eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
10.6هزار دنبال‌کننده
555 عکس
70 ویدیو
4 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
...ابنائنا و ابنائکم ونسائنا ونسائکم وانفسنا وانفسکم ... *سوره آل عمران* ای نیم جرعه خورده زجام مباهله بشنو حدیث نور وپیام مباهله تشخیص حق و باطل از اینجا شروع شد نازم به اعتبار مدام مباهله * درآیۀ مباهله رمز خِفا بوَد آری حسین و هم حسن اَبنائنا بود نور نِسائنا ، شرفش نور فاطمه است نفس رسول، انفسنا، مرتضی بود * این، بیتِ آسمانیِ ابیات من بود تنها وصیّ و جان نبی بوالحسن بود پرسید مدّعی فرِ فرهنگ شیعه چیست گفتم مباهله شرف پنج تن بود * آمد کند مباهله با اجنبی نبی نگشوده بُد هنوز به نفرینشان لبی نجرانیان منطقه تسلیم حق شدند به به چه خاندان شریفی چه مکتبی * گرچه غدیر ، شأن و نزولش زبان زد است اما مباهله سندش بیش و بیحد است آنجا رسول گفت وصیّ یم بود علی اینجا ولیک گفت ، علی خود محمد است * ای افتخار آل عبا یاعلی مدد ای اعتبار انفسنا یا علی خواهیم گفت باز، که عمریست گفته ایم تنهاتویی تو، شاه ولا یا علی مدد شاعر: @dobeity_robaey
نشد از دار غم آزاد آخر دلش یاد غمت افتاد آخر اومد لب تر کنه شد ظرف پر خون سفیرت تشنه لب جون داد آخر نوشتن نامه با لبخند مسلم پرن از حیله و ترفند مسلم قرار این بود تحویلش بگیرن قرار زینبو کشتند مسلم چی یاد مردم صد رنگ دادن؟ تا افتادی نوید جنگ دادن! به استقبال زینب روی هر بوم به دست بچه هاشون سنگ دادن غم تو درد بی تسکینه مسلم به خونت نامه ها رنگینه مسلم چه پر رنگ و کشیده س خط کوفی گمونم دستشون سنگینه مسلم میخواس که خم به هیچ ساقه نیفته به گل که طاقتش طاقه نیفته بیفته مسلم از دارالاماره سه ساله از سر ناقه نیفته شاعر: @dobeity_robaey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 اکید و در مورد استفاده از امام جواد علیه السلام ✅آیدی جهت سفارش 👇 @admiin_herz 🔸🔸🔸🔸🔸🔸 ⭕️فروشگاه حرز حسینیه👇 https://eitaa.com/joinchat/127467707C01d6e87e2e
طوقی دلم به گنبدت زائر شد پرچم که سیاه شد قلم شاعر شد پیک از طرف فاطمه آورده خبر پیراهن مشکی شما حاضر شد شاعر: @dobeity_robaey
بلای جون هرچی دختره دشت چقد خاکش مغیلان پروره دشت شریعه تا فرات از داغ عباس هنوزم هر دو تا چشمش تره دشت رسیدن کاروانِ اشک و ماتم پر از غم شد دل ماه محرم حسین جان! چشم از انگشتر تو الهی ساربون برداره کم کم از این غم شیعه جا داره بمیره تموم عمرش و ماتم بگیره بگو بابای این آقا که کشتن هنوز انگشترش دست فقیره غمات پایان ندارن...آه زینب دو چشمت خون میبارن...آه زینب ابالفضل و که زانوش شد رکابت به زانو در میارن...آه زینب غروب کربلا زینب اسیره جهان باید از این ماتم بمیره ابالفضل و علی اکبر که رفتن رکاب محملش رو کی میگیره شاعر: @dobeity_robaey
ای معدن علم و مظهر فضل؛ حسین ای کشته به دست دشمن رذل؛ حسین در مجلس روضه صد گره باز شود با نام تو و نام اباالفضل؛ حسین عمری است که در هوای اربابم من دلبسته ی کربلای اربابم من اندوه درون سینه ام جا دارد ماتمزده ی عزای اربابم من ای چایی روضه های تو انسان ساز ای تربت پاک تو مرا مُهر نماز از روضه ی تو گرفته ام دینم را از قتلگه آموخته ام راز و نیاز شاعر: @dobeity_robaey
‏به پیشواز برو ای دل کویریِ من صدای قافله‌ی آب را نمی‌شنوی؟ @dobeity_robaey
لب های علی اصغر اگر وا بشود درد دل هر خسته مداوا بشود افسوس که در کرب و بلا دست خزان نگذاشت که این غنچه شکوفا بشود شاعر: @dobeity_robaey
