eitaa logo
دین بین
14.3هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
13 فایل
😁هدف ما گفتن موضوعات سنگین با قالب سبکه 🎞 تولید کلیپهای اینوری برای اونوری‌ها 🥴 ✍️ نویسنده و کارگردان: سید علی سجادی‌فر 🎞️ بازیگر: امید غفاری ادمین کانال و رزرو تبلیغات: @admin_dinbin پیج ویراستی مون: https://virasty.com/dinbin
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت اول رمان زیبای 💞 #قلبم_برای_تو💞 https://eitaa.com/sangarsazanbisangar/11991 💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 🌸🍃 هرروز یه صفحه قران به نیت و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف🌸🍃 😍 🌸 🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
🍃🌸 🌸🍃 😍 (ترجمه:شیخ علی ملکی) ... 🌸 🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام شبتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمتهای جدید رو بذارم😊
🌸🍃 ❤❤ .✍ -خوب یادته ها شیطون...اره همون همبازی بچگیات...الان اقایی شده برا خودش... -خب حالا کی میخوان بیان؟! -آخر هفته...حالا برو دست و صورتتو بشور تا من ناهار رو بکشم عروس خانم... -حالا که چیزی معلوم نیست...خیلی عجله دارین منو بیرون بندازینا -امان از دست تو دختر آخر هفته شد و منتظر بودیم که عصمت خانم اینا بیان... خیلی استرس داشتم... دست و صورتم یخ یخ بود... تا حدی که مامانم گفت: -چی شده دختر؟! چرا مثل میت ها شدی؟! -اااا مامان...الان آخه وقت شوخیه؟! -شوخی چیه...رنگ و روت پریده برو یه آبی به سر و صورتت بزن... . در حال صحبت بودیم که زنگ در به صدا در اومد...و مامان و بابام به سمت در حرکت کردن و من از تو اشپزخونه منتظر بودم و صدای سلام و احوالپرسی رو میشنیدم... . -سلام -سلام عصمت خانم...خیلی خوش اومدین...بفرمایین... -خواهش میکنم و... . تو حال و هوای خودم بودم و تو فکر آیندم بودم که دیدم در آشپزخونه باز شد و مامانم اومد تو... . -مریم؟! چی شدی؟!مگه نمیشنوی دختر؟! -ها؟! چی؟! مگه صدا زدین؟! -نخیر...کم مونده بود خود پسره صدات بزنه پاشو یه سینی چایی بردار بیا بیرون -باشه...الان میام... . سینی چایی رو برداشتم و بیرون رفتم...بعد مدتها دوباره آقا میلاد رو میدیدم...راستش تو نگاه اول ازش بدم نیومد... . بعد یکم که نشستم خانواده ها گفتن بریم تو اتاق برای صحبت و مامانم بلند شد و راه اتاقم رو نشون آقا میلاد داد... . من رو تختم نشستم و آقا میلاد هم رو صندلی ای که تو اتاقم بود... یه چند دیقه سکوت تو اتاق حاکم بود که گفتم: شما نمیخواین چیزی بگین؟! -چرا چرا...ولی خب محو تماشای اتاقتونم...هنوزم که مثل بچگیا رنگ سبز رو دوست دارین -بله -خوبه که آدم همیشه رو علایقش بمونه اااااا...اون عروسکه همون نیست که من دستاشو درآورده بودم... . -بله...همونه و بعد هم زدین زیرش و گفتین کار خودم بوده . -یادش بخیر... . -امیدوارم شما این اخلاق روتون نمونده باشه... . -نه خیالتون جمع...با عروسکاتون دیگه کاری ندارم . -عجب خب اگه اجازه بدین دیگه حرفهای جدی بزنیم؟! . -بفرمایین..اجازه ما هم دست شماست مریم خانم... . ... 🌸 🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
🌸🍃 ❤❤ .✍ عجب ..خب اگه اجازه بدین دیگه حرفهای جدی بزنیم... -بفرمایین..اجازه ما هم دست شماست... -خب پس شما شروع کنین . -من که شما رو دیدم حرفام یادم رفت...شما بفرمایین . -باشه پس...اقا میلاد فک کنم از نوع حجاب و پوششم فهمیده باشین اعتقاداتم چجوریه و... . -بله...بله...چطور؟! . -میخواستم نظر شما رو درباره دین و اعتقاداتتون بدونم... . -خواهش میکنم..راستیتش من دینداری برام خیلی مهمه ولی نظرم درباره دین خاصه... دینداری یه چیز شخصیه نه تحمیلی و چیزی هست که هر کس تو خودش داره ولی نباید اونو تو همه ابعاد زندگیش گسترش بده...در ضمن من با سیاست و اینجور چیزها هم رابطه خوبی ندارم...به نظرم نباید این دوتا باهم قاطی بشن.. آدم میتونه دیندار باشه ولی سیاسی نباشه . -پس شما نماز میخونید و روزه میگیرید دیگه؟! . -اختیار دارید...نه تنها میخونم بلکه حتما هم باید اول وقت باشه... . -چه خوب... . و با هم از این در و اون در صحبت کردیم و نفهمیدیم چجوری زمان گذشت که با صدای مامانم پشت در یهو به خودمون اومدیم... . -مریم جان؟! صحبتاتون تموم نشد؟؟ما که بیرون حرفامون تموم شده داریم در و دیوار رو نگاه میکنیم . -الان میایم مامان جان... . -آقا میلاد: گرم صحبت شدیم نفهمیدیم زمان چجوری گذشت...بریم مریم خانم... . دوتایی به طرف پذیرایی و خانواده ها حرکت کردیم که عصمت خانم گفت: -به به...بالاخره اومدین پس . -آقا میلاد:آره مامان جان... کنار مریم خانم آدم زمان از دستش میره..ببخشید معطل شدین . اونشب گذشت و رفتن و من تا صبح داشتم به حرفهای میلاد فکر میکردم...راستیتش شخصیتش برام ایده آل بود...ظاهر مذهبی نداشت و به روز و شیک بود ولی از حرفهاش معلوم بود که دین براش خیلی مهمه... صبح شد که دیدم مامانم اومد تو اتاقم... . -عروس خانم؟! بیداری؟! -آره مامان جان...جانم؟! -راستیتش دیشب میخواستم باهات حرف بزنم ولی گفتم بزارم یکم فکراتو کنی بعدا خب دخترم نظرت چیه؟! -در مورد چی؟؟ -در مورد آب شدن یخ های قطب جنوب خب درباره میلاد دیگه؟؟ . -در مورد یخ های قطب جنوب که منفیه ولی آقا میلاد به نظر پسر خوبی میاد ولی باید بیشتر باهاش آشنا بشم... . ... 🌸 🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
نظر یکی از اعضای بزرگوار کانال😊🌸🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
شبتون سرشار از عطر الهی🌸🍃 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸 #ادامه_دارد... #دوستانتان_را_دعوت_ڪنید 🌸 #کپی_فقط_با_ذکر_ایدی_کانال🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا