#پروفایل
#الهی
اگر ستّارالعیوب نبودی، ما از رسوایی چه می كردیم؟
#خدایا_دوستت_دارم
#التماس_دعا_برای_ظهور
😍دخترچراغ خونه😍
🍃💞@do313khtar💞🍃
❌کپی بدون فوروارد جایز نیست🚫
خدا زمین رو گرد آفرید
که به انسان بگه
همون لحظه که فکر میکنی
به آخر رسیدی
درست در نقطه آغازی.
پس هرگز امیدت رو از دست نده دوست من
😍دخترچراغ خونه😍
🍃💞@do313khtar💞🍃
❌کپی بدون فوروارد جایز نیست🚫
😂#طنزانه😂
رفتم خواستگاری!
بابای عروس گفت : من دخترم رو به کسی میدم که حداقل خونه🏡 و ماشین🚗 و کار 👨🏫داشته باشه
یه نگاه به بابام کردم
گفتم: به نظرم شرایطش به شما میخوره فقط😌😂😂😂
😍دخترچراغ خونه😍
🍃💞@do313khtar💞🍃
❌کپی بدون فوروارد جایز نیست🚫
دست خودم نیست صبح که میشود، بیاختیار دنبال اتفاقات خوب میگردم دنبال آدمهای خوبی که حال خوبم را با لبخندهایشان به روزگارم سنجاق کنم و بدنبال گرفتن انرژی ناب از طبیعت. یک روزخوب اتفاق نمیافتد، ساخته میشود.
😍دخترچراغ خونه😍
🍃💞@do313khtar💞🍃
❌کپی بدون فوروارد جایز نیست🚫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده_خلاقیت✂️📏🖇
👌ببین و بساز😍
😍دخترچراغ خونه😍
🍃💞@do313khtar💞🍃
❌کپی بدون فوروارد جایز نیست🚫
🌺داستان غدیر🌺
قسمت یازدهم
با این جمله امامت الهی به دست علی بن ابی طالب(ع) سپرد و خطبه غدیر را به عنوان دستور عملی زندگی مسلمانان باقی گذاشت معلمان قران را ـ که تا روز قیامت حق توضیح مطالب قران را دارند به مردم معرفی کرد:
💚امیرالمومنین و یازده امام معصوم بعد از او حالا بعد از گذشت این همه سال این خطبه مثل یک میراث گرانبها به ما رسیده است. هر بار که آن را بخوانی پنجره تازه ای رو به سوی نور ،در ذهنت باز می شود؛
👌به شرط آنکه لحظه به لحظه اش را درک کنی.
👌به شرط انکه خط به خطش را بفهمی .
محمد می خواست بپرسد که چطور ممکن است خطبه ای که گوش به گوش رسیده و دهان به دهان گشته است بعد از ۱۴۰۰سال تحریف نشده باقی بماند از کجا معلوم این همان خطبه غدیر در سال دهم هجرت باشد⁉️
🔮اما نپرسید احساس کرد هر سوال حساب نشده ای می تواند این کبوتر 🕊چند روزه را فراری دهد. غدیر 💚مثل یک کبوتر🕊 بر لب پنجره اتاقش نشسته بود می خواست این کبوتر🕊 همیشه کنارش بماند نوشت:
غدیر💚خوبم!سلااام✋
احساس میکنم مثل یک عقربه ساعت⏰،به لحظه لحظه غدیر پیوند می خورم.برایم از خطبه غدیر بگو،از آخرین حرفای پیامبر خدا،با مردمش و نسل های بعد بگو❗️بی صبرانه منتظرم‼️
محمد❗️
مادر محمد در اتاق را باز کرد:نمی آیی شام🍲 بخوری⁉️
محمد نگاهش را از صفحه رایانه💻 برداشت:شما بروید من می آیم.
خیال کرد مادر الان در اتاق را می بندد می رود. ولی نرفت مادر توی چار چوب در🚪 ایستاده بود و نگاهش میکرد می دانست مادرش دلواپس است.😍
همیشه او را پای رایانه🖥 می دید وقتی سر سفره می رسید که همه غذایشان را خورده بودند وغذایش🍲 سرد شده بود
به مادرش، خندید☺️ گفت:آمدم
ادامه دارد......❤️❤️
😍دخترچراغ خونه😍
🍃💞@do313khtar💞🍃
❌کپی بدون فوروارد جایز نیست🚫