در حين مرگ چه حوادثى براى انسان اتفاق مى افتد؟
🔷بنا به آنچه تا به حال از وضعيت مرگ و خصوصيات آن بيان كرديم، روشن مى شود كه هر انسانى به فراخور باورهايى كه ملتزم به آنها بود و رفتار و كردارى كه در دنيا داشت وقايعى را خواهد ديد. هر چند اصل رخدادها تا حدودى مشترك اند، كيفيت ها فرق مى كند؛ به عنوان مثال، همه، فرشتگان را در آخرين لحظات زندگى ملاقات خواهند كرد، الّا اين كه مؤمنان به گونه اى و تبهكاران به گونه اى ديگر (چنان كه در فصل پنجم بيان شد).
🔷از جمله امورى كه در هنگام جان دادن انسان رخ مى دهد، تمثّل مال، فرزندان و عمل اوست. در روايت آمده است:
🔷انسان در هنگام مرگ، مال و فرزندان و عمل خود را متمثّل مى بيند و به مال خود مى گويد: من براى كسب و اندوختن تو بسيار حريص و بخيل بودم، تو براى من چگونه اى؟ مال در پاسخ مى گويد: به مقدار كفن از من برگير.
🔷 سپس به فرزندان مى گويد: به خدا سوگند من شما را بسيار دوست داشتم و حفاظت مى كردم، شما براى من چه مى كنيد؟ آنان مى گويند: تو را به قبر رسانيده، در آن دفن مى كنيم. آن گاه به كردار خويش مى گويد: من به تو رغبتى نشان نمى دادم و برايم سنگين بودى، تو براى من چه مى كنى؟ عمل انسان مى گويد: من در قبر و قيامت و نشور با تو خواهم بود تا به حضور پروردگارت برسيم.[1]
🔷پس در مجموع، حوادثى كه در آخرين لحظات زندگى انسان رُخ مى دهند عبارت اند از:
1⃣حضور شيطان براى گمراهى انسان 2. حضور اولياى دين براى مؤمنين و آنهايى كه در طول عمرشان دو اصل تولّى و تبرّى را به خوبى عمل كرده اند 3. تمثل مال، فرزندان و عمل براى انسان در حال مرگ.
📚پی نوشتها:
[1]. ر.ك: عبدالله جوادى آملى، معاد در قرآن، ج 4، ص 216، و محمد حسين طباطبايى، انسان از آغاز تا انجام، ص 80.
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃
نظر روايات اسلامى راجع به معاد جسمانى - روحانى چيست؟
🎯روايات اسلامى كه مُفسِّر قرآن مجيدند، به پيروى از آن، به بيان و تشريح معاد جسمانى - روحانى پرداخته اند.[1] در اين جا به چند نمونه از اين روايات اشاره مى شود:
🎯پيامبر اكرم (عليه السلام) مى فرمايند: هر بنده اى كه وارد بهشت شود، كنار سر و پاهايش دو فرشته ى حورالعين مى نشينند و با بهترين صداها براى او آواز مى خوانند، منتهى آواز آنها شيطانى نيست، تمجيد و تقديس خداوند است.[2]
🎯در صحيح مسلم و بخارى آمده است:
قال رسول الله: من قتل نفسه بحديدة جاء يوم القيامة و حديدته فى يده يتوجأ بها فى بطنه فى بطن جهنم خالداً مخلداً فيها ابداً؛[3]پيامبر اكرم (عليه السلام)فرمود:
🎯كسى كه با آهن خودكشى كرده باشد، روز قيامت در حالى كه آن آهن را به دست دارد، (وارد مى شود و) همان آهن را در شكمش مى گذارند و با آن او را به قعر جهنم مى فرستند...
🎯امير مؤمنان، سرور معادباوران مى فرمايد:
أخرجهم من ضرائح القبور واوكار الطيور و أوجرة السباع و مطارح المهالك سراعاً الى امره مهطعين الى معاده رعيلا صُمُوتا قياماً صفوفاً...؛[4] در آن زمان (رستاخيز) آنها را از بيغوله هاى گور و لانه هاى پرندگان و جايگاه درندگان و ميدان هاى جنگ بيرون مى آورد، با شتاب به سوى فرمان پرودگار روى مى آورند و به صورت دسته هاى خاموش و صفوف ايستاده حاضر مى شوند.