الهی زخم رو بالش نیفته گذار غم به احوالش نیفته تموم راه سنگ و خار دیدم الهی زجر دنبالش نیفته پای این درد، غم اشکش در اومد خرابه دم به دم اشکش دراومد همین که دید زخمای تنت رو زن غساله هم اشکش دراومد قدش کوچیکه و ناقه بلنده غمش قلب منو از سینه کنده هنوز از کوچه داغ تازه داریم الهی زجر راهش رو نبنده تموم روضه ی امشب همینه واسه غسلت نیومد تا بشینه هنوزم یادشه زخمای مادر چطوری زخمتو زینب ببینه کف پاش داشت باغ لاله میشد هوا لبریز آه و ناله میشد غمو "سر بسته" میگم...با قد خم سه ساله داشت هجده ساله میشد شاعر: @dobeity_robaey
در کوفه نمانده است دیگر مردی ای کاش زن و بچه نمی‌آوردی من با سرم آمدم دم دروازه تا بلکه مرا ببینی و برگردی شاعر: @dobeity_robaey
دوید و رفت تا میدون بمیرم تنش شد غرق خاک و خون بمیرم چقد مثل عمو عباسه...دستش شده از پوست آویزون بمیرم به عمه گفت و رفت از خیمه بیرون بدون تیغ و خوود اومد به میدون بریدن دست فرزند حسن رو که از جنگ جمل پُر بود دلاشون امامش رو نذاش تنها تو پیکار دوید و رفت میدون آخر کار جلو شمشیرها دستو سپر کرد انا ابن الفاطمه میگفت انگار شاعر: @dobeity_robaey
دم ما نوحه است و، آه روضه است تمام روز سال و ماه روضه است هزار و نهصد و پنجاه زخمش هزار و نهصد و پنجاه روضه است شاعر: @dobeity_robaey
غم به دل راه نده من به غَمَت حساسم دو پسر آوردم پایَش اُفتد خودِ من چند نفر عباسم دو پسر آوردم شاعر: @dobeity_robaey
این دو در روزِ مبادا همه‌ی جانِ منند دو حسین و حَسنند این دو امیدِ من و تیغمو طوفان منند دو حسین و حسنند شاعر: @dobeity_robaey
تا نفس دارید بهر غربتش کاری کنید آبرو داری کنید از ابو فاضل مدد گیرید و سالاری کنید آبرو داری کنید شاعر: @dobeity_robaey
وای اگر امروز جنگیدن به من واجب شود کربلا خیبر شود زینب کبری علی بن ابیطالب شود کربلا خیبر شود شاعر: @dobeity_robaey
یک نفس جام بلایت را خودم سرمیکشم زینب کبری منم برهواخواهی تو از خیمه لشگر میکشم زینب کبری منم شاعر: @dobeity_robaey
دلي لبريز اشک و آه دارد نگاهي سوی قربانگاه دارد شده آمادهٔ حج حسينی که با خود دو ذبيح الله دارد شاعر: @dobeity_robaey
بودند چه مردانه ولایت-باور لبریزِ شجاعت و به امر مادر- رفتند به میدان! چه تماشا دارد رزم ِ نوه های دختریِ حیدر! شاعر: @dobeity_robaey
شیرهایِ حرمِ فاطمه را آوردم دو جوان آوردم ، دو جوان آوردم ذوالفقارِ دودَمِ فاطمه را آوردم دو جوان آوردم ، دو جوان آوردم شاعر: @dobeity_robaey
از روی تیغ علی تیغی دو پیکر ساختم  با دو حیدر آمدم ؛ با دو حیدر آمدم از پسرهایم برایت دو دلاور ساختم با دو حیدر آمدم ؛ با دو حیدر آمدم شاعر: @dobeity_robaey
و در شهر غریب، از وطن می‌گویم از عشق و مُساوات، سخن می‌گویم آموختم از مادرشان این دَم را در ماه حسین، از حسن می‌گویم شاعر: @dobeity_robaey
حالا که هدف گلوی اصغر شده است چشمان خود سه شعبه هم تر شده است زیر لب خود کمان چنین می گوید بیچاره رباب تازه مادر شده است شاعر: @dobeity_robaey
تو رفتی...بعد تو تنهاترینه غمت با سینه مولا عجینه تنت رو داره با قد کمونش یه جایی میبره زینب نبینه *** تلظی کرد با اون جون خسته لباش هر لحظه میشد باز و بسته همینکه تیر شد پرتاب دیدن حسین فاطمه از پا نشسته شاعر: @dobeity_robaey
به روی برگ گل شبنم نشسته به سوگ تشنه ای زمزم نشسته به روی حنجر ششماهه با تیر سه تا بوسه کنار هم نشسته * پر قنداقه را در خون کشیدند ز دستان سحر، مهتاب چیدند دل آهن به حال آن گلو سوخت که با تیر سه شعبه ، سر بریدند * از فرط عطش نفس بگیرد ،سخت است رحمی دل دشمن نپذیرد سخت است این را همه ی حرمله ها می دانند بر دست پدر ، پسر بمیرد سخت است * عطش را روی لب تفسیر داری نخوابیدی ، ولی تعبیر داری نمی دانم چه کرده تیر با تو؟ که بر حنجر ، خط شمشیر داری شاعر: @dobeity_robaey