eitaa logo
دین بین
14.2هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
13 فایل
😁هدف ما گفتن موضوعات سنگین با قالب سبکه 🎞 تولید کلیپهای اینوری برای اونوری‌ها 🥴 ✍️ نویسنده و کارگردان: سید علی سجادی‌فر 🎞️ بازیگر: امید غفاری ادمین کانال و رزرو تبلیغات: @admin_dinbin پیج ویراستی مون: https://virasty.com/dinbin
مشاهده در ایتا
دانلود
تیزهوشی شاگرد ابن سینا روزی ابن سینا از جلو دکان آهنگری می گذشت که کودکی را دید. آن کودک از آهنگر مقداری آتش می خواست. آهنگر گفت:ظرف بیاور تا در آن آتش بریزم. کودک که ظرف همراه نداشت، خم شد و مشتی خاک از زمین برداشت و در کف دست خود ریخت. آن گاه به آهنگر گفت:آتش بر کف دستم بگذار. ابن سینا، از تیزهوشی او به شگفت آمد و در دل بر استعداد کودک شادمان شد. پس جلو رفت و نامش پرسید. کودک پاسخ داد:نامم بهمن یار است و از خانواده ای زرتشتی هستم. ابن سینا او را به شاگردی گرفت و در تربیتش کوشید تا اینکه او یکی از حاکمان و دانشمندان نام دار شد و آیین مقدس اسلام را نیز پذیرفت. 💠آثار بزرگ منشی را از کودکی می توان در رفتار و زندگی بزرگان مشاهده رد. 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 💞👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓  @sangarsazanbisangar ┗━━━♥️═🍃━━━┛
۳ 🥀 و این بار شنیدن صدایش لرزه بر اندامم انداخت . _ منم محسن ، نمی خوای جواب سلامم رو بدی ؟ در حالی که به نفس نفس افتاده بودم بدون اینکه به طرفش برگردم گفتم _ س . . . . سلام . . . _ چرا صدات میلرزه ؟ چرا بر نمی گردی ! نکنه یکی از پاهای تو هم قطع شده که نمیتونی این کار رو بکنی ؟ یا اینکه نکنه اونقدر از چشات افتادم که حتی نمی خوای نگام کنی ! . . . این حرفها مثل پتک روی سرم فرود می آمدند . طوری که به زور خودم را سر پا نگه داشته بودم . حرفهایش که تمام شد . مدتی به سکوت گذشت و من هنوز پشت به او داشتم . تا وقتی که از چلق و چلق عصایش فهمیدم که دارد میرود . آرام به طرفش برگشتم و او را دیدم ، با یک پا و دو عصای زیر بغلی . . . کمی به رفتنش نگاه کردم ، ناگهان به طرفم برگشت و نگاهمان به هم گره خود . وای ! که چقدر دوست داشتم زمین دهان باز میکرد و مرا می بلعید تا مجبور نباشم آن نگاه سنگین را تحمل کنم . نگاهی که کم مانده بود ستون فقراتم را بشکند ! چرایش را نمیدانم . اما انگار محکوم به تحمل آن شرایط شده بودم که حتی نمیتوانستم چشمهایم را ببندم . مدتی گذشت تا اینکه محسن لبخندی زد و رفت . . . حس عجیبی از لبخند محسن برخاسته بود . سوار بر امواج نوری ، به دورن چشمهایم رخنه کرد و از آنجا در قلبم پیچید و همچون خون ، از طریق رگهایم به همه جای بدنم سرایت کرد . داخل خانه که شدم با قدمهای لرزان ، هر طور که بود خودم را به اتاقم رساندم و روی تختم ولو شدم . تمام بدنم خیس عرق شده بود . دستهایم می لرزید و چشمهایم سیاهی میرفت . اما قلبم . . . قلبم با تپش میگفت که این بار او میخواهد به مغزم یاری برساند و آن در حل معمائی که از حلش عاجز بودم کمک کند . بله ، من هنوز محسن را دوست داشتم و هنوز خانه ی قلبم از گرمای محبتش لبریز بود که چنین با دیدن محسن ، به تپش افتاده بود و بی قراری میکرد. ناخودآگاه به سراغ کادو رفتم و آن را گشودم . داخل آن چیزی نبود غیر از یک شاخه گلی خشکیده که بوی عشق میداد . به یاد نامه ی محسن افتادم و آن را هم گشودم . ( سلام مژگان ، میدانم الان که داری نامه را میخوانی من از چشمت افتاده ام ، اما دوست دارم چیز هائی در مورد آن شاخه گل خشکیده برایت بنویسم . تا بدانی زمانی که زیبائی آن گل مرا به هوس انداخت تا آن را برایت بچینم ، میدانستم گل در منطقه خطرناکی روییده ، اما چون تو را خیلی دوست داشتم و میخواستم قشنگترین چیز ها برای تو باشد . جلو رفتم و . . . بعد از مجروحیتم که تو به ملاقاتم نیامدی ، فکر کردم از دست دادن یک پا ، ارزش کندن آن گل را نداشته . اما حالا که درام این نامه را می نویسم به این نتیجه رسیده ام که من با دیدن آن گل ، نه فقط به خاطر تو ، که درواقع به خاطر عشق خطر کردم و جلو رفتم ، عشق ارزش از دست دادن جان را دارد ، چه برسد به یک پا و … ) گریه امانم نداد تا بقیه ی نامه را بخوانم . اما همین چند جمله محسن کافی بود ، تا به تفاوت درک عشق ، بین خودم و محسن پی ببرم و بفهمم که