eitaa logo
- دچار!
10.9هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
72 فایل
『﷽』 میگمادقت‌ڪردین همونجاڪہ‌قراره‌پروانہ‌بشین[←🦋 شیطون‌میادسراغٺون؟ مأوا ﴿بخـٰوان از شࢪوطؕ﴾ 📝➺ @ma_vaa پناھ‌ حرفاتونہ﴿نٰاشناسۜ بگو﴾ 🐾➺ @pa_nahh آنچہ گذشت﴿مباحث کاناݪ﴾ 📜➺ @anche_gozasht تہش‌ کہ حرمہ﴿کاناݪ‌دیگمونہ﴾ 📿 ➺ @t_haram
مشاهده در ایتا
دانلود
بھ نام مادر...💔
...
از ابتدا تا انتها را کنار هم می چینم. کلید واژه ها روایت میکنند،اما گویا همه چیز به دنبال موضوع دیگری روانه ی خانه ی مولا میشود...
Mehdi Rasooli - Sobhe Rooze 3shanbe (128).mp3
3.24M
زیࢪ‌صداے‌محفݪمون🙂💔
- دچار!
از ابتدا تا انتها را کنار هم می چینم. کلید واژه ها روایت میکنند،اما گویا همه چیز به دنبال موضوع دیگر
کوچه و رخِ نیلی دیوار و درِسوخته مسمار محسنِ شش ماهه پهلوی شکسته چادر خاکی و سوخته چشمان بسته ی دلدارِ علی...
کلمینی یا زهرا
امان از غسل شبانه،امان از بازوی کبود ،امان از خونابه ای که مثل اشک مولا از سینه ی زهرا جاری بود، انگار زخم ها سر باز کرده بودند تا غسل زهرا به اندازه ی گریه های حیدرطول بکشد...
اون شب مولا تمام درد هایی که باید از زبان زهرا می شنید از زبان زخم ها شنید.
امان از اون لحظه که حسنین کنار دیوار آستین لباس رو در دهان گرفتن و گریه میکنن... امان از دل زینب...
شاید اون لحظه که مولا تکیه به دیوار زد و بلند بلند برای مظلومیت زهرای هجده ساله گریه کرد به یاد روزها پیش ،روز اول افتاد که با دستان خودش شهادت زهرا رو امضا کرد.
شاید وقتی تابوت رو روی دوشش گذاشت به یاد وقتی افتاد که زهرا رو با لباس سفید به خونش آورد، الان هم کفنش سفیدِ اما هجده ساله ی قد خمیدست، پهلوی شکسته، صورت نیلی...
بر حاشیه ی برگ شقایق بنویسید گل تاب و توان در و دیوار ندارد...
توی راه علی زمزمه میکرد زهرای من رفیق نیمه راه شدی؟! زهرای من کجا بدون من میری ؟! زهرای من زهرای من زهرای من آرامِ من
بدون تو کجا برم؟! بانوی من تو استحکام عرشی،اینگونه بر زمین نیفت... عزیز دل حیدر،همه دار و ندارم...
"بی بصیرتیِ" امت زهرا را به پشت در کشاند. مولا را به عزای پسر نشاند.
زمانی که بی بصیرتی پنبه ی گوش ها و پرده ی چشم ها شد کسی نگفت زهرا بانوی عالمینِ کسی نگفت زهرا بارداره کسی نگفت زهرا دختر رسول الله کسی نگفت زهرا مادر حسینِ کسی نگفت زهرا اساس خلقتِ
اما گناه علی چی بود که باید قرار دلش توی این بی بصیرتی کبود و زخمی میشد ،شکسته بال وپر میشد.
علی بعد از زهرا حسن و حسین و زینب رو بغل میکرد چون بوی زهرا رو میدادن.
صورت حسین رو می بوسید چون دیده بود آخرین ساعات زندگی زهرا حسین‌صورتش رو کف پای مادر گذاشته بود و میگفت: مادر کجا میخوای بری؟ مادر منم حسین پاشو یه لحظه فقط...
اما زینب بعداز حسین کیو بغل کنه که بوی حسین بده؟!
علی اکبرش علی اصغرش رقیه... کدوم؟! همه رفتن.............
دخترا بابایی هستن و چقد سرنوشت زینب شبیه بابا شد...
علی از زهرا جاموند،زینب از حسین...
آری همه چیز از "بی بصیرتی" روانه ی این خانه و خانواده شد...
شرمنده زیاد شد دݪتنگے هامون با این چندجملہ تموم نمیشہ امشب اگہ دلتون شکست ... اگہ اشکتون جارے شد ... براے ظہور مولامون زیاد دعا کنید اون گوشہ هاهم لایق دونستید منم دعا کنید :)💔