🎯در جاى ديگر مى فرمايد:
واعلموا انّه ليس لهذا الجلد الرقيق صبر على النار فارحموا نفوسكم؛[5] آگاه باشيد اين پوست نازك تن، طاقت آتش دوزخ را ندارد، پس بر خويشتن رحم كنيد.
دلالت اين روايت بر وقوع معاد جسمانى - روحانى كاملاً روشن و بى نياز از توضيح است.
🎯آوازه خوانى حوريان، محشور شدن شخص با همان آلت قتاله (آهن)، بيرون آوردن مردگان از صندوق قبرستان ها و خبر از سوختن همين پوست هاى دنيايى، همه و همه ترسيمگر معاد جسمانى - روحانى هستند.
امام صادق (عليه السلام) پيشواى ششم مكتب تشيع در پاسخ ابن ابى العوجا[6] كه درباره ى مجازات بدن دوم در قيامت سؤال مى كرد، فرمودند:
أرايت لو انّ رجلا اخذ لبنة فكرها ثم ردها فى ملبنها فهى هى و هى غيرها؛[7] بدن دوم مانند خشت خشك شده اى است كه پس از نرم شدن و مخلوط كردن با آب به صورت اول در مى آيد.
🎯شيخ عباس قمى روايتى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) درباره ى شارب الخمر نقل مى كند كه فرمود:
شراب خوار، با روى سيه، چشمان كبود، دهن كج، و در حالى كه آب دهنش جارى و زبانش از پشت سرش بيرون شده است محشور مى شود.[8]
📚پی نوشتها:
[1]. به قول سيدعبداله شبّر: معاد جسمانى - روحانى گفتار متين و مورد تأييد قرآن و روايات است، عقل نيز همين مطلب را تأييد مى كند؛ چون روح و بدن در كسب طاعات و يا معاصى با هم بوده اند. حق اليقين، ج 2، ص 52.
[2]. همان.
[3]. ابوحامد غزالى، الدرة الفاخرة، ص 33. به نقل از: صحيح مسلم و صحيح بخارى.
[4]. نهج البلاغه، ترجمه ى محمد دشتى، خطبه ى 82، بند 11.
[5]. همان، خطبه ى 183، بند 15.
[6]. عبدالكريم ابن ابى العوجا، زنديق معروف، در دستگاه خلافت عباسى قدرت و نفوذ و در پيروزى منصور بر راونديه سهم مهمى داشت. مدتى شاگرد حسن بصرى بود و بعد مرتد شد. عامل منصور او را اعدام كرد و اين امر سبب شهرت او شد؛ وى خود را داراى برترى خاصى مى ديد، لذا با هر كسى وارد مباحثه نمى شد. موسوى بجنوردى، دايرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 2، ص 688.
[7]. سيد عبدالله شبّر، حق اليقين، ج 2، ص 72.
[8]. شيخ عباس قمى، منازل الاخرة، ص 68.
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃
رابطه ى روح و بدن چگونه است؟
🔵يادآورى نكته ى زير در دانستن پاسخ اين پرسش راه گشاست.
بعضى از مراتب و شئون روح انسان از عالم امر الهى[1] است و بعضى از عالم آفرينش الهى.[2] روح را در مرتبه ى كسب دانش و ادراكات، عقل گويند (عقل جوهرى است كاملا بى نياز از ماده)؛ و همان روح را در مقام تدبير و تصرف در بدن، نفس و روان مى گويند كه فقط در اين مرتبه يك نوع رابطه ى نيازمندى ميان نفس و جسم برقرار است (نه رابطه ى عليّت).
