فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رویِ دستانِ پدر ، حرمله سیرابَش کرد
مادرش غمزده از خیمه ، تَماشا میکرد
زهرا خسروی | #حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم | #محرم
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
عضو هاے تو در این بادیه تڪثیر شدند
همه ے گرگ صفت ها ز تنت سیر شدند
#محرم | #شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اڪبر
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
مثل تسبیح چرا یک صد و یک دانه شدی!؟
با تنت ذڪر گرفتم ڪه چه سازم پسرم
#محرم | #شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اڪبر
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
"عجیب بود رابطه ے میان این پدر و پسر. من گمان نمے ڪنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر اینهمه تعلق، اینهمه عشق، اینهمه انس و اینهمه ارادت حاڪم باشد. من همیشه مبهوت این رابطه ام...
گاهي احساس مي كنم كه رابطه حسين (ع) با علي اكبر (ع) فقط رابطه يك پدر و پسر نيست . مي مانم كه كداميك از اين دو مرادند و كداميك مريد ؟ مراد حسين (ع) است يا علي اكبر (ع) ؟ اگر مراد حسين (ع) است كه هست ، پس اين نگاه مريدانه او به قامت علي اكبر (ع) ، به راه رفتن او ، به كردار او ، و حتي لغزش مژگان او از كجا آمده است ؟! و اگر محبوب علي اكبر (ع) است پس اين بال گستردن و سر ساييدن در آستان حسين (ع) چگونه است ؟
و ... اما حسين (ع) ، نزديكترين ، محبوبترين و دوست داشتني ترين هديه را براي معاشقه با خدا برگزيده بود . شايد انديشيده بود كه خوبترهايش را اول فداي معشوق كند ...
من آنجا ایستاده بودم.
پدر به علے اڪبر گفت:
«پیش رویم، مقابل چشمانم راه برو!»
و او راه رفت. چه مے گویم؟ راه نرفت.
ماه را دیده اے ڪه در آسمان چگونه راه مے رود؟
چطور بگویم؟ طاووس خیلے ڪم دارد.
اصلاً گمان ڪن ڪه سرو، پاے راه رفتن داشته باشد!
نه، پاے راه رفتن نه، قصد خرامیدن داشته باشد.
اهل خیام ڪه فهمیدند علیاڪبر، پروانه رفتن گرفته است، ناگهان درهم شڪستند و فرو ریختند.ڪاش میبودے لیلا! اما... اما نه... چه خوب شد ڪه نبودے لیلا! تو ڪجا زَهرهے به میدان فرستادن پسر داشتے؟ پسر... چه میگویم علیاڪبر! انگار ڪن تمام جوانهاے عالم را در یک جوان متجلے ڪرده باشند. انگار ڪن زیبایے و عطر تمامے گلها را به یک گل بخشیده باشند. انگار ڪن تمامے سروهاے عالم را به تمامے لالههاے جهان پیوند زده باشند. انگار ڪن خدا در یک قامت، قیامت ڪرده باشد.
چه خوب شد ڪه نبودے لیلا
در این لحظات جانسوز وداع...
پدر، عشق و پسر
#محرم | #شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اڪبر
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
قدر يك دشت علے مانده به روے دستم
ڪـارِ یک تڪّه عبـا نیست تـو را جمـع ڪنـد
#محرم | #شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اڪبر
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
اربأ اربأ را همیـن انـدازه مـے گـویـم فقط :
دشت لبریز از گُلِ رویِ علے اڪبر شده است
#محرم | #شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اڪبر
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
پیش از آنڪه نتوانے تو تڪانش بدهی
پسرت را به بغل گیر ابا عبد الله
#محرم | #شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اڪبر
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
چه ڪنم با تو و این ریخت و پاشے ڪه شده
چه ڪنم با تو و با بردن این پیڪرها
آیهات بخش شده، آینهات پخش شده
علیِ اڪبر من شد علیِ اڪبرها
#محرم | #شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اڪبر
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
مثلِ آیینهء در خاک مُڪدّر شدهای
چشم من تار شده؟ یا تو مُڪرّر شدهای؟!
#محرم | #شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اڪبر
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
زبان به روضه چرا وا ڪنم؟ همین ڪافیست :
مباد شاهد جان دادن پسر ، پدرے ...
#محرم | #شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اڪبر
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
خِس خِس سینه ات انداخت ز پا بابا را
به زمین هِے نڪش آنقدر عزیزم پا را
پیرمردم!همۀ دلخوشے من برخیز
برنمیخیزے اگر باز ڪن این لبها را
دشت پُر گشته ز تو یا ڪه تو از دشت پری؟
به زمین ریخته اے مینگرم هر جا را
سهم آهوے من از زندگے اش صیاد است
بست با نیزه به رویش ره این صحرا را
پهلویت آمدم و پهلویت آزارم داد
باز دیدم وسط آتش در، زهرا را
خُنڪاے جگرم بے تو نمیخواهم من
به خدا لحظه اے از زندگے دنیا را
تو تجلاے غم پنج تنے یا ولدی
ڪه به هر زخم به تصویر ڪشیدے ما را..
#محرم | #شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اڪبر
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
به ڪنار بدنش خشک شده این بدنم
از علے اڪبر من یک علے اصغر مانده...
#محرم | #شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اڪبر
👉 @Do_KhatRoze 📜