فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⌛️ ساعت انتقام قبل از ظهور ...!
📹 حجت الاسلام پناهیان از نحوه نابودی صهیونست ها می گوید...
💥نابودی اسرائیل به دست ایرانی ها...
☑️ فلسطین کلیدواژه ظهور
⏰ زمان کلیپ : ۲ دقیقه و ۱۰ ثانیه
------------------------------
✨اَللَّﮩُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ الفَـرَجــــ✨
💚 @dmnoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰احڪـــ🔎ـــام غســـ💦ـــل
🔶🔸کفایت غسل از وضو
⁉️آیا غیر از غسل جنابت، غسل های واجب و مستحب از وضو کفایت می کند؟🧐
✅ پیشنهاد دانلود👌
#احکام_غسل
#کفایت_غسل_از_وضو
━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━
#لطفا_به_اشتراک_بگذارید 🙏
📲کانال ما در ایتا: ⬇️⬇️⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/1910374405Cad65d1faab
━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
🔰احڪـــ🔎ـــام غســـ💦ـــل 🔶🔸کفایت غسل از وضو ⁉️آیا غیر از غسل جنابت، غسل های واجب و مستحب از وضو ک
✅ مسابقه احکام ۱۸۰ 🎁🎊
⁉️آیا غسل مسّ میّت و غسل حیض کفایت از وضو میکند❓(نظر امام خامنه ای)
1⃣ بله/خیر
2⃣ خیر/بله
3⃣ خیر/خیر
4⃣ بله/بله
✅گزینه صحیح را به 👇👇👇
بفرستید؛
@Masirnor113
⏱ تا ساعت ۲۰ فرصت دارید😍
📆 قرعه کشی:۲۸ مهرماه🎁🎉🎊
🌹 برای شرکت در قرعه کشی حضور در کانال الزامی است 😍
https://eitaa.com/joinchat/1910374405Cad65d1faab
🌹تلاوت صفحه #۱۷۱ قرآن کریم
🙏 تلاوت روزانه قرآن رو جدی بگیریم💚
🌷 هدیه تلاوت تقدیم به روح شهید #سیدحسین_بنی_فاطمه
🌷 @dmnoor
🌹بسم رب الشهدا والصدیقین
شهید سید حسین بنی فاطمه تنها شهیدی است که در شهرستان ما با گذشت ۳۵ سال برایش سالگرد میگیرند و روضه میخوانند
بی ریاترین روضه روضه ای که همه بی دعوت میایند پولدار و فقیر در این خانه جا دارند حتی روحانیون شهر همه بی دعوت میایند برای روضه خواندن.
🌹 یک سال پدر شهید به دلایلی تصمیم میگیرد دیگر روضه نخواند. مردم به خانه آنها میروند و میگویند حاجی روضه چی شد و پدر شهید روضه را از سر میگیرد ....
✨شهدا را از یاد نبریم
شادی روحشان صلوات🕊💐
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🌷 @dmnoor
💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ | #شهید_آوینی
💥ما یافتیم آنچه را دیگران نیافتند
ماهمه افق های معنویت را در شهدا تجربه کردیم .....
عشق را هم
امید را هم
کرامت را هم
شجاعت را هم
عزت را هم
وهمه ی آنچه را که دیگران جز در مقام شهادت نشنیده اند ما به چشم خود دیدیم ،ما معنای جهاد اصغر واکبر را درک کردیم .....
و پادگان دوکوهه به اینهمه، شهادت خواهد داد.🕊🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️ @dmnoor
💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❁﷽❁
📺 #کلیپ_تصویری #شب_جمعه
💢 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن
🔺 شاهِ زیر نیزه ها
🎤 حجت الاسلام #استاد_میرزامحمدی
🕌 @dmnoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
💠 #سلام_صبحگاھی
سلام مولای غریب من!