🔵توضيح اين كه، روح براى تشخّص و تعيّن هوئيت خودش (نفس فلان شخصِ خاص شدن) نياز به جسمى دارد، چنان كه جسم براى بدن شدن به مطلق روح (هر روحى باشد) نياز دارد.[3]
🔵و اما پاسخ پرسش: روح انسان تنها در بعضى شئون و مراتب خود نيازمند بدن است؛ مثلا آن جنبه از روح كه از عالم خلق و آفرينش است، براى استكمال و ترقى و تحوّل و رسيدن به عالم امر، به ماده و بدن نيازمند است و يا بدن توانايى و استعداد همكارى را از دست بدهد، مهم اين است كه در هر دو صورت، فساد بدن موجب فساد و نابودى روح و نفس نمى شود؛ درست مانند اين كه طفل براى رشد و كمال نيازمند رحم است، وقتى به رشد كافى برسد و از رحم بى نياز گردد، نابودى رحم اثرى در طفل نمى گذارد، يا مانند نياز شكارچى به دام براى شكار؛ بعد از شكار، خرابى دام موجب نابودى شكار و يا شكارچى نمى شود.[4]
اگر چنين نيازمندى و ارتباطى را عليّت هم بناميم، مسلماً از علل اربعه (فاعلى، مادى، صورى و غايى) نيست،[5]
🔵بلكه علت «مُعِّده» است؛ يعنى زمينه را براى تكامل نفس آماده مى سازد؛ و علت معده علت بالعرض است نه علت حقيقى؛ بنابراين اين سهمى در آفرينش ندارد تا با زوال و نابودى اش معلول هم نابود شود.[6]
🔵بعد از مرگ، ارتباط روح با بدن به طور كلى قطع مى شود؛ يعنى روح ديگر نمى تواند هيچ تصرفى در بدن داشته باشد؛ مثلا نمى تواند قلب را به تبش و دستگاه گوارش را به كار اندازد و...؛ در اين حالت، روح به عالم برزخ مى پيوندد و در آن جا زندگى را به شيوه ى جديد پى مى گيرد.
📚پی نوشتها:
[1]. سوره ى اسراء، آيه ى 85: (قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي).
[2]. سوره ى طه، آيه ى 55: (مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ)؛ از زمين شما را آفريديم و به آن شما را برمى گردانيم و بار ديگر از آن بيرون مى آوريم.
[3]. در حقيقت ميان جسم و بدن فرق است، جسم وقتى بدن مى شود كه روح به آن تعلق گيرد، پس روح در بدن شدن جسم دخالت دارد، وقتى روح بدن را رها كند، بدنْ جسم مى شود. (الحكمة المتعاليه، ج 8، ص 382).
[4]. همان، ج 3، ص 392ـ393.
[5]. برهان و استدلال بر اين مطلب در پاسخ قبلى گذشت.
[6]. الحكمة المتعاليه، ج 3، ص 395.
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃
چرا تناسخ باطل است؟
♻️دانشمندان الهى با دلايل و براهين روشن، انديشه ى تناسخ (تمام اقسام آن) را به چالش و بطلان كشانيده اند. در اين جا فقط به بيان دو دليل در بطلان تناسخ مى پردازيم:
♻️اول: دو نفس در يك بدن؛ هر گاه بدنى صلاحيت و استعداد كامل براى دريافت نفس (روح) را پيدا كند، فوراً و بدون معطلى نفس شايسته ى او از طرف مبدأ متعال و فيّاض بر او افاضه مى شود؛ حال اگر نفس بدن ديگر نيز بر او داخل شود، دو نفس در يك بدن مى شود كه باطل است؛
♻️زيرا اولا، تشخص و موجوديّت هر فرد وابسته به نفس اوست و فرض دو نفس براى يك شخص به معناى دو ذات و دو وجود براى يك وجود است (هم يكى باشد هم دو تا)؛ و ثانياً، هر كسى بالوجدان در مى يابد كه يك شخص و يك نفس بيش تر ندارد و گرنه بايد آثار گوناگون و دوگانگى و پراكندگى را در خود احساس مى كرد.[1]
♻️دوم: ناهماهنگى ميان بدن و نفس؛ تعلق نفس به بدنْ ذاتى و ميان آن دو تركيب طبيعى و اتحادى است. هر يك از آنها با ديگرى داراى حركت ذاتى و جوهرى است و از سوى ديگر، نفس در آغاز پيدايش نسبت به همه ى حالاتش بالقوه است؛ بدن نيز چنين است و در هر يك از دوران كودكى، نوجوانى، جوانى و پيرى، شأن و حالاتى خاص دارد و آن دو (نفس و بدن) با هم از قوه به فعليت مى رسند و تا وقتى نفس به يك بدن تعلق دارد، درجات قوه و فعل آن، متناسب با درجات قوه و فعل همان بدن خاص است؛ پس هنگامى كه نفس در نوعى از انواع بالفعل باشد، محال است كه بار ديگر قوه ى محض گردد، همان گونه كه محال است حيوان پس از كامل شدن خلقتش، نطفه و علقه شود؛
♻️چون اين حركت جوهرى، ذاتى بدن و نفس حيوانى است و ممكن نيست به طبع يا قسر (فشار و جبر) و به اراده يا جبر، يا اتفاق، نابود يا دگرگون شود؛ پس اگر نفس مستنسخه اى از بدن ديگرى به اين بدن تعلق گيرد، لازم مى آيد كه بدنْ يك نفس بالقوه و يك بالفعل داشته باشد و نيز لازم مى آيد كه بدن از همان جهتى كه بالفعل است بالقوه هم باشد؛ زيرا تركيب اتحادى و طبيعى ميان دو چيزى كه يكى بالفعل و ديگرى بالقوه باشد محال است.[2]
📚پی نوشتها:
[1]. صدرالدين محمد شيرازى، اسفار، ص 10؛ ملاهادى سبزوارى، شرح منظومه، ص 316.
