من چهمیدانستم كه اَبرناكم ؟
که در زیرِ پلكم بارانهای جھان میخوابند،
میریزند، میبارند و والدین ِ
هزاران ِ بوتهی برونرنا، یا ادریس آبي
میشوند.
هفدھُم اردیبھشت را
گفتهام رخت و لباس رفو کنند
خلقاللّھ وَ ..
جمع بشوند،
حضوری کوتاه و زیبا .
من هم هستم بینشان
حریر ِ سادهای
بهسر ،
پیراهن ِ سرخي بهتن ،
چه بهرنگ!
سوریست به قَریحت و
مشرب میان ِ
خودمان .. ؛
سالگرد ِ آماج شده.