این روزها که دلت
از غم جانگداز غزه خون است؛
می دانم که هرجا
مسلمان و مظلومی،
زیر بار ظلم، بی تاب می شود
و قطره اشکی از گونه کودک بی پناهی بر زمین می چکد،
تو بیتاب تر و دلخون تر از او،
به امید فرج نفس می زنی
و برای آمدنت لحظه ها را می شماری.ای انیس و مونس خلوت هایم!مهربانا!
مگذار تسبیح نگاهمان از فرط جدایی دانه دانه شود...
🤲الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ
لوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
•┈•٭•✾•٭•✾•٭•┈•
@dmnoor
🌷سلام بر شهیدان
🌼اگرجوانانمادراعتقاداشانبہخود
بقبولانند
#امام_زمان عجلاللهدرمیـان
آنھازندگۍمیکند
وشاهداعمالشان است،
رفتـاروزندگۍوفداڪارۍو
مـرگوحیاتآنانتغییرکیفۍپیدا
مـۍکند
وچہبساجھشبزرگۍدر
حرکتتکاملۍجوانانمابسوۍمدینہ
فاضلہایجادشود..
#شهید مصطفی چمران🕊
🌱
🌷🌱🌱🌱🌱🌱🌱
@dmnoor
┅═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═
❣احکام شرعی همراه با لطیفه ❣
#لطیفه😊
از قُلی پرسیدن :
چرا در اسلام بیشتر ازچهار تا زن نمیشه گرفت ... ؟
قُلی میگه :
چون اگر پنج تا بشه ...
خمس بهش تعلق میگیره …!
اون وقت باید یکیشو بدیم به سید ... !!! 😂😂😂
فقط لطیفه بود لطیفه👆👆
🌹🌷🌹🌷
#احکام_شرعی
#احکام_خمس
#احکام_مال_مخلوط_به_حرام
⁉️ 👨🦰 پدرم خمس 💶 نمی دهد تکلیف چیست ؟
⁉️ فردی که یقین دارد پدر یا همسر او خمس نمی دهد و خرجی اش نیز با آن مرد است درصورتی که یقین کند پول 💴 یا غذایی 🍲 که مصرف می کند مشمول خمس شده است وظیفه او چیست ؟
🔶 آیت الله امام خامنه ای دامت برکاته :
تصرف برای شما در اموال ایشان ، اشکال ندارد .
✅ انسان نمی تواند خمس اموالش را خودش به فقیر یا سید بپردازد بلکه باید به دفتر مرجع تقلیدش مراجعه کند و اجازه بگیرد اگر مقداری که اجازه دادند خودش می تواند پرداخت کند و گر نه باید به مرجع تقلیدش پرداخت کند .
💠 اگر مال حلال با حرام مخلوط شود و یک پنجم کل مال را (خمس) به دفتر مرجع تقلید 👳 بدهیم ، بقيه مال پاك و حلال مى شود :
✍ به شرطی که :
1. تشخيص و جدا كردن مال حلال از حرام ممكن نباشد ؛
2. صاحب مال حرام معلوم نباشد ؛
3. مقدار مال حلال و حرام را نداند👌
💯 به نظر تمامی هزاران مجتهدی ! که از زمان امام زمان (عج) تا به حال بوده و هستند خمس را باید به مرجع تقلید داد ، تا او در راه مصالح اسلام و مسلمین خرج کند . 💯
🌹 طبق روایات اهل بیت علیهم السلام خمس دادن باعث زیادی و برکت مال می شود . 🌹
🌹 @dmnoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍پ ن: از کویتی پور و جاده خاکی زدنش گفتیم ، بی انصافیه اگه از آهنگران و پایداری در صراط مستقیمش نگیم!
