eitaa logo
- دچار!
10.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
72 فایل
『﷽』 میگمادقت‌ڪردین همونجاڪہ‌قراره‌پروانہ‌بشین[←🦋 شیطون‌میادسراغٺون؟ مأوا ﴿بخـٰوان از شࢪوطؕ﴾ 📝➺ @ma_vaa پناھ‌ حرفاتونہ﴿نٰاشناسۜ بگو﴾ 🐾➺ @pa_nahh آنچہ گذشت﴿مباحث کاناݪ﴾ 📜➺ @anche_gozasht تہش‌ کہ حرمہ﴿کاناݪ‌دیگمونہ﴾ 📿 ➺ @t_haram
مشاهده در ایتا
دانلود
* . +⚠️‌‌ . . •/• ‌‌هنگامِ گناه، از سردےِ خاڪِ قبر بترس..! . . +⚠️ 💥 ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰ ♡@dochar_m ♡ ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰
[‌"^^↻💚] [ وَهوَالقاهِرُفَوق‌عِبادِه ]🌱 واسہ‌چی‌اینقــدر‌نگرانی؟‌ یادت‌رفتہ‌چقدر‌قوی‌و‌قدرتمندهـ؟ ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰ ♡@dochar_m ♡ ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰
ـــــــــــــــــــ♥️🍃 ❁•ڪاش‌‌نفسمون‌میذاشتـــــ ❁•یہ‌جورۍزندگۍمی‌ڪردیمـ... ❁•ڪه‌سال‌دیگہ‌همین‌موقعــ↓ ❁•بہ‌مـادرامون‌میگفتنـ... مـادر‌شهید :) ↝•°@shahid_me_kazemi
🌿 ⇣🦋 اگـه‌میبینی‌رفیقت‌داره‌‌به‌راه‌ ڪج‌میرھ . . ‌بایدراهنـماش‌بشی ؛به‌عنـوان‌رفیقش‌مسئولی ❗️ وگرنه‌ࢪوزمحشـرپات‌گـیره ..! اگه‌‌سڪوت‌ڪنی‌وکمکش‌نڪنی 🤝 همیـن‌آدم‌ڪه‌داره‌خطامیـره روزحسـابرسی‌میادجلوتـومیگیره میگه :‌ توڪه‌میدونستی‌‌من‌دارم‌اشتباه‌میڪنم چــرا‌بهـم‌گوشزد‌نڪردی 🤨؟! چرادستمـونگرفتی‌ !! [ یـوم‌الحسـرت ... 😣] امربه‌معروف‌‌ونهی‌ازمنڪر 😇 ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰ ♡@dochar_m ♡ ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰
بِسمِ نآمَتـ ڪِھ اِعجاز میڪُنَد... بســمِ ••🍃
🖤🍃 چقدر زیبا گفته : ‏قاشق برای‌ خوردن غذا خوب است و فنجان برای چای نوشیدن و انسان هم تنها برای #‎آدم‌شدن خوب است...! :) پس آدم بشیم پس آدم بشیم پس آدم بشیم.. ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰ ♡@dochar_m ♡ ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰
「°°•°↷✿ ღــه📖🤍 نبآید‌ امروزتــ مثل‌فـرداٺ بآشہ♡:) بآید هر‌روزتــ ‌بہتر‌از دیـروزٺ باشہ🎈📚 • • امآم‌علے‌مون‌'ع' گفتنآ 🌿 ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰ ♡@dochar_m ♡ ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰
هدایت شده از - دچار!
ـ Ҩ - ۿۍ رِفٻق در جرٻانۍ‌کہ؟!👤 • زَمٻــڹـ[🌍، مَعـ⋮⚠️ـبره نہـ❝ 🚫ـمَقــر....! ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ خعلے‌زۏد‌باس‌بکنٻم‌از🌍ۅ‌برٻمـ🚏 ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰ ♡@dochar_m ♡ ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰
ღــگرانه🍓♥️ •|🖤🌾|• 💌رفیق! دیدی وقتی به بعضیا که میگی نماز یا حجاب یا ... واجبه، چی میگن؟! 💖میگن دلت پاک باشه کافیه...🚶🏻‍♀ 🧐حالا واقعا اگر تنها دلت پاک باشه کافیه؟ 🌱-اگر تخمه کدو را بشکنی و مغزش رو بکاری سبز نمیشه 🌱پوستش روهم بکاری سبز نمیشه 🌱مغز و پوست باید با هم باشه 💙🧡هم دل، هم عمل💛💚 "آیت‌الله‌مجتهدی‌تهرانی‌رحمه‌الله" ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰ ♡@dochar_m ♡ ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰
ღــه📖🤍 ✨🖤 ‌ ‌امام‌سجاد؏: هرڪس‌سھ‌صلوات‌ براےمادرم‌حضرت‌فاطمه‌«س»بفرستد... ‌تمامۍگناهانش‌بخشیده‌می‌شود..!!🍃 [اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی‌فاطِمَةَ‌وَ‌اَبیها‌وَ‌بَعْلِها‌وَ‌بنیها‌ وَالسِّرِّ‌الْمُسْتَوْدَعِ‌فیها‌بِعَدَدِ‌ما‌اَحاطَ‌بِه‌عِلْمُكَ♥️!' ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰ ♡@dochar_m ♡ ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰
