🦋 آن سوی مرگ تجربیات سه نفر از افرادی که برای لحظاتی مرگ را تجربه کرده‌اند. 🔸جذابیت مطالب آنقدر بالا هست که بعد از جلسه اول و دوم خودتان پیگیر خواهید شد. به دلیل استقبال و درخواست بالای همراهان گرامی تمام فایل‌ها به صورت یک‌جا تقدیم می‌گردد. 🦋#آن‌_سوی_مرگ 🔮جلسه اول ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃

🦋 سحر کیست؟ او چگونه به کما می‌رود؟ چگونه روح از بدن او جدا می‌شود؟ 🦋#آن‌_سوی_مرگ 🔮جلسه دوم ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃

🦋 سحر بعداز جدا شدن روح از بدنش در بیمارستان شاهد چه ماجراهایی بود؟ 🦋#آن‌_سوی_مرگ 🔮جلسه سوم ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃

🦋 روحم بالای جسدم بود. دوست نداشتم به جسمم برگردم، ولی برگشتم. چند روز گذشت، باز سکته کردم و قلبم ایستاد؛ برای دومین بار روح از کالبدم جدا شد. 🦋#آن‌_سوی_مرگ 🔮جلسه چهارم ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃

🦋 سحر روی تخت افتاده بود. دکترها به طور کلی از او قطع امید کرده بودند. نگاه سحر به در آی‌سی‌یو افتاد. نوری عظیم و آرام‌بخش از در شیشه‌ای آی‌سی‌یو وارد شد و با مهربانی گفت: سحرجان هنوز زمان مرگ تو نرسیده، خدا می‌خواهد سالهای بیشتری در دنیا بمانی. او به طور معجزه‌آسا شفا یافت... 🦋#آن‌_سوی_مرگ 🔮جلسه پنجم 🌹 @dobare_zendegi 🌹

🦋 بخش دوم کتاب "آن‌سوی مرگ" 🦋 مهندس: دو دفعه روح از بدنم جدا شد. دفعه اول که از بدنم جدا شدم، تجربه کوتاهی بود. من توانستم از در و دیوار به راحتی عبور کنم‌. 🦋#آن‌_سوی_مرگ 🔮جلسه ششم 🌹 @dobare_zendegi 🌹

🦋 از بالای ساختمان که سقوط کردم جسمم به زمین افتاد و روحم در آسمان معلق ماند. 🔸 کارگران سراسیمه به دور جسدم جمع شدند. 🔸 روحم از آن بالا همه چیز را می‌دید. 🦋#آن‌_سوی_مرگ 🔮 جلسه هفتم 🌹 @dobare_zendegi 🌹

🦋 جسدم در آی‌سی‌یو بود. تا اراده کردم روحم در خانه پدرم حاضر شد. 🔸روحم از بالا نظاره‌گر پدر،مادرم بود‌. 🦋#آن‌_سوی_مرگ 🔮 جلسه هشتم 🌹 @dobare_zendegi 🌹

🦋 روحم بر فراز قبرستان بود، خواستم داخل قبر برادرم را ببینم، و دیدم. بسیار شگفت‌انگیز بود. 🔸 داخل قبر برادرم فضایی بسیار بزرگ بود. 🔸 عطر بسیار خوبی هم از داخل قبر به مشام می‌رسید. 🔸 بهشت از داخل قبر دیده می‌شد. 🦋#آن‌_سوی_مرگ 🔮 جلسه نهم 🌹 @dobare_zendegi 🌹