@dmnoor
🌹تلاوت صفحه #۱۷۲ قرآن کریم
🙏 تلاوت روزانه قرآن رو جدی بگیریم💚
🌷 هدیه تلاوت تقدیم به روح شهید مدافع حرم #مجید_قربانخانی
🌷 @dmnoor
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
🔰زندگینامه شهید والامقام مجید قربانخانی
💐🍃بسیجی شهید مجید قربانخانی متولد ۲۹ مرداد ماه ۱۳۶۹ ه .ش. می باشد. «شهید مدافع حرم مرتضی کریمی با مجید دوست بود. گویا در بسیج با هم آشنا شده بودند. یک بار مرتضی از مجید میخواهد به هیئت آنها برود . اسباب تحولات مجيد از همين جا آغاز شد. البتّه ناگفته پیداست که منشأ اثر این تحولات را در باورهایی داشت که سرشت شهید قربانخانی با آنها آمیخته شد. نفس سلیم مجید مثل آتش زیر خاکستری بود که در انتظار یک تلنگر نشسته بود تا صفای وجودش را بروز دهد.
🌹🍃تحول شهید مجید قربانخانی
شهید قربانخانی از اعضای اصلی هیئت جوانان سیدالشهدا(علیه السلام) یافت آباد بودو ازکودکی ارادت خاصّی به اهلبیت و حضرت زینب(سلام الله علیها) داشت، امّا دعوت شهید کریمی به هیئت و شنیدن درباره ی مدافعان حرم و مظلومیت اهل بیت در سوریه، اسباب دگرگونی. او را می سازد .
دوستان شهید اذعان دارند: آن شب مجید، در هیأت آن قدر گریه می کند که از هوش می رود، وقتی به هوش می آید می گوید: من باشم و کسی نگاه چپ به حرم بی بی زینب(سلام الله علیها) بیندازد. از آن لحظه به بعد اخلاق مجید تغییر می کند. ساکت و آرام می شود. تمام تلاش خود را برای رفتن به سوریه می کند.
همراهی یک دوست خوب، به او در نشان دادن مسیر کمک کرد. شهید مرتضی کریمی در تمام این مراحل با شهید مجید قربانخانی بود. اتفاقاً با هم در یک منطقه و عملیات در تاریخ ۲۰ دی ۱۳۹۴ ه .ش. شهید شدند.
🌺🍃خصوصیات اخلاقی شهید
☘تغییر خصوصیات اخلاقی شهید قربانخانی پس از سفر به کربلا
خواهر شهید می گوید: وقتی از سفر کربلا برگشت، مادرم گفت چه چیزی از امام حسین علیه السلام خواستی؟ مجید گفته بود: از امام حسین علیه السلام خواستم آدمم می کند ...
سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلّی متحول شد، همیشه در حال دعا و گریه بود، نمازهایش را سر وقت می خواند و حتّی نماز صبحش را نیز اول وقت می خواند.
خودش همیشه میگفت نمیدانم چه اتّفاقی برایم افتاده است که این طور عوض شده ام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم.
🌷🍃اهتمام شهید برای کمک به نیازمندان
پدر شهید میگوید: «مجید بچه زبر و زرنگی بود و درآمد خوبی داشت. غیر از ماشین نیسان، یک زانتیا هم برای سواری خودش داشت. اما عجیب دست و دلباز بود و اگر مستمندی را میدید، هرچه داشت به او میبخشید. فکر هم نمی کند که شاید یک ساعت بعد خودش به آن پول نیاز پیدا کند.
گاهی در طی یک روز کلی با نیسانش کار میکرد، اما روز بعد پول بنزینش را از من میگرفت! ته توی کارش را که درمی آوردی میفهمیدی کل درآمد روزش را بخشیده است.
واقعاً دل بزرگی داشت، تکه کلامش بود که «خدا بزرگ میرساند».
🌸🍃مهربانی شهید قربانخانی
مادر شهید میگوید: «مجید خیلی شوخ طبع بود و شیطنت داشت، از بیرون نگاه میکرد به نظرت میرسید این جوان جز خودش و جمع دوستانهای که با بچههای محلها به چیز دیگری فکر نمیکند اما من که مادرش هستم میدانم چه چیز خوبی دارد. و چه قلب مهربانی در سینهاش میتپید. می دیدی کله سحر زنگ می زد و می گفت مریم خانم سفره را بینداز که کله پاچه را بیاورم. گیج خواب میگفتم یعنی چه کلهپاچه بیاورم؟ میگفت با بچهها رفتیم طباخی دلم نیامد تنهایی بخورم. یا یک بار سه روز با ما قهر کرده بود، زنگ میزد برایتان غذا فرستادهام. میگفتم آقا مجید شما را در و دیوار خانه قهر کردهاید یا با ما؟ میگفت با این چیزها کاری نداشته باشید، بیرون غذا بخورم دلم نمیآید شما از این غذا نخورید. آن قدر دل مهربانی داشت که مانندش را ندیده بودیم.»
