روم! 🔹 روایتی از اقامه نماز بر پیکر هفت شهید راه قدس توسط رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره) 🔹همسر جوانِ جوان‌ترین شهید آن کاروان هفت نفره روبروی دوربینم ایستاده. توی قاب دارد از آخرین مکالمه‌اش با سیدعباس صالحی روزبهانیِ ۲۴ ساله می‌گوید و من که صدایش را از هدفون می‌شنوم نفسم بند آمده: «دو دقیقه قبل از آن حادثه به من زنگ زده بود. داشتیم با هم صحبت می‌کردیم که تلفن قطع شد و دیگر هیچ صدایی نیامد. معمولاً وقتی این اتفاق می‌افتاد آقا عباس چند دقیقه بعد دوباره تماس می‌گرفت اما بعد از قطع شدن آن تلفن دیگر تماس نگرفت تا اینکه خبری از تلویزیون شنیدم که یک ساختمان نزدیک سفارت ایران هدف قرار گرفته. دلم شور افتاد و ...» 🔹این‌ شکلی می‌شود بود که سیدعباسِ متولد ۱۳۷۸ اهل بروجرد با دو سال سابقه پاسداری که حدود دو سال هم از ازدواجش می‌گذشته و برای اولین بار هم پایش به معرکه‌ی سوریه باز شده، خونش کیلومترها دورتر از مرزهای ایران روی زمین می‌ریزد؛ همین اول کار به چه واقعیت سترگی خوردم. 🔹اصلاً برای کار دیگری به حسینیه آمده بودم اما عظمت واقعه آنقدر بود که تصمیم عوض کنم و دوربین تصویربرداری را بردارم و حالا بایستم روبروی آدم‌هایی که شانه زیر باز امانت‌هایی داده‌اند که هزاران سال قبل و در ابتدای خلقت، آسمان‌ها از پذیرفتنش سر باز زدند. 🔹زبانم نمی‌چرخد اما به زحمت به همسر جوان سیدعباس می‌گویم: «دل کندن از همسرتان سخت نبود؟» وسط بغضی که بیخ گلویش و پرده اشکی که توی قاب چشمش گیر کرده و صبورانه با آنها دست و پنجه نرم می‌کند می‌گوید: «خیلی سخت بود! خیلی خیلی سخت! کار رفتنش که داشت درست می‌شد به من گفت تو رضایت ندهی نمی‌روم!» بغض بالاتر می‌آید و بقیه حرفش را می‌خورد. در ادامه هم با اشکی که حالا دیگر به‌وضوح چشم‌ها را تر کرده از دیدن پیکر سیدعباس در معراج می‌گوید و می‌گوید: «عباس جان! شهادتت مبارک! ما را هم شفاعت کن!» 🔹این حجم از تکرار عبارت «شهادتت مبارک» را اگر آدم اینجا و روبروی این آدم‌ها نباشد اصلا توی کَتَش‌ نمی‌رود. مگر می‌شود عزیزی از دست داده باشی و رفتنش را تبریک بگویی؟! زبان من که نمی‌چرخد. این را هم به همسر سیدعباس گفتم هم به مادرش هم به پدرش! هر سه نفرشان اما جلوی دوربین من ایستادند و شهادت سیدعباس را تبریک گفتند. پدرِ سیدعباس که راننده‌ی کامیون و ماشین سنگین است چیز عجیب‌تر دیگری هم می‌گوید آن هم درست زمانی که پیکر جوان ۲۴ ساله‌اش هنوز توی تابوت است و دفن هم نشده که داغش سرد شده باشد: «اگر به جای عباس چند عباس دیگر هم داشته باشم و لازم باشد، آنها هم فدای حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و امام حسین علیه‌السلام!» عین این حرف را مادر سیدعباس هم می‌زند.
31.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👀 دیدن این 🎞 فیلم برای هر مسلمان و انسان آزاده ای واجب است آن را از دست ندهید.
🔴وقتی رضاشاه از عجیده خاتون خواستگاری کرد این زن لر جوابی داد که هنوز هم تاریخ شکوه این زن و حقارت رضاشاه را روایت می‌کند 🔷در هنگامه کشف حجاب رضاشاه به لرستان سفر می کند. در مراسم استقبال رضاشاه از عجیده خانم مادر علیرضاخان بیرانوند می‌خواهد زن وی شود. داستان به این گونه است که عجیده خانم در مراسم استقبال جلوی رضاخان را می‌گیرد و از او درخواست میکند، رضا خان می‌پرسد کیستی و چکار داری، که عجیده خانم خود را چنین معرفی می‌کند: عجیده هستم. مادر علیرضا و یداله خان بیرانوند. شما آن‌ها را دستگیر کردید. ( در آن زمان بسیاری از سران عشایر و مبارزان لرستانی توسط قشون پهلوی دستگیر شده بودند و بسیاری از آنها اعدام یا تبعید شدند.). 🔷 رضاخان مکثی میکند(در مقابل جسارت زن لر تامل می کند) و می‌گوید: با خودم ازدواج کن تا خودم برای تو علیرضا و یداله بسازم. عجیده خانم در مقابل درخواست رضان خان جوابی کوبنده می دهد و می‌گوید: من زنش هستم که علیرضا و یداله را بیاورم اما تو آن مردی نیستی که چنین فرزندانی را درست کنی. (این پاسخ کوبنده و تاریخی عجیده خانم در جراید آن زمان به ثبت رسیده و سندی است بر بی باکی و دلاوری شیر زنان عشایر لر در مقابل شاهی ستمگر و دیکتاور می‌شود. پس از آن ماجرا عجیده خانم و خانواده‌اش به کلات نادری تبعید شدند. پس از مدتی علیرضاخان بیرانوند فرزند علیمردان خان بیرانوند در زندان قصر قجر به همراه برادرانش اعدام شدند. منبع: ۱_روزنامه رعد آن زمان ۲_کافه تاریخ ✍عالیه سادات ___________________
📲اینتل اسکای:وقتی از یکی از تظاهرکنندگان پرسیده شد که آیا هنگام حضور در خیابان از پاسخ ایران نمی ترسید، پاسخ داد: ▪️ما به موشک های ایرانی اطمینان داریم که اهداف خود را از دست نمی دهند و خیابان هدف آنها نیست. آنها به خوبی می‌دانند برخلاف دولت فاسد نتانیاهو، پول خود را صرف چه کنند.
📷 واکنش سعید آقاخانی به حادثه تروریستی چابهار سعید آقاخانی کارگردان، نویسنده و بازیگر در واکنش به حادثه تروریستی چابهار در استوری اینستاگرامش نوشت: 🗣درست دوماه پیش در کنار همین عزیزان مرزبان و دریابانی در چابهار مشغول کار بودیم، اغلب بومی و بلوچ، مردانی مهربان و از جان گذشته، یک روز داخل قرارگاه دریابانی ورود ما را ممنوع کردند، گفتیم هنوز کارمان تمام نشده، گفتند ما آماده باشیم و ما را به زور بیرون کردند و خودشان ماندند 🗣نزدیک قرارگاه کارمان را شروع کردیم که آسمان از شلیک گلوله توپ سیاه شد، دستپاچه همه‌چیز را جمع کردیم و از آنجا رفتیم و آن‌ها آنجا ماندند. روحشان شاد.