مقام عشق در نظر او چقدر والا است و در نظر من چقدر پست …. چند روزی گذشت تا اینکه بر شرمم فایق آمدم . به ملاقات محسن رفتم و گفتم که ارزش عشق او برای من آن قدر زیاد است که از دست دادن یک پایش در برابر آن چیزی نیست و از او خواستم که مرا ببخشد. اکنون سالها ست که محسن مرا بخشیده و ما درکنار یکدیگر زندگی شیرینی را تجربه میکنیم. ما ، هنوز آن کادوی خونین و آن شاخه گل خشکیده را به نشانه ی عشق مان نگه داشته ایم..! “ 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 💞👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓  @sangarsazanbisangar ┗━━━♥️═🍃━━━┛
🍃🌸 #صفحه143_سوره_انعام 🌸🍃 هرروز یه صفحه قران به نیت #ظهور و #سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف🌸🍃 #اجرتون_با_صاحب_الزمان 😍 🌷‌-----*~*💓*~*-----🌷 #شهداعاشقترند💞👇 ┏━━━🍃═❤️━━━┓  @sangarsazanbisangar ┗━━━❤️═🍃━━━┛
🍃🌸 #ترجمه_صفحه143_سوره_انعام🌸🍃 #اجرتون_با_صاحب_الزمان 😍 (ترجمه:شیخ علی ملکی) 🌷‌-----*~*💓*~*-----🌷 #شهداعاشقترند💞👇 ┏━━━🍃═❤️━━━┓  @sangarsazanbisangar ┗━━━❤️═🍃━━━┛
آرامش آسمان شب سهم قلبتان❣ باشد و نور ستاره ها💫 روشنى ِ بى خاموش ِ تمام لحظه هايتان شبتون مهتابی🌷 #شبتون_مهدوی_و_ارام🌸🍃 🌷‌-----*~*💓*~*-----🌷 #شهداعاشقترند💞👇 ┏━━━🍃═❤️━━━┓  @sangarsazanbisangar ┗━━━❤️═🍃━━━┛
┄┅─✵💝✵─┅┄ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالیُ بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 #شهداعاشقترند💞👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓  @sangarsazanbisangar ┗━━━♥️═🍃━━━┛
مهدی جان💖 صبحی که به جمالِ تو چشمم بشود باز، ای جانِ دلم، صبحِ من آن روز بخیر است... اللّهم عجّل لولیک الفرج🌺 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 #شهداعاشقترند💞👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓  @sangarsazanbisangar ┗━━━♥️═🍃━━━┛
خواستم این اربعین را کربلا باشم ، نشد از نجف، پای پیاده… کربلا باشم ، نشد زائران بین نمازی در حرم یادم کنید هر نمازی خواستم در کربلا باشم ، نشد 🌹دوستانی که زائرکربلا هستن التماس دعا😢 #اللہم_الرزقناشفاعة_الحسین_یوم_الورود 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 #شهداعاشقترند💞👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓  @sangarsazanbisangar ┗━━━♥️═🍃━━━┛
اگر یک بار در میهمانی اربعین حسین حاضر شوی، دیگر برایت خیلی سخت می‌شود، در زمان‌های دیگر که حرم حسین آرام و بی‌هیاهو است آنجا باشی. چون حس می‌کنی، تنها در اربعین است که حُرمت حرم حسین حفظ می‌شود؛ در اربعین است که کسی آرام وارد حرم نمی‌شود؛ همه به سر و سینه می‌زنند و در فراق حسین اشک می‌ریزند و ناله سر می‌دهند. 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 #شهداعاشقترند💞👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓  @sangarsazanbisangar ┗━━━♥️═🍃━━━┛
♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️ تو مے بخشے دوبارہ جان بہ گلدان  شبیہ بارش باران بہ گلدان همیشہ چشم در راه هستند  تمام غنچہ ها، گلدان بہ گلدان 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 💞👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓  @sangarsazanbisangar ┗━━━♥️═🍃━━━┛
┄┅─✵💝✵─┅┄ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم بنام‌ دوست گشاییم دفتر صبح را بسم الله النور✨ روزمان را با نام زیبایت آغاز میکنیم در این روز به ما رحمت و برکت ببخش و کمک‌مان کن تا زیباترین روز را داشته باشیم الهی به امید تو 💚 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 #شهداعاشقترند💞👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓  @sangarsazanbisangar ┗━━━♥️═🍃━━━┛
سلام بر تو هر جا و هر لحظه🌹 مهربانم تو را مى خوانم و قــــنـــــــد در دلم آب مى شود❣ حناىِ قول دادنهایم هم دیگر پیش روى ماهتان رنگى ندارد😔 دل‌خوشی‌ام این‌است که بنشینم کنار سجاده تسبیح را بگیرم و برایتان "وَاِن یَکاد"... بخوانم 💠اللّهم عجّل لولیک الفرج💠 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 #شهداعاشقترند💞👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓  @sangarsazanbisangar ┗━━━♥️═🍃━━━┛