[2]. صدرالدين محمد شيرازى، اسفار، ص 10؛ ملاهادى سبزوارى، شرح المنظومه، ص 316، غرر فى ابطال التناسخ.
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃
سوره برای مرگ.mp3
زمان:
حجم:
371.7K
🔷با خواندن چه سوره ای مرگ برایمان لذت بخش شده و ترس به ما وارد نمی شود؟
🔹حجت الاسلام ملکی
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃
هندوهايى كه جسمشان سوخته مى شود، چگونه عذاب مى بينند؟
💠بيش تر اجسام وقتى مى سوزند، سوختنشان ناقص است؛ يعنى به كلى و سرا پا نمى سوزند، مقدارى از آن به شكل خاك و خاكستر باقى مى ماند؛ و آن مقدارى كه تبديل به نور و انرژى شده است ـ طبق قوانين دانش امروزى ـ قابليت تبديل شدن به ماده را دارد؛ يعنى هيچ كدام از ماده و انرژى به طور كلى نابود و معدوم نمى شوند.[1]
💠همان گونه كه خداوند براى اول بار انسان را پديد آورد، در قيامت نيز از مجموع خاكسترها و انرژى هاى پراكنده، بدن سوخته شده را دوباره موجود مى سازد.
💠ذكر اين نكته لازم مى نمايد كه، اين گونه اشكالات، اختصاص به سوزاندن بدن مردگان ندارد، با تجزيه و يا طعمه ى حيوانات شدن نيز اجزاى بدن، پراكنده و به صورت هاى ديگر مبدل مى شوند و خالق اول موجودات در قيامت، مجدداً آن را به صورت اول محشور مى گرداند.
📚پی نوشت:
[1]. سيد مجتبى موسوى لارى، معاد و فرداى جاويدان، ص 126.
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃
به چه دليل روح انسان، مجرد است؟
🌳دانشمندان براى اثبات مجرد بودن روح و مادى نبودن آن، دلايلى آورده اند، از جمله:
1⃣ روح و روان انسان ـ كه از آن به «من» تعبير مى شود ـ اگر مادى و يا جزئى از جسم و بدن انسان باشد، بايد ويژگى ها و نيازمندى هاى ماده را داشته باشد، در حالى كه هيچ يك از ويژگى هاى عمومى ماده را ندارد، پس وجودش از سنخ و جنس موجود مادى نيست؛ مثلا:
🌳ـ در ميان موجودات مادى بايد بين ظرف و مظروف تناسب باشد، موجودِ بزرگ تر در ظرف كوچك تر جاى نمى گيرد، اما انسان به بسيارى از موجودات بزرگ تر از خود، علم دارد و صورت تمام آنها با همان وسعت و گستردگى واقعى، نزد او حاضر است. اين ظرف، همان روح انسان است كه به وسيله ى مغز و اعصاب و ديدگان، كسب علم مى كند.
🌳ـ ديگر اين كه، هر موجود مادى را مى توان به دو بخش تقسيم كرد، اما روح و روان آدمى در قالب «من» هرگز قابل تقسيم نيست؛ يعنى نمى توان گفت نيمى از «من» اين جا و نيم ديگرم آن جاست، يا نيمى از «من» حاضر و نيمه ى ديگرم غايب است.
