eitaa logo
دین بین
12.2هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
13 فایل
😁هدف ما گفتن موضوعات سنگین با قالب سبکه 🎞 تولید کلیپهای اینوری برای اونوری‌ها 🥴 ✍️ نویسنده و کارگردان: سید علی سجادی‌فر 🎞️ بازیگر: امید غفاری ادمین کانال و رزرو تبلیغات: @admin_dinbin
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 🌸🍃 هرروز یه صفحه قران به نیت و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف🌸🍃 😍 🌸 🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
🍃🌸 🌸🍃 😍 (ترجمه:شیخ علی ملکی) ... 🌸 🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
🕊 🍎 ✨ من و حمید به کمترین چیزها راضی بودیم؛ به همین خاطر بود که خریدمان، از یک دست آینه شمعدان و حلقه ازدواج فراتر نرفت! برای مراسم، پیشنهاد کردم غذا طبق رسم معمول تـهیه شود که به شدت مخالفت کرد! گفت: «چه کسی را گول می-زنیم، خودمان یا دیگران را؟ اگر قرار است مجلسمان را اینطور بگیریم، پس چرا خریدمان را آنقدر ساده گرفتیم؟! مطمئن باش این جور بریز و بپاش ها اسراف است و خدا راضی نیست. تو هم از من نخواه که بر خلاف خواست خدا عمل کنم.» با اینکه برای مراسم، استاندار، حاکم شرع و جمعی از متمولین کرمان آمده بودند، نظرش تغییری نکرد و همان شام ساده ای که تهیه شده بود را بهشان داد! حمید می گفت: «شجاعت فقط تو جنگیدن و این چیزها نیست؛ شجاعت یعنی همین که بتوانی کار درستی را که خلافِ رسم و رسومِ به غلط جا افتاده است، انجام بدهی. چریک، ص35 و 36 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 مقام معظم رهبری بنده راضی نیستم از کسانی که با خرج های سنگین و با اسراف در امر ازدواج، کار را بر دیگران مشکل می کنند. البته با جشن و شادی و مهمانی موافقم ولی با اسراف نه. مطلع عشق، ص119 ... 🌸 🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
حرف دل گفتن نیاز به مقدمه نداره... برای ظهورش صلوات... ❣یا صاحب الزمان ادرکنی..❣ #دوستانتان_را_دعوت_ڪنید 🌸 #کپی_فقط_با_ذکر_ایدی_کانال🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 🌸🍃 آمده بود مهمانی، سر سفره هم نشسته بود، امّا دست به غذا نمی‌زد. زن‌دایی پرسید: «محمدعلی! مگه گرسنه نیستی؟» همان‌طور که سرش پایین بود جواب داد: «می‌تونم یه خواهشی از شما بکنم؟ می‌شه چادرتون رو سرتون کنید؟!» آن روزها یازده دوازده سال بیشتر نداشت. کتاب سیره شهید رجایی، ص 34 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ای فرزند آدم، از آنچه خدا حرام کرده اجتناب کن و عفت داشته باش تا از اهــل عبادت خدا محسوب گردی. ارشاد القــلوب، ترجـمه طباطبایی، ص75-74 🌸 🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
خداوندا رسان از ما سلامش🌸🍃 به گوش ما رسان یا رب کلامش🌸🍃 به سوز سینه ی مجروح زهرا🌸🍃 نما تعجیل در امر قیامش🌸🍃 #دوستانتان_را_دعوت_ڪنید 🌸 #کپی_فقط_با_ذکر_ایدی_کانال🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام شبتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمتهای جدید رو بذارم😊
💕 🙁 . -شما همیشه اینقدر زود جا میزنید؟؟ -درک نمیکنید حالم رو... -چطوردرک نمیکنم...مگه من کمتر از شما زحمت کشیدم؟ منم مثل شما بی خوابی کشیدم و الانم ناراحتم ولی این فقط یه بازی بود...مثل بقیه زندگیمون...همه زندگیه یه بازیه...یه بار باخت...یه بار برد... توی این مسابقه همه تیم ها زحمت کشیده بودن و امروز فقط یه تیم برنده میشد... هیچکس هم با ما قرارداد امضا نکرده بود که اون تیم برنده ماییم... ما کارمون تا قبل شکست تلاش بود و دعا ولی الان کارمون هرچی باشه قطعا حسرت خوردن نیست... با حسرت خوردن و لعنت فرستادن به شانسمون و این و اون نه تنها اون مسابقه بر نمیگرده و دوباره برگزار نمیشه بلکه روحیه ما برای بازی بعدی زندگی هم نابود میشه... . چون اون بازی تموم شده ولی بازی های زندگی که تموم نشده...نمیگم به شکستها فکر نباید کرد...چرا...باید حتی ریز شد و ریختش رو میز تا علتش پیدا بشه ولی نباید بایه شکست بازی رو بهم زد که😕 . انتظارتون هم از خدا این نباشه که همه چیز رو نقدا باهاتون حساب کنه... درسته ما نماز خونیم و مذهبی هستیم ولی ما داریم به حرف خدا گوش میدیم ولی قرار نیست ما هم هرچی میگیم خدا به حرفمون گوش بده و چون مذهبی هستیم فقط خواسته های ما برآورده بشه... این ماییم که به این نماز و عبادت نیاز داریم نه خدا به نماز ما که حالا بخوایم سرش منتی بزاریم... . . حرف های زینب خیلی رو من تاثیر گذاشت و من رو به فکر فرو برد... برام جالب بود که یه دختر تو سن و سال من همچین اعتقاد و ایمان محکمی داره و پای ارمان هاش محکم وایساده... برام جالب بود که یه دختر که معمولا دخترا معروفن به احساسی بودن اینقدر جلوی مشکلات محکم وایساده.... . از خودم شرمنده شدم که چقدر ناشکر بودم... . چند ماهیب گذشت و رابطه من و زینب با وجود کمرنگ شدن ولی ادامه داشت. . ته دلم به زینب علاقه داشتم و بهش فکر میکردم ولی از بیانش بهش میترسیدم... چون نمیخواستم دوباره اون قضایایی که از دستش خلاص شدم دوباره برام پیش بیاد.. . ولی یه جورایی زینب داشت اصلا مینا رو از ذهنم بیرون میبرد و دلیلش این بود که زینب من و تغییراتم رو میدید ولی مینا نمیدید😞 زینب حرفام رو میشنید ولی مینا نمیشنید😞 زینب بهم توجه داشت ولی مینا نداشت😕 از زینب برای مامانم تعرف کرده بودم که چه دختر خوب و با احساسیه...راستش بعد قضیه مینا با مامانم تو این مسائل راحت شر شده بودم و راحت حرفام رو میزدم... . تا اینکه یه روز زینب بهم پیام داد و با گریه گفت:😭 . ... 🌸 🌹 ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ @sangarsazanbisangar ┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
شبتون سرشار از عطر الهی🌸🍃