📚 رمان زیبای 🌈 ✨ قسمت👈هشتاد و هشتم✨ _.... بالاخره یه تاکسی اومد که سه تا خانم سوارش بودن.دو تا خانم بدحجاب عقب و یه دختر خانم محجبه جلو نشسته بود... خیلی عجله داشتم ولی مردد بودم سوار بشم یا نه..در جلوی تاکسی باز شد و دخترخانم محجبه پیاده شد.بدون اینکه به من نگاه کنه گفت: _شما بفرمایید جلو بشینید،من میرم عقب.👌 تشکر کردم و نشستم.یه کم جلو تر دو تا خانم پیاده شدن و یه پسر بی ادب سوار شد.من از اینکه اون پسره کنار اون دختر نشست خیلی ناراحت شدم.به اون دختر نگاه کردم از شیشه ی کنارش بیرون رو نگاه میکرد.صورتش رو کامل برگردونده بود.خیلی نگذشت که شیطنت پسره شروع شد... 😠صداش میکرد.دختره اول جوابشو نمیداد.ولی پسره دست بردار نبود.دختره بدون اینکه نگاهش کنه قاطع بهش گفت: _کاری به من نداشته باش. اما پسره پرروتر شد و خواست چادرش رو از سرش برداره،دختره هم ضربه ای👊 بهش زد که در باز شد و پسره از ماشین در حال حرکت افتاد پایین.سرعت ماشین زیاد نبود و راننده هم سریع ترمز کرد.پسره چیزیش نشد ولی کارد میزدی خونش در نمیومد.چاقو شو درآورد🔪😡 که به دختره حمله کنه،سریع پیاده شدم که نذارم، اونم چاقو رو تو دستم فرو کرد.منم محکم به صورت پسره مشت زدم و اونم فرار کرد.راننده تاکسی و اون دختر منو بردن بیمارستان.دستم بخیه خورد.بخیه زدن دستم که تموم شد دختره اومد تو اتاق.ازم تشکر کرد.گفت _هزینه ی بیمارستان رو پرداخت کردم که شما متضرر نشید ولی برای دردی که تحمل کردید و دردی که بعد از این تحمل میکنید من نمیتونم کاری کنم.امیدوارم خدا براتون جبران کنه.😔 تمام مدتی که حرف میزد به دیوار نگاه میکرد. حتی یکبار هم به من نگاه نکرد.خداحافظی کرد و رفت.... همونجوری که میرفت قلب منم با خودش برد.😊💓از خدا میخواستم که برگرده ولی...برنگشت.دیگه دستم درد نمیکرد. قلبم اونقدر داغ بود که هیچ دردی رو حس نمیکردم.از اون روز تا سه ماه هر روز اون مسیر رو همون ساعت میرفتم تا شاید ببینمش.ولی دیگه ندیدمش. همیشه دعا میکردم و از خدا میخواستم که یه بار دیگه ببینمش...مادرم مدام میگفت ازدواج کن ولی دلم پیش کسی بود که حتی اسمش هم نمیدونستم..سالها گذشت ولی حس من نسبت به اون دختر کم نمیشد که بماند وقتی دخترهای بدحجاب و بی حیا رو میدیدم عشقم پررنگ تر هم میشد. تمام مدتی که وحید حرف میزد چشمش به فرش وسط هال بود....👀 ولی من با تعجب نگاهش میکردم.😳نمیدونم بقیه چکار میکردن ولی من محو چهره و حرفهای وحید بودم.اصلا نمیتونستم باور کنم.😧 -سه سال بعد اون ماجرا با پسری آشنا شدم... که بهم گفت دختری بهش گفته،.. دختری که به نامحرم نگاه بیجا نمیکنه لایق این هست که با کسی ازدواج کنه که اون هم به نامحرم نگاه نمیکنه👌 از اون به بعد گرفتم به هیچ نامحرمی نکنم✨ تا دختر معشوقم بشم. دو سال دیگه هم گذشت... یه روز تو خیابان تصادف شده بود.پسر یه آدم کله گنده به ماشین دختر محجبه ای زده بود.با اینکه مقصر بود زیر بار نمیرفت و میگفت دختره مقصره... دختره هم کوتاه نمیومد.میگفت باید پلیس بیاد و مقصر معلوم بشه و عذرخواهی کنه. بالاخره بعد نیم ساعت کشمکش پسره با اون غرورش رفت پیش دختره و اعتراف کرد مقصره و عذرخواهی کرد.اون دختر....معشوق من بود.تعقیبش کردم. حال عجیبی داشتم.از اینکه پیداش کرده بودم اونقدر خوشحال بودم که صدای ضربان قلبم رو میشنیدم.اما بعد از یک ساعت رانندگی وقتی دختره پیاده شد و رفت تو خونه شون خشکم زد.😳😥دختری که عاشقش بودم و پنج سال منتظرش بودم و کلی برای پیدا کردنش نذر و نیاز کرده بودم وارد خونه پدر صمیمی ترین دوستم،محمد،شده بود... بدتر از اینکه فهمیدم خواهر دوستمه😒 این بود که متوجه شدم همسر دوستم هم بوده.تا مدت ها حال بدی داشتم.😞😣 نمیدونستم باید چکار کنم.تا اینکه بعد شش ماه رفتم خاستگاری.... ولی سخت تر از همه ی اونا این بود که..... ادامه دارد.. ✍نویسنده بانو 💎کپی با ذکر صلوات...📿 ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰ ♡@dochar_m ♡ ⊱❥••♡❃•🖤•❃♡••❥⊰