🌳ـ كاركردها و آثار موجودات مادى، قابل اندازه گيرى اند، اما روح و آثارش (مثل: دوستى، دشمنى، غم، شادى و...) را نمى توان اندازه گرفت.
🌳ـ گذشت زمان، باعث فرسوده شدن پديده هاى مادى مى شود، حتى سلول هاى مغز و اعصاب نيز در حال كهنه و نو شدن هستند؛ لكن چشم انداز يك واقعيت، كه در روح و جان ما نقش بسته است، هرگز كهنه و دگرگون نمى شود؛ مثلا منظره ى كلاس اول ابتدايى هنوز در روان ما زنده و دست نخورده باقى مانده است.[1]
2⃣اگر تمام هستى انسان، جسم و ماده بود، نمى توانست به اشكال گوناگون و صورت هاى رنگارنگ آگاهى يابد.
مواد جسمانى، مثل شمع يا نقره اگر به شكل ليوان درآيند، ديگر به شكل كوزه نيستند و براى قبول شكل و صورت جديد بايد حالت قبلى آنها عوض شود؛ اما ذهن و ادراك و نفس آدمى، در آنِ واحد پذيراى هزاران شكل است. جسم براى دريافت صورت و شكل جديد بايد آنچه را دارد از دست بدهد، اما نفس و روح انسان هر چه بيش تر صورتْ كسب كند قدرت و استعدادش بيش تر مى شود.[2]
3⃣ هر حالت و يا صفتى كه در اجسام و اشياى مادى پديدار گردد، همواره بايد علت و دهنده ى آن صفت در كنار آن جسم باشد؛ مثلا براى گرم ماندن آب، آتش لازم است و هر گاه آب اين صفت (گرما) را از دست بدهد براى دريافت مجدد آن به آتش نياز دارد، اما نفس انسان وقتى صفتى مانند علم را توسط صورت و اشياى بيرونى دريافت مى كند در استمرار و تجديد آن، نياز به آن اشياى خارجى ندارد؛ يعنى نفس انسان هر وقت بخواهد آموخته هاى خود را تكرار و بازرسى مى كند، بدون اين كه نيازى به چيز خارجى داشته باشد.
🌳از اين اختلاف ها روشن مى گردد كه ماهيت و حقيقت نفس، مجرد و غير از جسم و ماديات است.[3]
🌳پيش كسوتان دانش فلسفه (مانند: ارسطاطايس، انباذ قلس، فيثاغورث، افلاطون و...) و دانشمندان كلام اسلامى، همه به تجرّد روح باور دارند و بر آن دلايلى آورده اند.[4]
📚پی نوشتها:
[1]. ر.ك: صدرالدين محمد شيرازى، الحكمة المتعاليه، ج 8، ص 42 و 260.
[2]. فريد وجدى، دايرة المعارف، ج 7، ص 3، و الحكمة المتعاليه، ج 8، ص 284.
[3]. الحكمة المتعاليه، ج 8، ص 302.
[4]. ر.ك: همان، ص 307 ـ 316.
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱اهالی شهیدیه میبد (یزد) برای رفتگر زحمتکش محله شان جشن تولد گرفتند
💠امام باقر عليه السلام :
🔴خداوند با چيزى محبوبتر از شاد كردن مؤمن پرستيده نشده است
📚ميزان الحكمه جلد 2 صفحه 435
🌱 شاد کردن دل ها خیلی کیف داره و البته خیلی خیر و برکت داره، اما چرا همیشه دنبال این هستیم که جوونا یا پولدارها یا آشناها رو سورپرایز کنیم...
🌱بزرگترها رو سورپرایز کنیم... پیرها رو سورپرایز کنیم... سرایدار و آبدارچی محل کارمون رو سورپرایز کنیم! همیشه برای رییس و دوستانمون تولد می گیریم اما زحمتکش های اطرافمون رو نمی بینیم، برای یک نگهبان پیر، برای پدربزرگ و مادربزرگمون، برای یک همسایه پیر تنها تولد بگیریم،
🌱حواسمون بهشون باشه، خرید می کنیم برای اون ها هم مقداری خرید کنیم... اطرافیانمون رو که تا دیروز نمی دیدیم از امروز ببینیم و شادشون کنیم
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