«سجادۀ خونین» شرح ووصفی بر(چفیه)این یادگاری شهیدان ورزمندگان هشت سال دفاع مقدس. باز مرغ خاطراتم پر کشید پر بسوی جبهه وسنگر کشید یادم آمد تشنگی و قمقمه تیر و ترکش هاو چشم وجُمجُمه یاد آنانی که خوش آوازه اند چون کلام الله قرآن تازه اند بچه های فاطمه یادش بخیر یاحسین ذکر همه یادش بخیر باز آتش زد به سینه یادشان مانده در گوش زمان فریادشان یاد بادا روزگاری جنگ بود سینه ها بهرشهادت تنگ بود باید امشب سفرۀ دل وا کنم خاطرات چفیه را انشا کنم ای قلم از عشق یاران وام گیر ای دل از یاد خدا آرام گیر ای قلم ازقصه ای شیرین بگو شرحی از«سجادۀ خونین» بگو السلام ای چفیه های سوخته دیده بر زخم شهیدان دوخته السلام ای بیرق در خون خضاب وز نسیمت می طراود عطرناب هیچ دانی رشته تاری بوده ای؟ یا چوشیعی در کناری بوده ای؟ رشته هایت را به تارت بافتند چفیه ای از تار و پودت ساختند گردش ایام جنگ آغاز کرد فرصتی آمد که بختت باز کرد زینت دوش بسیجی ها شدی آشنا با آسمانی ها شدی تو ز باغ جبهه ها گل چیده ای لحظه های تلخ و شیرین دیده ای با شهیدان همدم و مَحرَم شدی بر جراحت هایشان مرهم شدی بزمگاه عارفان را همچو شمع قطره قطره اشک یاران در تو جمع سوگ باغ و داغ بلبل دیده ای پاره پاره پیکر گل دیده ای گاه بودی سفره ،گاهی سایبان گاه زینت بخش دوش عاشقان می زدودی از وجودم رشک را پاک می کردی گلاب اشک را در دل شب لحظۀ راز و نیاز می شدی سجادۀ مُهر نماز دیده بودی عاشقان را درجنون بچه های فاطمه غرقاب خون همره جسم شهیدان سوختی شمع گشتی روشنی افروختی بامن از شبها و شور وحال گو زآن پرستوهای خونین بال گو باز گو از دجله و امواج ها بال های رفته تا معراج ها روزگار پیش ازاین یادش بخیر سفرۀ میدان مین یادش بخیر پیش از اینها چفیه هاسجاده بود روی دوش عاشق دلداده بود پیش از اینها با شهیدان زیستیم خود ندانستیم آخر کیستیم پیش از اینها قلب ها سنگی نبود پیش از اینها حرف دلتنگی نبود ای برادر یاد داری چفیه را ؟ یادگاریِ عـزیـزِ جبــهه را ؟ چفیه یعنی یک مدال افتخار چفیه یعنی از شهیدان یادگار چفیه یعنی بیرق رنگین ز خون باد بان زورق عشق و جنون چفیه یعنی پرچم عشق بسیج از بلندای سهیل تا در خلیج چفیه یعنی چون حسین در کربلا صیحه زن هیهات من الذله را چفیه یعنی زنده و دین باورم چفیه یعنی جان نثار رهبرم کاش من هم چون شهیدان وطن پیکرم در چفیه ای می شد کفن خاطرات فصل ایثار و غرور می کند هردم به ذهن من مرور یاد آنانی که در والفجرهشت یک پلاک حتی از آنان برنگشت موج های دجله و اروند رود می فرستد بر بسیجی ها درود ای بقربان سرو سربندشان لحظۀ جان دادن و لبخندشان از مریوان ، بانه ، تا هورالعظیم دست ما رامی گرفت دستی کریم ذوق وشوق جبهه رفت و رنج ماند خاطرات کربلای پنج ماند قلب من جا مانده در اروند رود تا قیامت برشهیدانش درود عکس های یادگاری از شهید ای برادر می دهد بر ما نوید مین غفلت را ز دل خنثی کنیم معبری تا کوی جانان وا کنیم وای اگر از عافیت جویان شویم ما اسیر پُست و نام و نان شویم وای اگر روزی اسیر دل شویم از شهیدان عزیز غافل شویم وای بر ما گر صداشان گُم شود در خیابان ردِّ پاشان گُم شود «جان مولا حرف حق راگوش کن » شعله های فتنه را خاموش کن کربلا را یاد داری ای عزیز؟ مردمان فتنه جو و خون ریز شعله های فتنه تا بالا گرفت رأس مولا روی نیزه جا گرفت راه ماراه«حسین بن علی» است تا ظهور«مهدی» این ره منجلی است چون بسیجی و ولایت باهمند تا قیامت آبروی عالَمند ای عزیز فاطمه «خامنه ای» نور چشمان همه «خامنه ای» «حضرت صاحب زمان»را تو ولی کشت ما را «اَینَ عمّارت» علی «یاعلی» لب تر کنی جان می دهیم دررهت جان چون شهیدان می دهیم ما بسیجی ها وجانباز تو ایم تا که جان داریم سرباز تو ایم ما که با عشق ولایت زنده ایم هر زمان فرمان دهی رزمنده ایم امر فرمایی مُلَـبّس می شویم فانی عشق مُقَـدّس می شویم با خمینی عهد بستیم یا علی تا قیامت با تو هستیم یا علی کل عالم دشمنم باشد چه باک یا«علی خامنه ای» روحی فداک با ولایت باش«مداح» تا ابد تا که زهرا هم زتو راضی شود شیرۀ جان بود برکاغذ نشست مثنوی ماند و قلم را نوک شکست شعراز:علی اکبراسفندیار«مداح» @aliakbar_esfandiar_madah