🌻🍃لحن خاص شهید
پدر شهید هم میگوید: «لحن حرف زدن مجید خاص بود. بگویی نگویی داش مشتی حرف میزد. من و مادرش را به اسم کوچک صدا میزد. به من میگفت آقا افضل، مادرش را هم مریم خانم صدا میزد. یا مثلاً از بین داییهایش، تنها به دو نفرشان دایی میگفتند و سه تای دیگر را به اسم کوچک صدا میزدند.
🕊✨گفته ی شهید شب قبل از عملیات
فرمانده یگان فاتحین می گوید: شب قبل از تهران از عملیات متوجّه شدم مجید با یکی دیگر از دوستانش در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم مجید چند بار گفتم خاکبازی نکن. لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم «چرا خالکوبی ات مشخص است . چند بار گفتم بپوشان». پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود».
🥀🦋نحوه شهادت شهید قربانخانی
مجید قربانخانی در ۲۱ دیماه سال ۹۴ به همراه همرزمانش همچون شهید مصطفی چگینی، شهید مرتضی کریمی و شهید محمد آژند در خان طومان حلب سوریه به شهادت رسیده و مفقود الاثر شد.
ایشان پس از گذشت سه سال از شهادتش به وطن بازگشت. هویت شهید مجید قربانخانی در سال ۹۸ توسط گروه های تفحص شهدا کشف و توسط آزمایش "دی ان ای" شناسایی شد.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️ @dmnoor
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
💠از چاقوی ضامندار و قلیان تا پاک شدن در خانطومان
🌷مجید دو روز بود رفته بود سوریه و ما نمی دانستیم. دوستانش تازه می آمدند اجازه اش را بگیرند در حالی که رفته بود و ما هم اجازه نمی دادیم. دو روز بعد پدرش به پادگان تهرانسر رفت و متوجه شد مجید رفته است.
💥 مادر شهید :
《خواهر نمی خواهم!》
مجید متولد 69 بود. وقتی خواهر کوچکش به دنیا آمد دلش می خواست پسر باشد، می گفت خواهر دوست ندارد و برادر می خواهد.
اجبار کرده بود خواهرش را علیرضا صدا کنیم تا یک ماه به همین منوال بود که مادرم گفت نمی شود اسم پسر روی دختر بماند! برای همین اسم دخترم را عطیه گذاشتیم که همین باعث عصبانیت مجید شده بود.
اما کم کم کنار آمد تا جایی که خیلی روی خواهرش غیرت داشت.
💥با دمپایی وسط پادگان!
تفنگ خیلی دوست داشت هرچه پول تو جیبی جمع می کرد تفنگ می خرید. تا کلاس پنجم دبستان باید با او به مدرسه می رفتم و می ماندم تا مدرسه تمام شود و برمیگرداندمش خانه. خیلی به من وابسته بود.
بعد از دبیرستان، باید خدمت سربازی می رفت. اصلا دوست نداشت. به هر دری زد که محل خدمتش تغییر کند. در نهایت هم در پرند خدمت کرد. وقتی هم که خدمت رفت حرف گوش نمی داد. به جای پوتین با دمپایی در پادگان می گشت که با این کارها فرمانده اش را ناراحت می کرد. اگر قرار بود در برف پست دهد زنگ می زد خانه که من در برف نمی مانم.
ما تماس می گرفتیم و خواهش می کردیم نگذارند در برف نگهبانی دهد. همین چیزها بود که باعث تعجبمان می شد وقتی می خواست سوریه برود.
💥تاسیس قهوه خانه
بعد از سربازی قرار شد مشغول کار شود. پدرش در بازار آهن مغازه داشت اما نمی خواست پیش او کار کند. می گفت یا رانندگی یا کار پشت میز نشینی. دایی اش وانتی به او داد و در شهرداری یکی از مناطق تهران مشغول شد. بعد از مدتی تصمیم گرفت قهوه خانه بزند.
خیلی اهل قهوه خانه بود. هر شب قهوه خانه می رفت. حتی مدتی در یکی از قهوه خانه های کن و سولقان کار می کرد. پدرش بسیار از قلیان کشیدن او بدش می آمد و یک بار او را دعوا کرد که باعث شد مجید دو شب خانه نیاید و در ماشین بخوابد اما همین دو شب مجید که خیلی مهربان بود و بدون ما نمی توانست غذا بخورد.
برای ما غذا می خرید و می فرستاد که مثلا با هم غذا بخوریم. بالاخره به خانه برگشت و پدرش هم راضی شد که قهوه خانه بزند.
قهوه خانه خوبی زد و همه مایحتاج آن را تأمین کردیم. خیلی مردمدار بود. هفته ای دو بار نیمه شب ما را بیدار می کرد که کله پاچه خریده است.
💥قلیان، بس!
خواستگاری هم برایش رفته بودیم. آن زمان سوریه بود. آخرین جملات پدرش در آخرین مکالمه با مجید هم همین بود که پسر طوریت نشود؛ می خواهم برایت زن بگیرم؛ که او هم اطمینان داده بود که طوریم نمی شود و بر می گردم.
یک سال قبل از سوریه رفتنش کربلا رفته بود و آنجا از امام حسین(ع) خواسته بود آدم شود و وقتی بازگشته بود حتی قلیان کشیدن را هم کنار گذاشته بود.
💥همیشه چاقو در جیبش بود
پیش از سال 93 که مجید به کربلا سفر کرد پسر خیلی شری بود. همیشه چاقو در جیبش بود. خالکوبی داشت. خیلی قلدر بود و همه کوچکترها باید به حرفش گوش می دادند. اما بعد از سفر کربلا تغییر کرد.
شاید اهل نماز نبود اما شهادت روزی اش شد چون به بچه یتیم رسیدگی می کرد و دست فقرا را می گرفت و به پدر و مادر خیلی احترام می گذاشت.
💥از آلمان به سوریه!
زمانی آمد و اصرار کرد می خواهد برود آلمان و کار کند. تصور می کرد اگر بگوید سوریه ما اجازه نمی دهیم و اگر بگوید آلمان ما مشکلی نداریم.
من خیلی مخالفت کردم و گفتم نباید آلمان برود. مدتی بود شب ها خیلی دیر می آمد. شرایطش به گونه ای بود که حتی تصور می کردیم با دختری دوست شده و دیر می آید یا با رفقایش جایی می رود.
اما بعدها فهمیدیم که برای آموزشی اعزام به سوریه می رفته است.
💥هیئتِ شهیدساز
مرتضی کریمی پاسداری بود که به قهوه خانه مجید می رفت و آنجا با هم آشنا شده و رفاقت پیدا کرده بودند. همین رفاقت هم فکر رفتن به سوریه را به سر مجید انداخت.
یک شب مجید به دعوت مرتضی هیئتی رفت که در آن درباره مظلومیت حضرت زینب(س) در سوریه گفته شد که بعدا گفتند مجید آن شب در آن هیئت خیلی تحت تأثیر قرار گرفت.
4 نفر از آنهایی که همان شب در آن هیئت بودند بعدا در سوریه به شهادت رسیدند و مجید یکی از آنها بود.
💥راهی بیمارستان شدم
بالاخره یک شب مجید آمد گفت می خواهد برود سوریه. اجازه ندادم و آنقدر ناراحت شدم که حالم بد شد و مرا بیمارستان بردند.
✨ ادامه دارد....
🌹 @dmnoor