🔹بار سنگین حجت الاسلام عالی @khate_atash

شغل_شما_چیست؟ 🔹سال های قبل چکی ازبانک نقد کردم و بیرون آمدم. کنار بانک دستفروشی بسـاط باتری ، سـاعت و اجناس دیگر پهن کرده بود. دیدم مقداری هم سکه دوریالی در بساطش ریخته. آن زمان تلفن‌های عمومی باسکه‌های دو ریالی کار میکرد. جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده. او با روی خوش پولم را با دوسکه بهم پس داد و گفت این سکه صلواتی است. گفتم : یعنی‌ چه؟ گفت : برای سلامتی خودت صلوات بفرست گفتم : مگه چقدر درآمد داری که این همه ۲ ریالی مجانی میدهی؟ با کمال سادگی گفت : ۲۰۰ تومان ؛ که ۵۰ تومان آنرا در راه خدا و برای اینکه کار مردم راه بیفتد ۲ ریالی می‌گیرم و صلواتی می دهم. مثـل این که سیم بـرق به بدنم وصل کردند. بعد از عمری برای پول دویدن وحرص زدن ، دیدم این دستفروش از من خوشبخت تر است که یک چهارم از مـالش را برای رضای خـدا می‌دهد در صورتی که من تا به‌حال حتی یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم. گفتم : من‌چه کار میتوانم انجام دهم؟ گفت : خیلی کارها. شغل شما چیست؟ گفتم : پزشک هستم. گفت : آقای دکتر! شب های جمعه در مطب را بـاز کن و مریض صلواتی بپـذیر نمیدانی چقدر ثواب دارد. از آن روز به بعد تابلویی در اطاق انتظار مـطب نوشتـم با این مضمون که شب‌ های جمعه مریض را صلواتی می پذیریم. @khate_atash

#مراقب_خانواده_باش❗️ 🍃آیت الله سعادت پرور : یک بار من در جوانی در خانه با خانواده بد اخلاقی کردم . در عالم معنا به من گفتند : بیست سال ناله های تو بی اثر شد . @khate_atash

⛔️ویژه هفته دفاع مقدس ✅ #موشن_گرافیک/ همه بودند همه هستیم ❌موضوع: کارگران در دفاع مقدس #سیاسی_کلیپ

🔴 #جریان_شناسی| حمله دوباره صادق زیباکلام به موسوی خوئینی ها ‼️ 🔻 صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران : «آقای موسوی خوئینی‌ها به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند در جایگاه رهبری اصلاحات قرار بگیرد و اگر صدبار دیگر نامه بنویسید در این اصل تغییری ایجاد نمی‌شود و آقای خوئینی‌ها اگر قرار است با اطلاع آقای خاتمی یا بدون اطلاع او، سخنگو یا لیدر جنبش اصلاحات باشد، یک فاجعه برای اصلاحات رقم خورده است و عقبگردی بزرگ برای این جریان است و به نوعی لیدری موسوی خوئینی‌ها تیر خلاص به شقیقه جنبش اصلاحات است». #سیاسی_تحلیل

🎥 لانه جاسوسی در عراق بسته می‌شود؟ 🔹المیادین به نقل از منابع دیپلماتیک نوشته که آمریکا به همپیمانان خود اعلام کرده «تصمیم بستن سفارت در بغداد، قطعی است». 🔹این تصمیم بعد از حمله‌های متعدد راکتی به این سفارت گرفته شده اما احتمالا آمریکا پس از ارزیابی مجدد، از این تصمیم منصرف خواهد شد. 🔹دبیرکل نجباء عراق گفته بود که این حمله‌ها کار خود آمریکاست نه گروه‌های مقاومت. سفارت آمریکا در بغداد امنیتی‌ترین و بزرگ‌ترین سفارت‌خانه دنیاست. #سیاسی_کلیپ

#عشق_به_نماز علامه #امینی مدت سه شب در حرم امام رضا بود. و هر شب هزار رکعت نماز می‌خواند. به او گفتند:شما خسته نمی‌شوید؟ فرمود: مگر ماهی از شنا خسته می‌شود که من از نماز خسته شوم. حیات عارفانه‌ی فرزانگان ص60، 59 ✳️ @bahjat_alabd